دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
گزارش آنا از 2 سریال جدید سیما؛

قصه‌هایی که می‌توانند به دل بنشینند/ فرار از آنتن تکراری!

آنتن کنونی تلویزیون روزهای بدی را پشت سرنمی‌گذارد و پتانسیل همراهی مخاطبان را به خود می‌بیند؛ این به واسطه فیلمنامه‌هایی با داستانک‌های نسبتاً بومی و لااقل گریز از سکانس‌های تکراری عمده مجموعه‌های نمایشی است.
کد خبر : 522212
resized_1336560_644.jpg

به گزارش خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، آنتن سیما به تازگی پخش سریال‌هایی تازه را در دستور کار گذاشته است که ورای از قصه‌های آپارتمانی، خوانشی دوباره از داستان‌های بومی دارند. «نجلا» و «ایلدا» قصه‌هایی را طراحی می‌کنند که منهای کم و کیف ساختشان، کمتر اثری از تکرار همیشگی عمده تولیدات نمایشی سیما را دربرگرفته‌اند.


داستان‌های روایی مجموعه‌های نمایشی لزوما به واسطه غیرپایتخت‌نشین بودنشان مخاطب‌پذیر نمی‌شوند مگر اینکه بتوانند با ساختاری قابل تأمل در اجرا و کارگردانی، سر از لوکیشن‌های ناآشنا در جای جای کشورمان درآورند.


«نجلا» تازه‌ترین دستپخت سریالی خیرالله تقیانی‌پور، کارگردان جوان اما کاربلد تئاتر است که این‌بار تلاش کرده است تا کنداکتور به‌اصطلاح مناسبتی را جدا از کلیشه‌های تولیداتی با این صفت، با روایتی تازه همراه کند. در حالی‌که  به نظر می‌رسد عمده تولیدات مناسبتی سال‌های اخیر صرفاً برای آنتن‌پرکنی ساخته و پخش شده‌اند، اما سریال‌های فعلی رویه‌ای درپیش گرفته‌اند که همچنان می‌توانند جذابیتی دوچندان به سیما ببخشند.


 


سریال نجلا


«نجلا» قرار است روایتی با تم مذهبی باشد که خود را درگیر مفاهیم نمی‌کند و با انتخاب قصه‌ای عاشقانه حتی قاب دوربین را به صحنه‌ها و لوکیشن‌هایی می‌برد که تکرارزدگی صحنه‌های شهری را ندارند. هرچند که برداشت چنین سکانس‌هایی به مراتب سخت‌تر است اما برای بیننده جذابیت بیشتری خواهد داشت.


«ایلدا» دیگر سریال درحال پخش سیما  نیز رنگ و بوی قصه‌‌ای دارد که در وهله نخست، بنابر دفاع مقدسی بودنش، ممکن است انگ بی‌مخاطبی به خود بگیرد و شاید این تصور را به ذهن متبادر می‌کند که این نیز محصولی سفارشی و شاید بی‌‎مخاطب خواهد بود. با این حال لوکیشن‌های طبیعی سریال و هدایت جمع زیادی از هنرمندان در این مجموعه که  متکی به داستانی بومی و البته بازه زمانی جنگ تحمیلی است، امتیازات خاص خودش را دارد.


سریال ایل دا


نکته خاص در مورد سریال‌های فعلی سیما مناسبتی بودن اما دوری از کلیشه‌های ذهنی همیشگی نسبت به این محصولات و البته اتکا به روایت‌های بومی است که بالذات می‌تواند خرده‌داستان‌های متفاوتی را در اختیار مخاطب بگذارد.


 «نجلا» در آغاز راه است و باید دید در ادامه ساخت و اجرای فیلمنامه به چه شکل بر آنتن می‌نشیند ولی تا به الان هم زمزمه‌های کاری معقول و مخاطب‌پسند را نوید می‌دهد. «ایلدا» نیز تمام تلاشش را خواهد داشت تا اثری نه صرفا  مبتنی بر زیست‌بوم خاص، بلکه چرخشی به سمت داستان‌های بومی داشته باشد. نبود لهجه تا روایتی یکدست و البته صحنه‌هایی غیرقابل باور از ضعف‌های مشهود آن است که می‌توانست از این نواقص نیز برحذر باشد.


چنین تولیداتی برای سیمای وابسته به ملودرام‌های تکراری اجتماعی با صحنه‌های درگیر در کوچه و خیابان‌های تهران‌زده، غنیمتی به شمار می‌رود. شاید نقدهایی نیز به ساخت چنین پروژه‌های دشواری وارد باشد با این وجود به مراتب می‌تواند آنتن سیما را از کرختی و روایت‌های همیشگی خارج کند.  


سریال نجلا


صحنه‌های درگیری در مناطق کوهستانی، استفاده از  لهجه‌های شیرین ولی سخت برای هنرمندان غیربومی، سکانس و پلان‌بندی‌های غیرمعمول در لوکیشن‌های بازه زمانی گذشته و ... هم خصایص مثبت و هم انگاره‌های منفی برای سریال‌سازان است که اگر امثال «نجلا» از پس آن برآیند، مخاطب را پای تلویزیون ثبات می‌دهند و در غیر این صورت او را دلزده خواهد کرد.


شاید به دلیل دشواری‌های بازتولید چنین صحنه‌هایی است که حتی «ایلدا» نیز خود را فارغ از لهجه‌گویی به زبان محلی و لری می‌کند تا احیانا با ضعف در ساخت، موجب اعتراض و نقد به سمت خود نشود!


آنتن کنونی تلویزیون روزهای بدی را پشت سرنمی‌گذارد و پتانسیل همراهی مخاطبان را به خود می‌بیند؛ این نیز قطعا به واسطه فیلمنامه‌هایی با داستانک‌های نسبتا بومی و لااقل گریز از سکانس‌های تکراری مجموعه‌های نمایشی است. این ویژگی می‌تواند بر تولیدات مناسبتی نیز سوار شود تا کلیشه بی‌مخاطبی این نوع آثار را به مرور ازبین ببرد.


انتهای پیام /4143/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب