برخورد امام رضا (ع) با ادعاهای هاله نوری!
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، جعفریان در «خبرآنلاین» نوشت: «در این یادداشت کوتاه بنا دارم نگاهی به برخورد امام رضا علیهالسلام با یک حکایت شگفت را بیان کنم. لازمه این امر تعریف دو چیز است؛ یک غلو و دیگری شرحی از احوال یونس بن ظبیان.
1. غالیان کسانی هستند که پرت و پلا میگویند و این پرت و پلای آنان، برای بزرگکردن بیش از حد امامان، نسبت دادن الوهیت و نبوت به آنان و نقل اخبار عجایب و غرایب در ارتباط و اتصال با عالم بالاست. درباره غلو، فراوان گفته شده است اما آنچه مهم است اینکه غالیان از اواسط قرن اول هجری در اطراف ائمه پدید آمدند. انگیزههای آنان از جهل گرفته تا دست و پا کردن موقعیتی برای خود یا حتی انگیزههای مالی، هر چه بود، نتیجهاش شکلگرفتن اندیشههای تندروانه با محوریت امامان بود. ادعاهای مهدویت پشت سر هم، تفویض اختیارات خداوندی به امامان، تأویل مفاهیم دینی، رواج باطنیگری و بسیاری از انحرافات دیگر که معالاسف مشتری هم زیاد داشت، از جمله مواردی است که از غالیان نقل شده است. یکی از چندین فرقه غالیان، فرقه طیاره بود.
2. یونس بن ظبیان از راویان دوره امام صادق (ع) است که رجالشناسان شیعی مانند ابن غضائری، نجاشی و علامه حلی، او را متهم به غلو و کذب کرده و منحرف دانستهاند. روایات چندی از وی در متون حدیثی بر جای مانده که به طور معمول چندان به آنها اعتمادی نیست. وی از دوستان ابوالخطاب اسدی بود که از رهبران غالی است و از سوی امام صادق (ع) همواره مورد انکار و طرد و لعن بوده است.
اما روایت ذیل که برخورد امام رضا را با یک نقل یونس بن ظبیان نشان میدهد، جالب است.
محمد بن قولویه قمی از سعد بن عبدالله اشعری از محمد بن عیسی از یونس بن عبدالرحمان نقل کرده است که از مردی از فرقه طیاره شنیدم که برای امام رضا علیهالسلام این حکایت را از یونس بن ظبیان نقل کرد. یونس گفت: در یکی از شبها من در طواف بودم. ناگهان ندایی از بالای سرم شنیده شد که میگفت: ای یونس! اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی و اقم الصلوه لذکری. ای یونس من خداوند هستم، هیچ خدایی جز من نیست، من را عبادت کن و برای یاد من نماز بگذار. من سرم را بلند کردم، در همان حال جبرئیل را دیدم. (در اصل روایت به اختصار «ج» میگوید که مرحوم مجلسی هم (بحار: 25/ 264) نوشته مقصودش جبرئیل بود).
ناگهان امام رضا (ع) خشمگین شد، به طوری که نتوانست خود را نگاه دارد (لم یملک نفسه) سپس به این مرد گفت: از پیش من برو، خداوند تو را و کسی که این حکایت را برای تو نقل کرده، لعنت کند. خداوند یونس بن ظبیان را هم لعنت کند. هزار لعنت که بعد از هر کدام هزار لعنت دیگر باشد، لعنتی که هر کدام تو را تا قعر جهنم میرساند. بدان، آنکه او را ندا داده کسی جز شیطان نبوده است. اما یونس بن ظبیان هم با ابوالخطاب در بدترین عذابها با همدیگر هستند، به همراه دوستانشان، با همان شیطان، با فرعون و آل فرعون. این را من از پدرم (درباره او شنیدم). یونس بن عبدالرحمان گوید: این مرد برخاسته بیرون رفت. هنوز 10 قدم از در دور نشده بود که افتاد و غش کرد و جنازهاش را بردند. (رجالالکشی ص : 364).
این حکایت برخورد امام را با ادعاهای عجیب و غریب که این روزها در جامعه ما اندک نیست نشان میدهد. کسانی که داستانهای عجیب درباره علما میگویند و روزانه آنان را با عوالم غیبی متصل میکنند و نسبتهای نامتعارف میدهند، باید از این حدیث عبرت بگیرند. کسانی که هالههای نور غیبی میبینند و مدعی هستند که مستقیم از خدا و امام زمان توصیههایی میشنوند.»
انتهای پیام/