دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
19 شهريور 1399 - 12:34
یادداشت وارده/ مهدی عسگری

روحانیت آخرین سنگر مقابله با غرب‌زدگی

بیشتر تاریخ‌نگاران اعتقاد دارند که روحانیت و مذهب آخرین سنگر برای مقابله با غرب‌زدگی در کشور هستند.
کد خبر : 513674
119908204.jpg

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا،مهدی عسگری؛ باتوجه‌ به بافت سنتی و مذهبی جامعه ایران، از دیرباز همواره یک طرف مباحثات و مناقشات پیش‌آمده در ایران روحانیت بوده‌اند که گاهی فعالانه در صحنه حضور داشتند و گاهی بنا به شرایط زمان سکوت پیش گرفتند. یکی از مناقشات روند مدرنیزاسیون و پیش گرفتن تجدد در ایران است که اندیشمندان در دهه 40 نام غرب‌زدگی بر ان نهادند. جلال آل احمد به‌عنوان مطرح کننده نظریه غرب‌زدگی در ایران که در 18 شهریور 1348 فوت کرد، معتقد است روحانیت در قبال ماشین (مدرنیزاسیون) سکوت کرد و از این سکوت ضربه خورد: «مشروطه به عنوان پیش‌قراول ماشین، روحانیت را کوبید و ازآن‌پس بود که مدارس روحانی در دوره بیست‌ساله، به یکی - دو شهر تبعید شد و نفوذش از دستگاه عدلیه و آمار بریده شد و پوشیدن لباسش منع شد و آن‌وقت روحانیت در قبال این‌همه فشار، نه‌تنها کاری به عنوان عکس‌العمل نکرد، بلکه همچنان در بند نجاسات یا مطهرات، یا سرگردان میان شک دو و سه! و خیلی که همت کرد رادیو و تلویزیون را تحریم کرد که چنین گسترش‌یافته‌اند و هیچ رستمی جلودارشان نیست. درحالی‌که روحانیت بسیار به حق و به جا می‌توانست و می‌بایست به سلاح دشمن مسلح بشود و از ایستگاه‌های فرستنده رادیوتلویزیونی مخصوص به خود، از قم یا مشهد همچنان که در واتیکانمی‌کنند به مبارزه با غرب‌زدگی ایستگاه‌های فرستنده دولتی یا نیمه‌دولتی بپردازد.».


وی در جای دیگری در انتقاد از روحانیت در لفافه اشاره‌ای مهم دارد؛ وی می‌نویسد: «روحانیت نیز که آخرین برج و باروی مقاومت در قبال فرنگی بود، از همان زمان مشروطیت چنان در مقابل هجوم مقدمات ماشین در لاک خود فرورفت و چنان دَرِ دنیای خارج را به روی خود بست و چنان پیله‌ای به دور خود تنید که مگر در روز حشر بِدَرد، چرا که قدم‌به‌قدم عقب نشست.»


جلال در این بخش از کتاب غرب‌زدگی روحانیت را آخرین برج و باروی مقاومت در قبال فرنگی می‌نامد و در جای دیگر صراحتاً از روحانیون به‌عنوان آخرین سنگر مقابله با غرب‌زدگی یاد می‌کند. در میان تئوری‌پردازان اندیشه غرب‌زدگی این تنها جلال نیست که معتقد به نقش مهم و حیاتی روحانیون در برابر غرب‌زدگی است؛ داریوش شایگان که در اواخر عمرش حتی از منتقدان جمهوری اسلامی و روحانیون بود نیز در کتاب آسیا در برابر شرق خود می‌نویسد: «امروز طبقه‌ای که کم‌وبیش حافظ امانت پیشین ماست و هنوز علی‌رغم ضعف بنیه گنجینه‌های تفکر سنتی را زنده نگاه می‌دارد حوزه‌های علمی اسلامی قم و مشهد است. در برابر پویایی تفکر روشنفکر غربی دنیای فکری و علمی ما - شاید به استثنای عالم روحانیت که بی شک هنوز ارزش‌های زنده خود را داراست - چیزی ندارد که عرضه کند. » البته با وجود این تعریف و تمجیدها وی نیز مانند جلال آل احمد انتقاداتی به روحانیون دارد: «هنگامی‌که فلان آخوند روی منبر برای اثبات ارج بی‌همتای آیه‌های قرآن از فروید و مارکس مدد می‌جوید؛ هنگامی‌که دموکراسی و اسلام دو کفه‌ی یک ترازو می‌شوند؛ هنگامی‌که نماز ورزش می‌شود و طهارت نیز بهداشت و روزه به رژیم غذایی تقلیل می‌یابد، ما شمه‌ای از مبتذل‌ترین صورت‌های غرب‌زدگی را می‌بینیم.»


فخرالدین شادمان نیز که از واعظان غرب‌زدگی (یا به قول خودش فرنگی‌مآبی در ایران است) به کسانی که دین را مانع پیشرفت ایران می‌دانند سخت می‌تازد و می‌گوید: «اسلام نمی‌تواند با علم در تضاد باشد. رونق تمدن اسلامی، و هزاران دانشمند، نویسنده، و فیلسوفی که درحالی‌که به اسلام باور داشتند در دقیق‌ترین نکته‌های علمی کاوش می‌کرده‌اند، ثابت می‌کند که این دین می‌تواند با علوم سازگار باشد. علاوه بر این، او سرآمدان سیاسی و فکری الهام‌گرفته از غرب را ازاین‌جهت مورد نکوهش قرار می‌دهد که از حوزه‌های علمیه که او آنها را پیشاهنگ قدیمی‌ترین دانشگاه‌های ایران تلقی می‌کند، یکسره غفلت کرده‌اند.».


علاوه بر این اظهار نظرهای متفکران، نمونه‌های تاریخی از مقابله روحانیون و افراد غرب‌زده نیز موید این نکته است که روحانیون همواره آخرین سنگر مقاومت در برابر غرب‌زدگی هستند. برای مثال، در زمانی که میرزا ملکم خان در تلاش بود تا با تأسیس فراماسونری در ایران اهداف غربی‌ها را پیش برد، روحانیت لب به اعتراض گشودند. در رأس این مخالفان حاج ملاعلی کنی قرار داشت که جنبش ضد استعماری فراماسونری در ایران را هدایت کرد. وی در اقدامی حکم تکفیر فراماسونری‌ها را صادر کرد و مردم مسلمان نیز به دستور ایشان فراموش‌خانه را به آتش کشیدند.


وی در نامه‌ای به ناصرالدین‌شاه قاجار، وجود میرزا ملکم خان ارمنی را در دستگاه دولت موجب ویرانی دین و دولت و تأسیس فراموش‌خانه به دست او را موجب نابودی مذهب و ملت دانست و نوشت: «پسند خاطر مبارک بشود یا نشود، در مقام اصلاح آن برآیند یا نیایند ... ما دعاگویان، بلکه عموم اهل ایمان عرض می‌کنیم که شخص میرزا ملکم را ما دشمن دین و دولت دانسته‌ایم و به‌هیچ‌وجه صلاحیت وکالت از دولت و سلطنت و انتظام ملک و مملکت را ندارد که به خطاب و لقب ناظم‌الملکی مخاطب و ملقب باشد و هر کس باعث این امر شده است، خیانت کلی به دین و دولت نموده است که چنین دشمن جانی را مداخله در کارهای بزرگ دولت داده است.


مدت‌زمانی نگذشته که در دارالخلافه ... مجلس فراموشی ترتیب داده بود و با این تزویر و شعبده، در خیال تصاحب ملک و دولت و اضمحلال مذهب و ملت بود و الزام مواسات و یک جهتی و هم عهدی گرفته بود که هر یک در پای دیگری در مقام تمام مال و جان بایستند و تا یکی آوازی برآورد همه حاضروناظر باشند و در دقت اجرای شروط و فرصت و جمع اسباب نهضت و حرکت، همگی یک‌دفعه حمله‌ور شوند و بر غیر، هر که باشند، بتازند و هرچه بخواهند، بگیرند و ببرند» 


در همین راستا می‌توان به قراردادهای انحصار توتون و تنباکو، لاتاری و امتیاز رویتر نیز اشاره کرد که با اعتراض روحانیون به ورق‌پاره تبدیل شدند. (به دلی مطول شدن متن از ذکر جزئیات آن می‌پرهیزیم.)


این اظهار نظرات و اتفاقات نشان از آن دارد که روحانیت نقشی مهم و اساسی در برابر غرب و غرب‌زدگی دارد و غفلت آنها از نقششان و تمرکز بر روی احکام دسته چندم نه‌تنها ایران را در چنگال غرب فرومی‌برد که هیچ نام و نشانی هم از روحانیت باقی نخواهد گذاشت. امام خمینی در این مورد می‌فرمایند: «اما در دانشگاه نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزش‌های خودی منحرف کنند و به سوی شرق یا غرب بکشانند و دولتمردان را از بین اینان انتخاب و بر سرنوشت کشورها حکومت دهند تا به دست آنها هر چه می‌خواهند انجام دهند. اینان کشور را به غارت‌زدگی و غرب‌زدگی بکشانند و قشر روحانی با انزوا و منفوریت و شکست قادر بر جلوگیری نباشد و این بهترین راه است برای عقب نگه‌داشتن و غارت کردن کشورهای تحت سلطه، زیرا برای ابرقدرت‌ها بی‌زحمت و بی‌خرد و در جوامع ملی بی‌سروصدا، هر چه هست به جیب آنان می‌ریزد.».


انتهای پیام/4082/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب