دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
20 فروردين 1399 - 13:26

پیام رهبری مانع هجمه به «مرتضی» شد

اگر آن کنش‌های رهبری نبود، تردید نکنید که برخی آقا مرتضی را پس از شهادت نیز آرام نمی‌گذاشتند و رهایش نمی‌کردند و خیلی بیشتر از آنچه در زمان حیاتش بر او تاختند، پس از شهادتش می‌تاختند.
کد خبر : 481847
1399012003582756920082854.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، اکبر نبوی به مناسبت بیست و هفتمین سالگرد شهادت سیدمرتضی آوینی می‌گوید: «به شکل مشخص نوع کنش رهبری نسبت به شهادت مرتضی، کنش معناداری بود. حضور ایشان بر سر پیکر شهید و شرکت در تشییع ایشان و پیامی که دادند، به نظر من بسیار مهم و معنادار بود. حداقلش این بود که قشریون دیگر نتوانستند به مرتضی حمله کنند. اگر آن کنش‌های رهبری نبود، تردید نکنید که برخی آقا مرتضی را پس از شهادت نیز آرام نمی‌گذاشتند و رهایش نمی‌کردند و خیلی بیشتر از آنچه در زمان حیاتش بر او تاختند، پس از شهادتش می‌تاختند. در نتیجه نمی‌خواهم بگویم رهبری با این انگیزه آن کار را کرد و آن لقب را داد تا از این هجمه‌ها جلوگیری کند، خیر، اما من دارم از پیامدهایش صحبت می‌کنم. البته می‌توانم بگویم که رهبر انقلاب انگیزه سیاسی نداشتند، بلکه آنچه بیان کردند، باورشان بود. می‌توانم بگویم شاید یکی از دلایلی که باعث شد در همین حد نامی و یادی از مرتضی باقی بماند، تحسین و تجلیل رهبری از او بود.»


نبوی می‌افزاید: «اگر ما به جمله بلندی که رهبر انقلاب در مورد آقا مرتضی بیان کردند، باور داشته باشیم، خود این جمله به ما کمک می‌کند که قلم را بشناسیم. یعنی وقتی از قلم و حرمت آن صحبت می‌کنیم، منظور کدام قلم است. همان قلمی است که «ن والقلم و ما یستطرون» و «آنچه می‌نگارد»، آنگاه می‌بینیم که چه معنای عمیق و ژرفی پیدا می‌کند. حالا از خودمان سؤال کنیم، ما این معنا را فهم کرده‌ایم؟ اگر فهم کرده باشیم که خوش به حال ما، اگر فهم نکرده باشیم به نظرم فقط داریم از مرتضی صرفاً تجلیل می‌کنیم و فقط داریم از او حرف می‌زنیم.»


هر از گرد راه رسیده‌ای نمی‌تواند مدیر فرهنگی شود
از نبوی می‌پرسیم به نظر شما، مسئولان و مدیران فرهنگی کشور چقدر به همین پیام‌های تجلیل رهبری از شهید آوینی توجه داشته‌و دارند و او اینگونه پاسخ می‌دهد: «ابتدا باید بگویم که اگر قرار باشد نوع کنش رهبری نسبت به شهادت آوینی را در چگونگی حرکت فرهنگی و هنری نظام جمهوری اسلامی بفهمیم، مهم‌ترین و مهم‌ترین و مهم‌ترین کار این است که فرهنگ و هنر را جدی بگیریم، خیلی هم جدی بگیریم. برای فرهنگ، شرافت ذاتی قائل باشیم. فرهنگ را آنقدر جدی بگیرم که معتقد نباشیم هر از گرد راه رسیده‌ای می‌تواند مدیر فرهنگی جامعه باشد. فرهنگ آنقدر برای ما جدی باشد که به حرف‌ها و شعار‌های دیگران اتکا نکنیم و برخی را به ناحق در صدر محافل و مجالس فرهنگی و هنری ننشانیم تا با معرفی آن‌ها به عنوان الگو، آدرس غلط به علاقه‌مندان و جوانان بدهیم. متأسفانه کم نیستند اینگونه افراد که به دست ما به الگو‌های جوان‌ها تبدیل شده‌اند و چه الگو‌های غلطی هم هستند. بعضاً عقرب‌هایی هستند که زهر دارند و مار‌هایی که زهرشان را پنهان کرده و به‌موقع نیش‌شان را زده و خواهند زد؛ لذا حرف اول من در چگونگی انتخاب مدیران فرهنگی کشور است.»


مرتضی در چارچوب تنگ جناحی نمی‌گنجد
این منتقد سینما معتقد است که عده‌ای آوینی را به انحصار خود کشیده‌اند. وقتی می‌پرسم اساساً ممکن است تفکر به انحصار کشیده شود، می‌گوید: «این واقعیتی است که وجود دارد. گروهی تلاش می‌کنند که این کار را انجام دهند. گروهی هم تلاش می‌کنند از آقا مرتضی استفاده سیاسی و جناحی ببرند و این قابل کتمان نیست. گروهی نیز اندیشه او را مذموم قلمداد می‌کنند. به نظر من نیت هر دو گروه باطل است؛ هم آن‌هایی که سعی می‌کنند مرتضی را مصادره جناحی کنند، نیت‌شان باطل است و هم آن‌هایی که دارند مرتضی را تقبیح می‌کنند، اما در بزنگاه‌ها مرتضی را به نام خودشان مصادره می‌کنند. هر دو گروه در نهایت ناجوانمردی به مرتضی ستم می‌کنند. مرتضی در چارچوب تنگ جناحی نمی‌گنجد. اساساً اندیشمندان در چارچوب احزاب نمی‌گنجند، حتی اگر یک زمانی یک اندیشمند مثل شهید بهشتی فعالیت حزبی هم داشته باشد. بهشتی فراتر از حزب جمهوری اسلامی بود، حزب بر بهشتی مسلط نبود و او بر حزب مسلط بود.»


نبوی حتی به برخی کسانی که مدعی شهید آوینی هستند، می‌تازد و تفکر آن‌ها را ماتریالیستی می‌داند. او در این‌باره می‌گوید: «برخی مرتضی را برای خودشان مصادره و سعی می‌کنند از پس و پشت نام مرتضی استفاده کنند. طی سال‌های بعد از شهادت مرتضی، کسانی از او حرف زدند، اما تفکر ماتریالیستی خودشان را مطرح کردند. از مرتضی حرف می‌زنند، اما نگرش‌های خودشان را که هیچ ربطی به مرتضی ندارد عرضه می‌کنند. متأسفانه جریان فرهنگی انقلاب نیز به این افراد میدان دادند تا آن‌ها به سخنگویان شهید آوینی تبدیل شوند.»، اما نبوی نامی از این افراد نمی‌برد و صرفاً می‌گوید: «قابل کتمان نیست، آن‌ها به لحاظ مبانی معرفتی با شهید آوینی زاویه دارند، اما در بعد سیاسی سعی می‌کنند با جریان انقلابی همراهی کنند، یعنی در حوزه سیاست و فرهنگ، حرف‌هایی می‌زنند که به مذاق بچه مذهبی‌ها خوش می‌آید، اما دنیای آن‌ها با دنیای شهید آوینی متفاوت است.»


سلوک عرفانی جدی داشت
به گفته این فعال فرهنگی، شهید آوینی اهل سیر و سلوک معنوی هم بود و به عرفان هم گرایش داشت. روحیه معنوی و عرفانی او را نمی‌توان انکار کرد. از اکبر نبوی می‌پرسم این بعد از شخصیت او چقدر می‌تواند برای نسل جدید قابل فهم باشد، در پاسخ می‌گوید: «برخی سلوک‌شان سلوک اختصاصی است و نمی‌شود آن را به کسی توصیه کرد. مرتضی جزو کسانی است که به تعبیری سلوک عرفانی جدی داشت. برخی از آن‌ها گفته شده و برخی نیز ناگفته مانده است. خودش می‌گفت پس از انقلاب نوشته‌هایم را آتش زدم و تصمیم گرفتم دیگر حدیث نفس نگویم. این آغاز جدی سلوک اندیشه‌ای، معرفتی و روحانی مرتضی بود. اگر انقلاب نمی‌شد شاید مرتضی این مرحله از سلوک را تجربه نمی‌کرد. اگر جوانان بخواهند سلوک مرتضی را بچشند؛ اول باید یاد بگیرند که چطور در این مسیر طی طریق کنند، در غیر این صورت به نتیجه نمی‌رسند. نکته دوم اینکه هیچ سالکی قرار نیست شبیه سالک قبلی باشد. نمی‌توانید دو عارف پیدا کنید که حظ‌شان با سلوک‌شان مشترک باشد، اما مبانی سلوک‌شان با هم مشترک است. سالک سه مرحله اصلی دارد؛ شریعت، طریقت و حقیقت. این سه مرحله اصلی سلوک است. کسی که می‌خواهد سلوک مرتضی را بفهمد باید شریعت و طریقت را بفهمد و در مراحل بالاتر به یک حظی از حقیقت هم برسد.»


منبع : روزنامه جوان


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب