از علی رهبری تا خواننده رپ/ «ارکستر» همان «کنسرت» است؟!
هادی حسینینژاد؛ خبرنگار فرهنگی آنا: در هر جامعهای، علایق و سلایق مختلفی وجود دارد و بدیهی است که گرایشهای عامهپسند، توجهات بیشتری را به خود برمیانگیزند. مثلا در همهجای دنیا، یک خواننده پاپ (عامهپسند) بیشتر از یک موزیسین موسیقی کلاسیک مشتری و طرفدار دارد اما اینطور هم نیست که جوامع مترقی و متمدن، مفاخر خود را نشناسند و ساده از کنار نامها و چهرهها بگذرند.
اینکه گفتم؛ حکایت عامه مردم است! اما اگر در محافل خواص نیز شاهد تکرار چنین صحنههایی باشیم که میشود غوزبالایغوز. فکرش را بکنید: نمایشگاه کتاب تهران است؛ خبرنگار متوجه حضور یکی از مفاخر شعر معاصر در یکی از غرفهها میشود. میرود جلو، رکوردش را میگیرد بالا و شروع میکند به گفتوگو. بعد یک دفعه میبینی آنسوتر، جمعیت کثیری از مردم (ظاهرا اهالی کتاب و مطالعه که قطعا باید از خواص جامعه بوده باشند!!) به سمتی یورش میبرند؛ آنقدر که مصاحبه شونده با کنجکاوی به آن سو نظر میاندازد و در کمال تحیر میبیند جمعیت، دور شخصی حلقه زدهاند که... (کات!)
شاید شما هم از این صحنهها زیاد دیدهاید و این، تنها نمونهای بود از خروار. اما در روزهای گذشته، شاهد نسخه تازهتری از این سناریو بودم که شنیدنش خالی از لطف نیست: چندی قبل که بیست و یکمین نمایشگاه مطبوعات برپا بود، یکی از روزها علی رهبری، مدیر هنری و رهبر ارکسترسمفونیک تهران به نمایشگاه آمده بود و در غرفه یکی از رسانهها، به گفتوگو گرفته بودنش. تک و توک بازدیدکنندگان هم چند ثانیهای میایستادند، تماشا میکردند و با بیتفاوتی رد میشدند. گاهی هم یکی از دیگری میپرسید: «این آقا کیست؟ بازیگر است؟» و آن یکی شانههایش را بالا میانداخت که: «چه میدانم!».
ایستاده بودم تا بعد از اتمام، از این ستاره موسیقی ایران دعوت کنم به غرفه ما هم سری بزند که ناگهان سناریو تکرار شد. در یک چشم به هم زدن غلغلهای به راه افتاد و جماعت سراسیمه به سمتی میدویدند. با خودم مشغولِ سوال و جواب بودم که: یعنی چه کسی به نمایشگاه آمده؟ سیاسی است؟ فوتبالی است؟ یا... اما کاشف به عمل آمد که میهمان ویژه(!) نمایشگاه مطبوعات، جوان رَپری است که دستِ برقضا محبوبیتش را نه در رسانهها و شبکههای مجازی کشور، که از آنطرفیها کسب کرده است: «2AFM»!
دقایقی بعد که کمی هیاهو و غلغله فرونشست، دوباره چشم به جایی دوختم که علی رهبری در حال مصاحبه بود تا او را به غرفه دعوت کنم. اما با کمال تعجب دیدم که نیست و گویا در میانه این هیاهو برای رپر مذکور، ناپدید شده است!
گذشت تا چند روز بعد به نمایندگی از خبرگزاری متبوعم، در نشستی خبری حاضر شدم که سخنرانش، یکی از مدیران و مسئولان عالیرتبه فرهنگ این مرز و بوم بود... صحبت کشیده شد به وضعیت نا بهسامان و مشکلات مالی بنیاد رودکی، و تعهدات مالی دولت که محقق نشده است. جناب سخنران، لب به سخن گشود که: «کنسرت ملی و کنسرت سمفونیک تهران...»! زخم کهنه دوباره باز شد اما جواب ساده و روشنی به ذهنم خطور کرد و آن جواب این بود که وقتی مدیران فرهنگی تفاوت «ارکستر» و «کنسرت» را نمیدانند، چه انتظاری میرود از مردم؟
مردم آزادند ...درست!، هنرمندان عامهپسند، واقعا عامهپسندند ... این هم درست! اما فارغ از محبوبیت، آیا جامعه باید مفاخر خود را حداقل بشناسد یا نه؟ کسی که نام ایران را در جهان پر آوازه کرده و عمری در بالاترین و معتبرترین صحنهها درخشیده است، و حالا به وطنش برگشته تا به زعم خود دیناش را به این خاک و بوم و هنر ایران زمین ادا کند، دست کم لیاقت شناخته شدن را از سوی مردمش ندارد؟ اصلا گیریم مردم بیگناهاند (که البته نیستند) اما چرا اراده و سیاستهای نظام هرگز در پی تقدیر و معرفی مفاخر واقعی کشور به مردم نبوده است؟ چرا بزرگانی مانند رهبری نباید از طریق رسانه به مردم شناسانده شوند تا همه از شناختنشان به عنوان یک ایرانی، احساس غرور و شعف کنند؟
بگذریم...
انتهای پیام/