دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
27 مهر 1399 - 10:18
یادداشت/ سعدالله زارعی؛

از تاریخ عبرت بگیرید!

سعدالله زارعی طی یادداشتی نوشت: صلحی که الان مطرح شده است قربانی کردن جمهوری اسلامی و حق آن در برابر یک دشمن رو به ضعف است و پس از آن صورت می‌گیرد که ما هزینه‌های بایسته یک «مقاومت پیروز» را پرداخته‌ایم و حالا در زمانه‌ای است که باید هزینه‌های پی‌درپی به جبهه دشمن وارد کنیم.
کد خبر : 523896
139611101904266513179014.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روز روزنامه کیهان نوشت: «عقلانیت» به معنای محاسبه درست است. بعضی اسم عقلانیت را می‌آورند اما معنایش ترسیدن است. ترسوها حق ندارند اسم عقلانیت را بیاورند. ترسیدن و میدان خالی کردن عقلانیت نیست، همان ترس است. اینکه می‌بینید علیه امکانات موشکی ما تبلیغات می‌شود و علیه توانایی‌های منطقه‌ای ما تبلیغات می‌کنند و این اراذل یاوه‌گوی آمریکا که علیه ایران حرف می‌زنند، برای این است که این امکانات نظامی ما با محاسبه دقیق به وجود آمده است. مهم این است که دستگاه محاسباتی را حفظ کنیم و نگذاریم دچار اخلال شود که اگر دچار اخلال شود، شرایط ما بد خواهد شد».


این فرازی از سخنان حکیمانه امام خامنه‌ای -دامت‌برکاته- بود که بیست و یکم مهرماه جاری در ارتباط تصویری با چند آموزشگاه نظامی کشور بیان شد. این سخنان آنچنان شفاف و در عین حال محکم است که نیازی به شرح و تفسیر ندارد و این قلم نیز نمی‌خواهد به شرح آن بپردازد. در این خصوص ذکر چند نکته، خالی از فایده نیست:


1- در روزهای پایانی سال 1382 که شش ماه پس از اشغال افغانستان، عراق نیز به اشغال نظامی آمریکا درآمد و مقامات سیاسی و نظامی آمریکا و انگلیس اشاره‌ای هم به جمهوری اسلامی داشتند و از ایران می‌خواستند تا مسیر عزت و استقلال خود را پس از 25 سال مجاهدت تغییر داده و سیادت غرب را بر منطقه بپذیرد و مثل بقیه کشورها، کاری به کار سیاست‌های تجاوزطلبانه و  فزون‌خواهانه آنان نداشته باشد، دو نظریه در ایران پدید آمد، یک نظریه از سوی کسانی مطرح شد که منطق خود را با واژه «عقلانیت» توضیح می‌دادند و مدعی بودند عقلانیت حکم می‌کند برای حفظ کشور و حفظ نظام از سیاست‌های حساسیت‌زایی که باعث ناراحتی غرب می‌شود، دست برداریم. آنان معتقد بودند ما توان مقابله با آمریکا را نداریم و رهبری جریان مخالف آمریکا در دنیا، هزینه‌ای دارد که ما قادر به تأمین آن نیستیم. از سوی دیگر ما با اقدامات خود در منطقه، ممکن است بتوانیم بعد از دادن تلفات و هزینه‌ها بزنگاه و نقطه‌ای را بدست آوریم اما قادر به حفظ آن نبوده و در نهایت به خود و دیگران- مثلاً حزب‌الله لبنان- آسیب می‌زنیم.


بعضی هم مدعی بودند آمریکای مهاجم در واقع گاوی خشمگین است که اگر ما به شاخ آن آویختیم، در نهایت هلاک می‌شویم و این در حالی است که این گاو پستان هم دارد و ما می‌توانیم به جای شاخ به پستان آن نزدیک شده و از شیر آن استفاده کنیم. آنان برای اثبات نظریه خود به مالزی زمان اول نخست‌وزیری «ماهاتیر محمد» اشاره می‌کردند و می‌گفتند او معقولانه به جای آویختن به شاخ این گاو به پستان آن نزدیک شده و دارد بهره خود را می‌برد چرا ما این کار را نکنیم. حالا بگذریم که چندی پس از این سخنان ماهاتیر محمد در مصاحبه‌ای تلویزیونی گفت ما داشتیم پیش می‌رفتیم اما یک‌شبه به خاک سیاه نشستیم. ماجرا از این قرار بود که فقط در یک موضوع- فلسطین- ماهاتیر محمد اظهارنظری کرده بود که به کام صهیونیست‌ها خوش نیامده بود و به شرکت‌های سرمایه‌گذار غرب در مالزی فشار آورد و آنان طی یکی- دو ماه سرمایه‌های خود را خارج کردند و باد «ببر اقتصادی شرق آسیا» را کشیدند.


این جریان با حمله آمریکا به عراق تلاش زیادی کردند تا نظام را وادار به دادن «امتیازات ویژه» به آمریکا و انگلیس کنند. در این میان 127 نماینده مجلس- ششم- شورای اسلامی طی نامه سرگشاده‌ای خطاب به رهبر معظم انقلاب اسلامی، ایشان را به «واقع‌نگری» فرا خوانده و با تقدیس اقدام امام در پذیرش قطعنامه 598 که معظم‌له با دردمندی از آن به سرکشیدن جام‌زهر تعبیر فرموده بود، از رهبری خواستند که دومین جام زهر که واگذاری امتیازات بزرگ بود را سربکشد! همزمان با این مسئله از وزارت خارجه
دولت سید محمد خاتمی در اقدامی عجیب و بدون هماهنگی با نظام نامه‌ای به وزارت خارجه آمریکا- از طریق سفارت سوئیس در تهران- ارسال شد که در آن دولت جمهوری اسلامی آمادگی خود را برای «مذاکره درباره همه مسائل مورد اختلاف میان ایران و آمریکا و حل همه آنها» اعلام کرده بود.


کاملا واضح است که اگر در آن زمان که تبلیغات گمراه‌کننده‌ای در مورد قدرت نظامی آمریکا راه افتاده بود و فضای پس از 11‌سپتامبر وقوع هر دیوانگی را از سوی آمریکا، ممکن می‌نمود، ایران از خود ضعف نشان می‌داد و پیشاپیش دست‌هایش را به علامت تسلیم بالا می‌برد، چه اتفاقی می‌افتاد! به‌طور حتم آمریکا تعیین می‌کرد، ایران از تصور مورد حمله قرار گرفتن هم بر خود می‌لرزد پس با کمترین حمله کاملا فرومی‌پاشد و چرا ما جشن فروپاشی ایران را به پذیرش آن ترجیح ندهیم در این صورت یا هیچ مذاکره‌ای با ایران اتفاق نمی‌افتاد و یا مذاکره و در واقع مطالبه همه امتیازات از سوی ایران بود و این یک بازگشت به قهقرا بود و انقلاب و نظام برآمده از مردم ایران را به نابودی می‌کشید و یاس ناشی از آن تا صدها سال دیگر مانع پیدایی انقلابی اسلامی و مردمی در این مرزوبوم می‌شد.


2- اما در این زمان اگرچه نظام زخم عمیقی از روی کار آمدن «تسلیم‌طلبان» در دولت و مجلس بر تن داشت اما از آنجا که در راس آن «ولایت فقیه» قرار داشت که یکی از شرایط مشروعیت‌بخش به آن «شجاعت» بود، زیر بار تفکر تسلیم‌گرایان و نیز زیر بار اشتلم‌های پی‌درپی آمریکا و انگلیس نرفت و راه مقاومت را انتخاب کرد. در این زمان، رهبر معظم انقلاب اسلامی، فرماندهان ارشد سپاه را فراخوانده و به آنان فرمودند (نقل به مضمون) برنامه تهاجم نظامی آمریکا به عراق باید شکست بخورد و اگر چنانچه اشغال نظامی عراق تثبیت شود هیچ کشوری در منطقه امنیت نخواهد داشت، ما می‌توانیم تهاجم آمریکا به عراق را با شکست مواجه کرده و خطر بزرگ را از سر کشورهای منطقه دفع کنیم و سپس خطاب به فرماندهان سپاه فرمودند شما باید با برنامه‌ریزی دقیق برنامه آمریکا در عراق را با شکست مواجه گردانید. پس از این بود که سردار شهید سلیمانی با اعتقادی راسخ که به سخنان و احکام حضرت آقا داشت وارد کار شد و با استفاده از نیروهای عراقی، ظرف سه سال نیروهای نظامی آمریکا را به بن‌بست کشاند به‌گونه‌ای که پنتاگون ناگزیر شد عراق را ترک کند و جالب‌تر این است که ایران در خلال برنامه‌ریزی برای به شکست کشاندن تهاجم آمریکا به عراق، قدرت نظامی عظیمی در ایران و در منطقه شکل داد به‌گونه‌ای که وقتی نظامیان آمریکایی در حد فاصل 1388 تا 1390 از عراق خارج شدند، دنیا به اعتراف بزرگی ناگریز شد: «ایران اینک ابرقدرت بلامنازع منطقه غرب‌آسیا است» خود آمریکایی‌ها هم اعتراف کردند که حمله آمریکا به عراق نه تنها به سیطره واشنگتن بر این کشور بسیار حساس عربی منجر نشد بلکه نتوانست باعث تغییر در محاسبات نظام جمهوری اسلامی هم بشود.


3- آنچه ذکر شد در واقع تفسیر یک واقعه نبود تا قابل مناقشه باشد، حقیقتی بیان شد که هر نظاره‌گری آن را تایید می‌کند. حالا این ماجرا را بگذارید کنار داعیه‌ای که این روزها درباره صلح با دشمن مطرح می‌شود و متاسفانه با اهانت به ساحت امام مظلوم ما حضرت حسن بن علی علیه‌السلام، آن را «شیوه‌ای حسنی» معرفی می‌نمایند و حال آنکه این فراخوان صلح در واقع فراخوان ترسوهایی است که در شرایط قدرت نظام، دعوت به تسلیم می‌نمایند! آقای روحانی رئيس‌جمهور محترم در زمان «بحران فراگیر آمریکا» و «ترامپ رو به اضمحلال» دعوت به تسلیم می‌کند و این حتی از وادادگی اطرافیان امام حسن علیه‌السلام هم بزرگ‌تر است آنان امام مظلوم را وادار به صلح کردند و در واقع به نفع پسر هند جگرخوار او و حق او را قربانی کردند و البته در آن زمان جبهه عراق در برابر جبهه شام ضعیف بود صلحی که الان مطرح شده است قربانی کردن جمهوری اسلامی و حق آن در برابر یک دشمن رو به ضعف است و پس از آن صورت می‌گیرد که ما هزینه‌های بایسته یک «مقاومت پیروز» را پرداخته‌ایم و حالا در زمانه‌ای است که باید هزینه‌های پی‌درپی به جبهه دشمن وارد کنیم.


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب