دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
16 اسفند 1399 - 16:29
بررسی تحولات سیاسی مصر در یک سده اخیر؛ (نوروزی)

اختلافات سیاسی لاینحل آرزوهای مردم مصر را به کام مرگ کشاند / ترور چهره‌های مخالف عادت دیرینه ساختار سیاسی مصر

تاریخچه اختلافات سیاسی در مصر پدیده جدیدی نیست و ریشه در جنبش‌های ملی و مذهبی در پی انقلاب سال 1919 و حتی قبل از آن در دوره اشغال مصر توسط استعمار انگلیس و عثمانی دارد.
کد خبر : 569189
مصر.jpg

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا، تحولات سیاسی در مصر به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین و پرجمعیت‌ترین کشورهای جهان اسلام همیشه موردتوجه نه‌تنها کشورهای عرب و مسلمان بلکه دیگر ملل ازجمله قدرت‌های جهانی بوده است زیرا هر تحولی در این کشور می‌تواند به‌سادگی به‌عنوان الگو برای دیگر ملل هم مورداستفاده قرار گیرد.


به همین دلیل است که بررسی هرچند کوتاه تاریخچه سیاسی یک‌صد سال اخیر مصر می‌تواند در درک بهتر تحولات در منطقه شمال آفریقا و غرب آسیا کارساز باشد.


ترور سیاسی ساخته دست اسلام‌گراها نیست


اختلاف و تقسیم‌بندی سیاسی در دوره جدید در مصر بازمی‌گردد به دوره‌ای که حزب ملی به رهبری مصطفی کامل و حزب وفد به رهبری سعد زغلول در نحوه مقابله با استعمار بریتانیا اختلاف پیدا کردند. در آن زمان دانشجویان مرتبط با حزب ملی تلاش کردند که سعد زغلول را به قتل برسانند.


محمد مرسی


به هر صورت همان تلاش برای ترور به ما می‌گوید که استفاده از این ابزار آن‌گونه که عبدالفتاح السیسی رئیس‌جمهور مصر می‌گوید ساخته دست اسلام‌گراها نیست و به قبل از تأسیس حزب اخوان‌المسلمین بازمی‌گردد زیرا حزب ملی از این حربه استفاده کرد تا با افسران انگلیسی و نیز زغلول تسویه‌حساب کند.


به‌غیراز ترور، موضوع تبعید سران و اعضای بعضی از گروه‌های سیاسی و نحوه ارتباط بعضی از این افراد در تبعید با نیروهای مخالف قدرت حاکم و متهم کردن به خیانت افراد تبعیدی هم کم‌وبیش به همان دوره بازمی‌گردد البته این موضوعات را می‌توان در گونه جدیدش پس از کودتای سال 2013 هم مشاهده کرد.




بیشتر بخوانید:


تظاهرات جمعه خشم در مصر برگزار شد


معترضان مصری یک خودرو پلیس را به آتش کشیدند




نگاه به گذشته و بررسی تحولات سیاسی متأسفانه همان امر مهمی بوده است که نادیده مانده و باعث شده که سیاسیون مصر نتوانند به نقاط ضعف این کشور در استقرار ساختار سیاسی مناسب آگاهی یابند. از طرفی دیگر نادیده گرفتن دلایل اختلافات سیاسی در دوره‌های گذشته باعث شده که گروه‌های سیاسی در حال حاضر هم نتوانند به‌راحتی و به‌صورت مسالمت‌آمیز اختلافات خود را کاهش دهند و در فاصله نه‌چندان کوتاه بین سال 1919 تا 2011 به یک جمع‌بندی برسند که همه آرا و افکار در یک قالبی قانونی به فعالیت بپردازند و یکدیگر را تحمل کنند.


در دوره‌ای که به ژانویه سال 2011 ختم شد یک حاشیه‌ای از آزادی در کشور به وجود آمد و به فعالان سیاسی اجازه داد که نقش خود را در حیات سیاسی کشور ایفا کنند. در آن دوره نیروهای سیاسی به جهت کثرت جنبش‌های سیاسی شخصیت می‌یافتند ازجمله جنبش مصر برای تغییر یا کافیا و یا دیگر جنبش‌های جوان‌تر که بعدازآن پدیدار شدند. احزاب سیاسی، ملی‌گرا، چپ‌گرا، اخوان المسلمین که نماینده اسلام‌گرایی بود و حزب وسط که تنها حزب سیاسی میانه‌رو بود خود را درصحنه سیاسی مصر نمودار کردند. البته سازمان‌های حقوق بشری و گستره‌ای از آزادیخواهان نوگرا نیز پا به عرصه نهادند.


هدف اصلی این ائتلاف جدید تحت عنوان مجلس ملی کارکردن بر روی بنا نهادن ساختار سیاسی مبتنی بر مردم‌سالاری و عدالت اجتماعی بود. در این راستا مجمع ملی برای تغییر هفت درخواست را برای تضمین انتخابات آزاد و منصفانه که دربرگیرنده همه مصری‌ها باشد برای هر دو قوه مقننه و مجریه ارائه کرد.


گروه‌های سیاسی تنها موردی را که در نظر نگرفته بودند موضع ارتش درروند تغییرات بود و همین اهمال‌کاری بود که بعداً باعث شد ارتش به‌یک‌باره در دوره انتقالی و پس‌ازآن پا به میدان بگذارد و زمام امور را مانند ه در دست بگیرد. به‌عبارت‌دیگر فقدان یک پروژه سیاسی بود که نقش اساسی را در تعمیق قطبی کردن قدرت پس از سقوط حسنی مبارک رئیس‌جمهور ایفا کرد. درست همین موضوع بود که ضربه اصلی را به گروه‌های سیاسی کشور زد.


ترس گروه‌های سیاسی مصر از صحبت در خصوص اختلافات


گروه‌های سیاسی که در قالب مجلس ملی شناخته می‌شدند در دو موضوع قبل از قیام علیه مبارک مشترک بودند یکی توافق بر سر سقوط مبارک دیگری بر سر تقسیم‌بندی سیاسی یا همان اختلاف سیاسی یعنی خود همان مجلس یا ائتلاف از پایه می‌دانست که اعضای تشکیل‌دهنده‌اش باهم اختلاف دارند اما هیچ اقدامی برای برطرف کردن اختلافات نکرد و فقط بر تنها نقطه مشترک تکیه کرد زیرا این هراس بود که صحبت در خصوص رفع اختلافات به اختلافات دامن بزند و ائتلافی که پس از سال‌ها به وجود آمده بود از بین برود.


درست بعد از گسترش انقلاب بود که حرکت‌های ضدانقلاب در منطقه شروع کرد به آماده شدن برای محاصره کردن این جنبش مردمی و از اختلافات و دسته‌بندی‌های حل‌نشده هم به‌خوبی استفاده کرد تا بتواند در جبهه انقلاب نفوذ کند و آن را شکست بدهد.


ورود طبقه متوسط به صحنه سیاسی و علاقه شدید آن‌ها به تشکیل حزب سیاسی جدید بود که شقه‌شقه شدن افکار عمومی را تشدید کرد. نبود سازماندهی، فقدان پروژه سیاسی و حتی پایگاه مردمی همه دست‌به‌دست هم دادند تا مردم در قالب گروه‌های نامتحد سیاسی باهم بیگانه‌تر شوند.



همین قضایا بود که باعث شد اتحاد مردم بیشترین لطمه را از رژیم مبارک قبل از سقوط وی متحمل شود. تضعیف اتحاد مردم پس از سقوط مبارک به اخوان المسلمین که از سابقه انسجام بیشتری برخوردار بود این فرصت را داد که بتواند به قدرت برسد. اخوان‌المسلمین سپس در مقابل گروه‌های سیاسی قرار گرفت و نتوانست مشکلاتش را مسالمت‌آمیز حل کند. در نهایت فرصت به دست نظامیان افتاد که بر مبنای وظیفه خود در اصل متحد هستند و دستورپذیر هم هستند و این شد که نظامیان بار دیگر در مصر به حکومت رسیدند.


بررسی اجمالی اما عمقی که صورت گرفت نشان می‌دهد که نه‌تنها مصر بلکه هر کشور دیگری که بخواهد از تمام قوای جامعه خود برای ساختن ساختاری سیاسی بادوام و مردمی استفاده کند باید گفت‌وگو برای کاهش اختلافات را در سرلوحه امور خود قرار دهد وگرنه بلایی که بر سر یک‌صد سال انتظار مردم مصر برای رسیدن به حکومت دلخواه آمد بر سر هر ملت دیگری هم خواهد آمد.


انتهای پیام/ 4155/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب