معرفی رمان برای زمان قرنطینه: روزی مثل امروز از «پیتر اشتام»
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، در تعطیلات عید نوروز امسال و با با شرایط ویژه ای که شیوع ویروس کرونا ایجاد کرده است گذراندن اوقات فراغت در منزل و در دوره قرنطینه برای بسیاری از افراد به یک معضل تبدیل شده است.
در این بین مطالعه کتابها و رمانهایی که شاید در روزهای دیگر سال و در شرایط عادی برای بسیاری از افراد امکان پذیر نباشد میتواند راهکاری مناسب برای گذراندن روزهای در خانه ماندن برای پیشگیری از بیماری کرونا به حساب بیاید.
مطالعه کتابهای مفید و امیدبخش در روزهای قرنطینه میتواند راهکار خوبی برای دورشدن افراد از وسواسهای فکری و افکار منفی باشد. مطالعه کتاب هر چند اندک هم باشد، میتواند تاثیر مثبتی در نگرش و باور افراد ایجاد کند و با ترویج مثبتاندیشی، آرامش روانی را در جامعه تقویت کند.
قرنطینه خانگی این روزها فرصتی است تا برخی آثار و کتابهای خوب را بخوانیم. در ادامه با یکی از این رمانهای مشهور در سالهای اخیر آشنا میشویم.
«روزی مثل امروز» داستان مرد میانسال و مجردی به نام آندریاس است که ۱۸ سال قبل از آلمان به فرانسه رفته است. او یک معلم است و یک زندگی نسبتاً معمولی دارد، اما از روزی که به خاطر سرفههای شدید و توصیه پزشک به آزمایشگاه میرود، مسیر زندگیش عوض میشود.
در روزی که قرار است برای دریافت پاسخ نمونهبرداری مراجعه کند، ناگهان تصمیم خود را عوض کرده و به جای پیگیری بیماریش، به دنبال تغییر کلی در روند زندگی خود میرود. استعفا از کار، فروش منزل و بازگشت به روستای دوران کودکی از جمله تصمیماتی است که آندریاس در این بازه از زمان، اتخاذ میکند.
این کتاب نوشته «پیتر اشتام» نویسنده ۵۶ ساله اهل سوئیس است. پیش از «روزی مثل امروز»، دو مجموعه داستان به نامهای «ماه یخزده» و «تمام چیزهایی که جایشان خالی است» و همچنین رمان «آگنس» از او به فارسی ترجمه شده بود.
در رمان روزی مثل امروز، رگههایی از ترکیب اصالت وجود و پوچگرایی وجود دارد که در فوران احساس تنهایی و سرخوردگی آندریاس خود را نشان میدهد. تأثیرپذیری نویسنده از آلبر کامو بهویژه از دو اثر وی یعنی بیگانه و طاعون کاملاً مشهود است.
قدرت تخیل بالا، مهارت در نفوذ به خفایای ذهنی و ایجاز در نحوه روایت باعث شده تا کتاب اشتام برای اغلب مخاطبان، متنی جذاب و قابل فهم باشد. بازه زمانی داستان از تابستان تا میانههای پاییز است امّا فلاشبکها و بازخوانی خاطرات توسط آندریاس بهویژه مرور دلبستگی ناکامش به دختری به نام فابین باعث میشود تا خواننده با گذشته زندگی او کاملاً آشنا شود و از این دریچه، شخصیت او را بهتر بشناسد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «گاهی اوقات آندریاس پیش خودش مجسم میکرد که اگر اتوبوسی در مسیر کارش او را زیر بگیرد چه خواهد شد. یک تصادف میتوانست نقطه پایانی بر همه چیز و در عین حال آغازی نو باشد، ضربهای که میتوانست به پایان سردرگمی و ایجاد نظم و ترتیب بیانجامد. یکباره همه چیز با اهمیت میشد، روز و ساعت، اسم خیابان یا بولوار، اسم راننده اتوبوس، حتی خود آندرآس، تاریخ و محل تولدش، شغل و مذهبش. تصادف در یک صبح بارانی در فصل پاییز یا زمستان رخ میداد. بازتاب نور نئونهای تبلیغاتی و چراغ ماشینها روی آسفالت خیس خیابان دیده میشدند. آمبولانسی میآمد و رهگذرها به تماشا میایستادند....».
نشر افق رمان روزی مثل امروز نوشته پیتر اشتام با ترجمه مریم مؤیدپور را در ۲۱۰ صفحه و با قیمت ۱۲ هزار تومان روانه بازار نشر کرده است.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/