زرشناس: ریاست جمهوری بایدن افول آمریکا را تشدید میکند/ سجادی: در 42 سال گذشته بیشترین تحریمها از جانب دموکراتها بوده است
به گزارش سیاسی خبرگزاری آنا، برنامه تلویزیونی جهانآرا شنبهشب (چهارم بهمنماه) با حضور شهریار زرشناس نویسنده و پژوهشگر و داریوش سجادی فعال سیاسی و رسانهای مقیم آمریکا و با موضوع «بررسی وضعیت آمریکا در دوران پسا ترامپ» از شبکه افق سیما بهصورت زنده به روی آنتن رفت.
زرشناس در ابتدای این برنامه با اشاره به زمینههای ظهور ترامپ گفت: اقتصادهای سرمایهداری هر وقت دچار بحرانهای حاد میشوند دو گرایش قوی و ضعیف در آنها پدید میآید و گرایش ضعیف این است که ممکن است جریانهای سوسیالیستی در آنها نیرومند شود یا این اتفاق رخ میدهد و جریانهای ناسیونالیست و شبه فاشیست در آنها قدرت میگیرد.
وی با اشاره به سلسله اتفاقاتی که منجر به حضور ترامپ شد، اظهار داشت: روی کار آمدن ترامپ نتیجه یک موج جدید جهانیسازی بود و دهه متأخر جهانیسازی از دهه ۱۹۸۰ شروع میشود و بر مبنای الگوی نئولیبرال رخ میدهد و اقتصاد آمریکا را از نظر توانمندیهای صنعتی رو به تضعیف میبرد و لایههای اجتماعی آمریکا را تحتفشار قرار میدهد.
زرشناس افزود: در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ موج جدید انقلاب صنعتی رخ میدهد که موج انقلاب الکترونیک است و در پی خود انقلاب انفورماتیک را شکل میدهد و این موج جدید، طبقه سرمایهدار جدیدی در آمریکا درست میکند که به آن سرمایهداران موج سوم میگویند که بیلگیتس و شرکتهایی مثل «زوم» نمایندگان آنها هستند و این جریانها با تراستهای نفتی در تقابل قرار میگیرند.
این نویسنده و پژوهشگر بر این باور است که ترامپ نماینده آن لایهها و گروههای ناراضی هست که در لایه فوقانی سرمایهدار مالی آمریکا و هم در بدنه اجتماعی جامعه آمریکا حضور دارند، گفت: ترامپ نماینده آنها هست و آنها را بسیج میکند و در حرکتهای خود مقداری در برابر موج جهانیسازی ایستادگی میکند اما با این وجود ترامپ یکشبه فاشیست است.
وی افزود: دعوایی که در آمریکا و در کل سرمایه مالی جهانی هست، دعوای دو رویکرد است. رویکردی که معتقد به تداوم جهانیسازی هست و میخواهد دولت- ملتها را تضعیف کند و رویکردی که میخواهد بایستد و این جریان در بخش کارتلهای نفتی یا زغالسنگی و فسیلی و حتی بخشی از صنایع نظامی هست و دعوای این جریان در آمریکا و اروپا است.
سرمایهداری در مقیاس جهانی دچار شکاف شده است
زرشناس با بیان اینکه سرمایهداری در مقیاس جهانی و ایالاتمتحده آمریکا دچار شکاف شده است و این شکاف خود را در هیئت حاکمه آمریکا خود را نشان داده و دعوای بین ترامپ و باید این را باید در این چارچوب دید، اظهار داشت: هر دوی اینها امپریالیست و مستکبر هستند و به هیئت حاکمه آمریکا تعلق دارند و هر دو ضد بشر و مدافع سرمایهداری هستند و در حوزه اقتصادی نئولیبرالاند ولی در رویکردهای استراتژیک و تاکتیکی و مایههای ایدئولوژیک مقداری با هم تفاوت دارند.
این نویسنده و پژوهشگر با بیان اینکه برای ما در مقیاس کلی تفاوتی نخواهد کرد چون علت اصلی مشکلات اقتصادی ما به ساخت اقتصاد شبه مدرن ما برمیگردد که میراث رژیم پهلوی برای ما هست، گفت: شبه مدرنیته در فرهنگ و اقتصاد و سیاست روند دگرگون کردن را شروع کرد و از دوران ناصری سرمایه خارجی وارد اقتصاد ما میشود و طبقهای از ملاکین و زمینداران ایرانی تبدیل به نمایندگان سرمایههای خارجی میشوند و تضادی رخ میدهد و بسیاری از جریان غربگرای مشروطه بازتابدهنده منافع اینها هستند.
وی با اشاره به اقتصاد شبه مدرن ایران و ویژگیهای آن اظهار داشت: اولاً سرمایهدارانه هست و تمام آفات یک اقتصاد سرمایهداری را دارد و عدم توازن ساختاری دارد و بین بخش مولد و غیر مولد آن یک دره وجود دارد و این طراحی استعمار برای همهجا هست. همچنین این اقتصاد استخراجی و کاملاً متکی به نفت است و کاملاً تکمحصولی هست و مدارهای حرکت چنین اقتصادی بهگونهای است که سرمایهای که تولید میکند را نمیتواند در خودش نگه دارد و بخشی از آن به سرمایهداران خارجی گره میخورد و در مدارهای وابستگی حرکت میکند.
زرشناس با تأکید بر اینکه انقلاب باید این ساختار را متحول میکرد ولی نکرد و در دهه اول انقلاب این ساخت اقتصادی کاملاً بهصورت روزآمد اداره شد، اظهار داشت: یک اقتصاد سرمایهداری دِفُرمه بود که مجریانش ادعاهای چپگرایانه الکی داشتند، اما گامی در مسیر تغییر ساختار اقتصادی انجام ندادند.
وی افزود: از سال ۶۷ و ۶۸ به بعد که اولین برنامههای توسعه ما نوشته شد، تیم کارشناس تکنوکرات - بروکرات نئولیبرال این برنامهها را نوشت و نسخه نئولیبرال که بدترین نسخه است کاملاً حاکم شد و این روند شروع شد که تحریمها آخر این خط است.
این نویسنده و پژوهشگر با اشاره به اظهارات رئیسجمهور در سال ۹۲ مبنی بر اینکه ۷۰ درصد مشکلات کشور به سوء مدیریت و ۳۰ درصد به تحریمها برمیگردد، گفت: عین همین وضع را الان داریم و نسخه غلط اقتصاد در یک ساخت بیمار سوار شده و باید ساخت اقتصاد شبه مدرن ایران عوض شود.
زرشناس تأکید کرد: پیشنیاز کنار گذاشتن نسخه نئولیبرالی این هست که مجریان تکنوکرات و بروکرات شیفته این نسخه از مسند امر به کنار بروند.
در دهه آغازین انقلاب بزرگترین تحرک طبقاتی تاریخ ایران رخداد
وی با بیان اینکه نخبگان ما در مورد تغییر ساختار اقتصادی حرف میزنند اما در افق به همان اقتصاد نئولیبرال نگاه میکنند، تصریح کرد: وقتی اقتصاد بلشویکی روسیه رخ میدهد بلشویکها نمایندگان صورت سوسیالیستی مدرنیته هستند و میخواهند از سرمایهداری بهصورت سوسیالیستی عبور کنند و فرآیند صنعتی کردن روسیه را شروع کرده و مدل اقتصاد جدید را جایگزین مدل قبلی میکنند.
این نویسنده و پژوهشگر افزود: بعد از اینها مجموعه چالشها را دارند و یک طیف بروکراتیک -تکنوکرات شکل میگیرد و این طیف بعد به زبان اقتصاد و بعد به زبان سیاست ترجمهشده و موجب ظهور خروشچف میشود و خط تازهای رخ میدهد که نهایتاً روسیه را در سال ۱۹۹۱ به آنجایی برمیگرداند که قبلتر بود.
زرشناس با تأکید بر اینکه شرایط ما سختتر از روسیه هست چون روسیه نمیخواست از مدرنیته خارج شود بلکه میخواست از صورتی از مدرنیته بهصورت دیگری از آن تبدیل شود اظهار داشت: ما میخواهیم اساساً در زمین شبه مدرنیته ایرانی از وقت و زمان دینی حرف بزنیم و رویکرد دیگری را طرح کنیم و کارمان خیلی سختتر است.
وی با بیان اینکه اگر انقلاب نمیشد اساساً خیلی از این بحثها مطرح نمیشد و از آن مهمتر بسیاری از زیرساختهایی که میتواند تحول استقلالطلبانه را شکل دهند انجام شد، اظهار داشت: در دهه ۶۰ و در دهه آغازین انقلاب بزرگترین تحرک طبقاتی تاریخ ایران رخداده و این رهاورد انقلاب است.
این نویسنده و پژوهشگر تأکید کرد: ما بدون داشتن استقلال سیاسی و سطحی از مشارکت مردمی غیرممکن است که هیچ تغییر تعیینکنندهای بتوانیم رقم بزنیم.
زرشناس با تأکید بر اینکه انقلاب پیشنیاز اولیه هر تحول یعنی استقلال سیاسی را ایجاد کرد، گفت: در دو قرن اخیر تاریخ ایران ما استقلال سیاسی نداریم.
وی با بیان اینکه انقلاب در دو مسیر گام بر نداشت که اشتباه بزرگش بود و باید در گام دوم انقلاب اصلاح شود، تصریح کرد: انقلاب در عرصه اقتصاد در مسیر تغییر انقلابی ساخت اقتصاد شبه مدرن ایران عمل نکرد و ما در فرهنگ هم اشتباهات زیادی داریم و در این عرصه برای مجریان جنگ نرم اتوبان باز کردیم.
در بخش بعدی این برنامه داریوش سجادی فعال سیاسی و رسانهای مقیم آمریکا در ارتباط تصویری با جهانآرا در مورد برخی تحلیلهای داخل ایران مبنی بر تأثیر حضور بایدن در کاخ سفید و رفتن ترامپ در ایران اظهار داشت: یکی از بزرگترین ثمرات انقلاب اسلامی این بود که بحران عدم اعتمادبهنفس را در شهروند ایرانی از بین برد و یک هویت نوینی را به شهروند ایرانی بخشید چون قبل از انقلاب هویت شبه مدرن یک جامعه ابتر را درست کرده بود که نمیتوانست استقلال سیاسی خود و نه مردمسالاری را احراز کند.
وی افزود: روسای جمهور آمریکا از جمهوریخواه یا دموکرات و اوباما یا ترامپ سرلشکران محسوب میشوند که برای فروغ داشتن در عرصه جنگآوری نیاز به لشکر دارند و همین جامعه غربگرایی که هویت فرهنگی خود را به فرهنگ غربی گره زده است بستر فعالیتهای سرلشکران دموکرات و جمهوریخواه آمریکا هستند و تا زمانی که این بدنه اجتماعی و لشکر غربزده در داخل کشور هستند دموکرات و جمهوریخواه به اینها چشم امید میبندد تا بتواند شیطنتهای خود را ادامه دهد.
۹۰ درصد اظهارات بایدن در روز تحلیف مربوط به مسائل داخلی آمریکا بود
سجادی درعینحال با تأکید بر اینکه البته از نظر نوع رویکرد متفاوت هستند و قدر مسلم ترامپ ویژگیهای رفتاری خود را دارد ولی در ۴۲ سال گذشته هرگز در استراتژی کوچکترین احتمالی را در مواجهه با نظامی نکردهاند که مورد چالششان است، تصریح کرد: در ۴۲ سال گذشته بیشترین شداید خود را از ناحیه دموکراتها داشتیم و حتی تحریمهای داماتو و ایسا را که کمر اقتصاد ایران را شکست، در دوران دموکراتها داشتیم.
وی افزود: آن بدنهای از تکنوکراسی ایران که دل بسته به مناسبات هویت بینالملل غربی هستند، قدر مسلم تمام تلاششان را مثل سال ۹۲ خواهند کرد تا با تقویت بدنه تکنوکراسی وابسته به غرب، با کاخ سفید همدلی کنند تا بهزعم خودشان ایران را بهقطار توسعه مدرنیته غربی پیوند بزنند.
این فعال سیاسی با بیان اینکه با آمدن بایدن اتفاق خاصی نمیافتد چون نمیتواند بیفتد، گفت: از دو روز پیش که بایدن در کاخ سفید مستقر شد، حداقل تا دو ماه آینده تمام ظرفیتها و توانش صرفه چینش کابینه خود و گرفتن رأی از کنگره میشود و گذشته از آن سیاست خارجی در دولت بایدن اولویت خود را ازدستداده است و کمر اقتصاد آمریکا به خاطر کرونا شکسته و میزان بیکاری بهشدت بالا هست. کما اینکه در مراسم تحلیف بایدن دیدید که ۹۰ درصد اظهارات او مربوط به مسائل داخل کشور اعم از اقتصاد، کرونا، بهداشت و تروریسم داخلی بود.
سجادی با اشاره به اینکه معمولاً از آخر بهمن فضای انتخابات در ایران داغ میشود و هر دولتی در کاخ سفید اینقدر شعور سیاسی دارد که بداند اگر قرار باشد با ایران هر نوع برخوردی اعم از نرم یا سخت بکند باید صبر کند تا تکلیف انتخابات ریاست جمهوری در ایران مشخص شود، گفت: بنابراین من در شش ماه آینده چندان چیز خارقالعادهای نمیبینم، هرچند برخی در مطبوعات میخواهند افق روشنی را دال بر اینکه قرار است از طرف کاخ سفید گشایشی ایجاد شود ترسیم میکنند ولی من اعتقادی به این مسئله ندارم.
وی با تأکید بر اینکه اگر ترامپ آن حماقت خود را در شهادت سردار سلیمانی مرتکب نمیشد با ترامپ بهتر میشد چالش کرد چون او سیاستمدار نبود و خاستگاه کلاسیک سیاسی را بلد نبود و یک بیزینس من بود که شامهاش فقط بوی دلار و پول را حس میکرد، گفت: بایدن مستظهر به یک ساختار سیاسی کلاسیک و قوی است که افراد کارکشتهای را در حوزه دیپلماسی در کنار خود دارد.
سجادی تأکید کرد: چیزی که برای ایرانیها باید مهم باشد حضور ترامپ یا بایدن در کاخ سفید نیست و چیزی که باید برای ایرانیها مهم باشد این است که در کاخ ریاست جمهوری پاستور ایران چه کسی را گزینش میکنند.
این فعال سیاسی افزود: اگر قرار باشد برای ایران اتفاقی بیفتد در داخل میافتد و اگر سرلشکران کاخ سفید توانستند ۴۲ سال با ایران چالش خود را حفظ کنند، به اعتبار لشکری هست که در داخل ایران از بدنه هویت باخته غربزده ایران یارگیری میکنند.
وی ادامه داد: انتخابات ۱۴۰۰ برای ایران حائز اهمیت است مشروط بر اینکه از دل این انتخابات و صندوق آرا شاهد ظهور یک شایستهسالاری شویم که بتواند بر اساس پارادایم انقلاب اسلامی مدیریت بهینه جمهوری اسلامی را در حوزه اجرایی تمشیت کند.
در ادامه برنامه شهریار زرشناس با تأکید بر اینکه ورود سرمایه خارجی به یک کشور لزوماً به معنای اینکه وضع اقتصادی آن کشور را خوب کند و رونق ایجاد کند نیست، اظهار داشت: اغلب اوقات اگر این ورود سرمایه خارجی بدون مدیریت و کنترل دولت مرکزی باشد نهتنها خوب نیست بلکه بد هم هست.
وی افزود: کشور «پرو» دارای منابع زیرزمینی و معدنی هست و شیلی دریای مس هست و آنقدر ظرفیت دارد که کمپانیها به جهت استخراج انحصاری مس دولت آلنده را سرنگون کردند و پرو فقیرترین کشور آمریکای جنوبی هست و سرانه درآمد این کشور قابلمقایسه با ما نیست درصورتیکه از نظر ذخایر و منابع طبیعی بسیار غنی هست ولی مدیریت و نسخه اقتصادی، این کشور را به یک کشور ویران بدل کرده است.
زرشناس ادامه داد: ما نفت داریم و شیلی مس دارد ولی هنوز مردم شیلی در فشار اقتصادی هستند و به خیابانها میآیند و شیلی هنوز ناآرام است.
این نویسنده و پژوهشگر با بیان اینکه من مدل ژاپن را تأیید نمیکنم چون ژاپن را یک سرمایهداری امپریالیستی میدانم که در آن فاصله طبقاتی و فقر وجود دارد، گفت: کره جنوبی هم منابع معدنی آنچنانی ندارد و «جهنم کره» معروف است و فیلم «پارازیت» نمونهای از فقر در جامعه کره هست.
وی افزود: اگر کره جنوبی «سامسونگ» دارد یعنی انبوهی از مردم با دستمزدهای پایین و فشار سنگین زندگی استثمار میشوند که جوانان را به خودکشی میکشاند و به یکی از بالاترین آمار خودکشی را دارد و به خاطر سیستم اداری و سرمایهدارانه، عده اندکی سودهای کلان میبرند.
زرشناس با تأکید بر اینکه پیشنیاز این مدل توسعه بههیچوجه ظرفیتهای معدنی نیست و منابع داخلی با ظرفیتهای معدنی ممکن است یک موقع تبدیل به بلا بشود، گفت: ورود سرمایه خارجی اصلاً و ابداً به این معنا نیست که رفاه میآورد و اگر سرمایهدار خارجی دو تومان میگذارد قطعاً میخواهد ۲۰۰ هزار تومان ببرد و سرمایه مالی بهمنظور غارت وارد میشود.
صنعتی شدن ژاپن ابداً مربوط به جنگ جهانی دوم نیست
این نویسنده و پژوهشگر با تأکید بر اینکه ابداً صنعتی شدن ژاپن مربوط به جنگ جهانی دوم نیست، گفت: ماجرای صنعتی شدن ژاپن به دهه ۱۸۶۰ برمیگردد و مربوط به امپراطور «موتسویتو» میشود بهطوریکه ژاپنیها در سال ۱۹۹۰ قوی هستند و شروع به دستاندازیهای امپریالیستی میکنند بهطوریکه در سال ۱۹۰۵ روسیه را که آن موقع یک ابرقدرت بود، شکست میدهند و در جنگ جهانی اول و دوم بهعنوان قدرتهای امپریالیستی برای تقسیم دنیا شرکت میکنند.
وی افزود: مدل صنعتی شدن ژاپن اولاً سرمایهدارانه هست و چون سرمایهدارانه هست با خودش فاصله طبقاتی و فقر را دارد، اما همین مدل صنعتی شدن ربطی به جنگ جهانی دوم و آمریکا ندارد و این اتفاق از سال ۱۸۶۰ رخداده و حتی با پیشینه فرهنگی و تاریخیاش به دو قرن قبل بازمیگردد.
شهریار زرشناس با بیان اینکه مصر ابداً فاقد منابع طبیعی نیست و امکانات اقتصادی دیگری چون گردشگری دارد، گفت: نفت به جای اینکه برای ما سازنده باشد مخرب شد چون امپریالیسم جهانی دست انداخت و یک رژیم کارگزار را سر کار آورد و یک مدل اقتصادی نابسامان را حاکم کرد و وضعیت ما را به این شکل درآورد.
این نویسنده و پژوهشگر با تأکید بر اینکه انقلاب ما را به یک موقعیت برگشتناپذیری رساند که مردم ما میتوانند تصمیم بگیرند که اگر یک گروه عدالتطلب استقلالخواه را در قوه مجریه بنشانند هیچ قدرت نظامی و کودتایی نمیتواند این را برگرداند، گفت: رویکرد ایدئولوژیک نئولیبرال و جریان غربگرا از میانه دهه هفتاد به گفتمان ایدئولوژیک فراگیر کشور بدل شده و تا حدود زیادی سبک زندگی را عوض کرده است و آن خط و رویکرد جهتگیری نظام دانشگاهی ما را تغییر داد.
زرشناس با بیان اینکه این گفتمان میتواند استحاله را عملیاتی کند و میتواند منجر به یک نفوذ و سیطره ایدئولوژیک شود، چنانکه الان شده است، تصریح کرد: دوره اول احمدینژاد یک نقطه قوت داشت و آن اینکه میخواست به آرمانهای انقلاب برگردد و نقطهضعف بزرگش این بود که برنامه نداشت و با یک میراث ریلگذاری شده روبرو شد و هیچ طرحی برای تغییر این ریلگذاریها نداشت.
وی درعینحال تأکید کرد: اگر میخواست تغییر بدهد مقاومتها از ناحیه ساخت قدرت خیلی سنگین است و کانونهای ثروت و قدرت که از وضع امروز و مناسباتهای سرمایهداری شبه مدرن ایران منتفع میشوند، ایستادگی خواهند کرد و کردهاند.
این نویسنده و پژوهشگر با تأکید بر اینکه اگر ما انقلابیترین فرد را به ریاست جمهوری بنشانیم این رئیسجمهور باید نسخه بدیل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی داشته باشد، گفت: این نسخه کاملاً دستیافتنی است و ظرفیتهایی در جامعه ما وجود دارد که اگر بسیج و هدایت و استفاده شوند میتوانیم یک نسخه انقلابی الهام گرفته از آموزههای اسلامی معطوف به شرایط ایران را هم در اقتصاد و هم در فرهنگ طراحی کنیم و از موضع دفاعی در موضع تهاجمی قرار بگیریم.
زرشناس در این حال تأکید کرد: اگر این حالت رخ ندهد تداوم حرکت اقتصادی سرمایهداری شبه مدرن نئولیبرال در ایران و تداوم سیطره رویکرد نئولیبرال در فرهنگ، خطرات جدیدی را ایجاد خواهد کرد و استحاله گسترش خواهد یافت و ممکن است نتایج و تبعات بسیار خطرناکی داشته باشد.
وی با تأکید بر اینکه با روی کار آمدن بایدن افول آمریکا تشدید پیدا میکند ولی افول به معنی زوال نیست، گفت: چیزی که ما از آن بهعنوان یک افول و بحران انحطاط فرهنگی یاد میکنیم، یک فرآیند است و زوال نقطه پایانی آن فرآیند است و آمریکا در مسیر انحطاط است.
این نویسنده و پژوهشگر با تأکید بر اینکه افول عنصر هژمونیک شدن آمریکا در نظام جهانی شرایط خاصی را ایجاد میکند، اظهار داشت: هیچ آلترناتیو دیگری مثل چین توان این را ندارد که عنصر هژمونیک شوند و برای اولین بار نظام جهانی در پی افول آمریکا ظرف ۳-۴ دهه آینده به این سمت میرود که فاقد عنصر هژمونیک شود و فقدان عنصر هژمونیک واگرایی را بیشتر خواهد کرد و این واگرایی فرصت برای ملت - دولتهای مثل کشور ما را فراهم خواهد کرد.
زرشناس تأکید کرد: رهاورد نظام جهانی و کشورهای متروپل برای کشورهای پیرامونی چیزی جز ذلت و وابستگی نیست و اگر ما به دنبال این هستیم که راحت و آزاد شویم و معیشت فراخی داشته باشیم نه ما و نه هیچ ملت دیگری این را از طریق پیوستن به نظام جهانی به دست نمیآورد.
انتهای پیام/4106/
انتهای پیام/