«تومان» و تاوان بردهای بادآورده
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا - سید مرتضی حسینی: فیلم «تومان» به نویسندگی و کارگردانی مرتضی فرشباف و تهیهکنندگی سعید سعدی در دومین روز جشنواره فجر در پردیس ملت به نمایش در آمد.
این فیلم سومین تجربه کارگردانی مرتضی فرشباف پس از فیلمهای «سوگ» و «بهمن» است. او پیشازاین با فیلم «بهمن» در سی و سومین جشنواره فیلم فجر نظر منتقدان و تماشاگران را به خود جلب کرده بود.
فرشباف در «تومان» سراغ سوژهای رفته که در نگاه اول ایدهای تکراری به نظر میرسد. این فیلم سودای یک جوان کارگر به نام داوود برای ثروتمند شدن را روایت میکند. داوود (میرسعید مولویان) از طبقه پایین جامعه (طبقه در معنای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن) است که میخواهد یکشبه ره صدساله را بپیماید و با ثروتی که از راه شرطبندی و قمار به دست میآورد پوسته طبقاتی خود را بشکند.
داوود و دوست صمیمی او، عزیز (مجتبی پیرزاده) ساکن گنبدکاووس هستند و در یک کارخانه تولید لبنیات کار میکنند. آنها پای ثابت سایتهای شرطبندی فوتبال هستند و البته در شرطبندی مسابقات سوارکاری هم دستی بر آتش دارند. یونس با بازی ایمان صیاد برهانی برادر عزیز است. او سوارکار جوان و آیندهداری است که با چند بار برنده شدن در مسابقات کورس اسبسواری گنبد در بین همشهریان خود شهرتی به هم زده و البته در بین رقبای خود هم بدخواهانی دارد. داوود دلبسته دختری ترکمن به نام آیلین است و به او وعده میدهد که در صورت پولدار شدن به خواستگاریاش میآید.
در این بین شرایط بهگونهای رقم میخورد که داوود با پیشبینی درست مسابقات فوتبال در مدتزمانی کوتاه، صاحب پول فراوانی میشود. او که پیشازاین هم معمولاً در قبال عزیز نقشی حمایتی داشت به این حمایت خود بهموازات ثروتمند شدن از راه قمار ادامه میدهد، اما شرایط بهگونهای دیگر رقم میخورد و اتفاقاتی باعث میشود تا این روند تغییر کند.
یکی از خصلتهای فیلم که آن را از بسیاری از آثار جشنواره امسال و البته کلیت سینمای ایران متمایز میکند، جغرافیای آن است. داستان فیلم در گنبدکاووس و بندر ترکمن میگذرد. جایی که دریا، دشت و بیشهزار به هم میپیوندد و این ویژگی میتواند برای هر فیلمسازی وسوسهانگیز باشد. عنوانبندی فیلم که با موسیقی محلی ترکمنی همراه شده است و سکانس حضور آیلین، عزیز و داوود در تپههای اطراف شهر بهخوبی این فضا را به بیننده القا میکند. بااینحال فرشباف تلاش کرده است تا در دام تصاویر کارتپستالی از این جغرافیای وسوسهانگیز نشود.
مرتضی نجفی به عنوان مدیر فیلمبرداری این اثر، به دنبال خودنمایی از طریق دوربین نبوده و تصاویری که به مخاطب ارائه میکند بهاندازه و منطقی است. فقط در چند نمای باز معدود از حرکت موتور در دشتهای سرسبز و یا تصاویری از گفتگوی شخصیتها در ساحل و روی دریاست که این عناصر به عنصر اصلی سکانس تبدیل میشوند بهعبارتدیگر جلوههای بصری بر داستان و شخصیتها غلبه نکرده است.
شاید یکی از زیباترین قابهای این فیلم سکانسی باشد که آیلین، نامزد داوود (پردیس احمدیه) را روی اسکله و از نمای پشت نشان میدهد. آیلین با لباس ترکمنی که رنگ آبی آسمانی دارد و با کفشهای زنانهای که از پا در آورده و به دست گرفته خرامان به سوی انتهای اسکله میرود تا منتظر آمدن داود باشد. ترکیب لباس او با آبی دریا و آسمان تصویری ماندگار از این فیلم در ذهن مخاطب باقی خواهد گذاشت. سکانسی که داوود روی اسکله است و عزیز در پایین از لای شیارهای کف اسکله مشغول صحبت با اوست از دیگر قابهای ماندگار فیلم است. ضمن این که نباید از کارگردانی و فیلمبرداری فوقالعاده فرشباف و جعفریان در سکانس طولانی تماشای بازی صربستان و کاستاریکا در کلبه داود غافل شد. سکانسی که با وجود بازیگران پرتعداد و دیالوگهای فراوان با یک برداشت پیوسته فیلمبرداری شد.
فیلمنامه «تومان» که پیشازاین «کوچ» نام داشت بیش از آن که مدیون قصه و دیالوگها باشد به فضا و ریتم وابسته است. بهاینترتیب اثر کاملاً روی فرم سوار است و شخصیتپردازی را در اولویت بعدی قرار میدهد؛ اما پیچیدگی دو شخصیت اصلی فیلم بهقدری زیاد است که به نظر میرسد تکلیف آنها برای مخاطب در پایان فیلم هم روشن نیست.
بازی میرسعید مولویان در نقش داوود یکی از غافلگیریهای این فیلم و حتی جشنواره امسال است. بازیگری که با وجود بازی و کارگردانی در تئاتر این فیلم اولین تجربه سینمایی اوست و مجتبی پیرزاده (عزیز) هم بهخوبی شکنندگی و چالشهای روحی شخصیت عزیز را به نمایش گذاشته است.
فیلم، در چهار فصل سال و به عبارت بهتر چهار پرده روایت میشود که در هرکدام از آنها حالوروز عزیز و داوود به عنوان شخصیتهای اصلی فیلم متفاوت است. داوود با هر خوششانسی و کسب درآمد بیشتر از خود و اطرافیانش دورتر میشود و اگرچه با حضور دوستانش، دور و بر خود را شلوغ کرده اما روزبهروز در تنهایی خود غرق میشود. عزیز هم که به موفقیتهای یونس و توجه مردم و البته داود به او، حسادتی پنهان و کمرنگ دارد چارهای جز همراهی با این شرایط ندارد.
بیت معروفی از مولانا در دیوان شمس آمده است که میگوید: «خُنُک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش/ بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر»؛ داوود را میتوان مصداق این بیت دانست و چون بهزعم خود چیزی برای از دست دادن ندارد، شانس خود را مدام در این چرخه باطل امتحان میکند و از خوب یا بد حادثه کامیاب میشود. مفهوم محوری «تومان» این اصل است که هر بردی تاوان دارد و بعد از هر خوششانسی بدشانسی رخ میدهد. هوس بردهای بادآورده، قمارباز جاهطلب را به ادامه بازی ترغیب میکند اما شرایط و اطرافیان آنگونه نیستند که مورد انتظار اوست.
شاید دو نقطه ضعف بزرگ «تومان» را بتوان در زمان طولانی آن -130 دقیقه- و برخی دیالوگهای نامفهوم آن برای مخاطب عادی دانست. دیالوگهایی که بر پیچیدگی بیهوده داستان میافزاید. این دو موضوع که برای اکران مردمی فیلم یک آسیب است؛ هرچند بعید به نظرمیرسد سازندگان «تومان» با توجه به ماهیت فرمی و محتوایی آن چشمداشتی به اکران مردمی داشته باشند.
بااینحال در یک نگاه کلی میتوان «تومان» را فیلم متفاوت جشنواره فجر امسال دانست. شاید آنچه در نشست خبری این فیلم از سوی خدایار قاقانی منتقد حاضر در نشست مطرح شد، ماهیت آن را بهخوبی توصیف میکند: «تومان» فیلمی است که مخاطبان آن یا عاشق آن میشوند یا بهشدت از آن بدشان میآید!
انتهای پیام/4104/پ
انتهای پیام/