دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
28 اسفند 1395 - 10:30
محمد بقایی‌ماکان *

نوروز در کلام شاعران؛ از سنایی تا شاملو

کد خبر : 166015

نوروز واژه‌ای است در فرهنگ ایرانی که می‌شود آن را برابر گرفت با نام خود ایران. به این معنا که اگر ما نوروز را از ایران حذف کنیم، در واقع می‌شود گفت معنای واقعی کلمه ایران از دست خواهد رفت و همینطور اگر واژه ایران را از نوروز جدا کنیم،‌ نوروز هم معنای درستی نخواهد داشت.


بنابراین نوروز و ایران آنقدر با یک‌دیگر آلیاژ شده‌اند که می‌شود آن‌ها را با تسامح، دو نام مرادف هم تصور کرد. غرض از این مقدمه، آن است که بدانیم نوروز تا چه میزان با فرهنگ ایرانی در پیوند است و به همین لحاظ، همه اهل فرهنگ در طول تاریخ ایران، به نوعی از این آئین یاد کرده‌اند و طور مشخص می‌توان گفت در ادب فارسی (اعم از نظم و نثر) نمودی ممتاز دارد.


تقریبا همه شاعران فارسی زبان از ایرانی و غیرایرانی، از این آئین به صورت‌های مختلف سخن گفته‌اند. گاهی آن را شادمانه ستودند و زمانی هم بنا به دلایل تاریخی و تهاجم‌های فرهنگی با تاسف از این سنت فراگیر ایران فرهنگی یاد کرده‌اند.


نوروز در هر حال، چه ایامی که جامعه ایرانی در شرایطی دلخواه به‌سر می‌برد عاملی برای پراکندن نشاط و امید در دل‌ها بوده و چه در زمانی که غبار یاس و اندوه به دلایل مختلف بر جامعه حکم‌فرما بوده، باز هم این آئین تاثیر امیدبخش خودش را در دل‌ها گذاشته است.


از میان شاعرانی که به طور مشخص از نوروز سخن گفته‌اند می‌توان از فردوسی، منوچهری، فرخی، حافظ،‌ سنایی، خیام و سعدی نام برد و از میان شاعران معاصر به طور مشخص از ملک‌الشعرای بهار،‌ احمد شاملو،‌ مهدی اخوان‌ثالث و سهراب سپهری.


از مجموع این اشعار،‌ این نتیجه حاصل می‌شود که نوروز عاملی بوده در پیوند اقوام ایرانی و پیوسته جامعه ایرانی را به پویایی و نشاط فراخوانده است. به طوری که می‌توان از راه تشبیه گفت نوروز شیرازه‌بندِ کتاب جامعه ایرانی است؛ یا حتی به بیان دیگر پیوند‌دهنده همه مردمی است که در ایران فرهنگی سرمی‌کنند؛ یعنی در محدوده‌ای نزدیک به 10 میلیون کیلومتر مربع.


چنانکه گفته شد، همه شاعران ما از گذشته‌های دور تا امروز، هریک به بیانی از نوروز سخن گفته‌اند و جالب این‌که اصطلاحاتی که امروزه درمورد نوروز، در ایام نوروز بر زبان مردم می‌گذرد، در متون کهن نیز عینا یافت می‌شود. برای مثال اینکه امروز ایرانیان در ایام نوروز، با دلی سرشار از امید و چهره‌ای خندان به یکدیگر می‌گویند «نوروزتان پیروز»، دقیقا هزار سال پیش در شعر سنایی نیز به کار رفته است:


ای گل ‌آب‌دار نوروزی
دیدنت فرخی و پیروزی


نوروز برای حکیم غزنین،‌ چندان گرامی است که روی معشوق خود را به درخشندگی صبح نوروز تشبیه می‌کند و این حالتی است که در نخستین لحظه‌های برآمدن نوروز در چهره پیر و جوان دیده می‌شود. بنابراین سنایی با چنین برداشتی از تاثیر نوروز، می‌گوید:


با تابش زلف و رخت، ای ماهِ دل‌افروز
از شامِ تو قدر آید، وز صبح تو نوروز


نیازی به گفتن نیست که شب قدر در اسلام، متبرک‌ترین شب‌ها است؛ چندانکه آن را از هزار ماه بهتر دانسته‌اند. اشاره سنایی در منزلت صبح نوروز بر اساس چنین سنجشی است. او در بیتی دیگر نیز همین قدر و ارزش را برای نوروز قائل شده است:


از آن که هست نشاط جهان ز رحمت حق
چو روز عید و شب قدر شد صباح و مساش


فرخی سیستانی هم ترجیع‌بند معروفی دارد که در آن از بهار و نوروز سخن می‌گوید که مطل آن این است:


ز باغ ای باغ‌بان، ‌ما را همی بوی بهار آید
کلید باغ ما را ده، که فردامان به کار آید


تا آنجا که در ستایش از نوروز می‌گوید:


بدین شایستگی جشنی، بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هرروز جشنی باد و نوروزی


از شاعران معاصر نیز می‌توان به عنوان مثال، به قصیده‌ای اشاره کرد از شادروان ملک‌الشعرا بهار در وصف طراوت نوروز و بهار که به همان اندازه زیباست که بهار سرزمین دیلم:


هنگام فرودین که رساند به ما درود
بر مرغ‌زار دیلم و طرف سپید رود


از میان شاعران نوپرداز، زنده‌یاد احمد شاملو نیز همان تصوری را از نوروز دارد که کهن‌ترین ایام وجود داشته است:


سالی


نوروز


بی‌چلچله بی‌بنفشه می‌آید،


بی‌گردش مرغانه‌ی رنگین


برآینه


وجنبش ِ سردِ برگِ نارنج


برآب...


این شعر می‌تواند مصداقی باشد برای این گفته معروف که شاعر، آئینه زمان خویش است. بنابراین، نوروز در طول هزاران سال گاه خندان و غزل‌خوان در شعر شاعران نمود پیدا کرده و گاه گریان و حزن‌انگیز. ولی در هر دو صورت هیچ‌گاه دست نوازشگر و تاثیرات برانگیزنده خود را از این جامعه ایرانی کوتاه نکرده است.


زنده‌یاد مهدی اخوان‌ثالث هم شعر معروفی درباره نوروز و عید دارد:


عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نستاندیم
دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز
از بیدلی آن را ز در خانه براندیم


گرچه نوروز تاریخی مختصر دارد که عبارت است از به تخت نشستن جمشید و تابش خورشید بر سریر این پادشاه و انعکاس آن در جهان که از آن به روز نو یا نوروز تعبیر کرده‌اند و از آن پس بنا به گفته فرزانه طوس، جشنی به نام نوروز پایه‌ریزی شد، ولی کتاب‌ها و آثار بسیار درباره نوروز پرداخته شده است که بی‌گمان می‌توان گفت از جمله موضوعاتی است که بسیار از آن گفته و نوشته‌اند. گرچه کسی نمی‌داند چندمین سال از چندمین قرن از چندمین هزاره است که این خاک برکت قدوم نوروز جانی تازه می‌گیرد و چندمین بار است که پیاله آتش‌ناک بر کف لاله‌های این مرزوبوم کهن می‌نهد تا احوال‌شان به نیکوترین صورت تازه شود، اما این را همه می‌دانند و به آن معترف‌اند که نوروز سلسله جنبان هویت ایرانی است و ستون سراپرده‌ تمامیت ارضی کشور است.


* نویسنده، پژوهشگر و مترجم حوزه ادبیات، فلسفه و نویسنده کتاب‌هایی نظیر « اقبال و شش فیلسوف غربی»، «خیال وصال؛ شرح ارمغان حجاز اقبال»، «نگرش‌های ایرانی»، «از فردوسی تا شاملو» و «حافظ؛ روح ایرانی»


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب