امام سجاد (ع) در خطبه کوفه چه گفتند؟ +متن خطبه
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا،اهل بیت پیامبر (ص) پس از واقعه عاشورا بعنوان اسیر به شام برده شدند که در این شهر و در آن شرایط اسفبار امام سجاد (ع) خطبهای را ایراد کردند که صحبتهای فراوانی پیرامون آن آورده شده است و برخی این خطبه را تلفیقی از خطبه آن حضرت در کوفه نیز میدانند که از این رو خبرگزاری آنا قصد دارد، در ادامه به آن بپردازد.
ورود اهل بیت پیامبر (ص) به شام در سال ۶۱ هجری قمری
اهل بیت پیامبر (ص) در اول صفر سال ۶۱ هجری قمری پس از واقعه عاشورا در حالی وارد شهر شام شدند که حدود چهل سال در این شهر و اطراف آن بر ضد امیرالمؤمنین علی علیه السلام تبلیغات مسموم صورت گرفته بود و معاویه تعدادی خطیب پول پرست را مأمور ساخته بود تا به مقام و منزلت شامخ حضرت علی علیه السلام توهین و جسارت کنند و آن حضرت را مورد فحّاشی و بدگویی قرار دهند.
مردم شهر شام نیز از زمانی که این شهر به قلمرو مسلمانان در آمده بود، تا عصر امام سجاد (ع) تنها حاکمان و فرمانروایان طائفه بنی امیه را در خود دیده بودند و لذا نه محضر پیامبر (ص) را درک کرده بودند و نه روش اصحاب صالح آن حضرت را.
- بیشتر بخوانید:
- دفاع مقدس برگرفته از فرهنگ عاشورایی است
- گسترش دامنه فرهنگسازی وحدت حول محور قیام عاشورا
- سوگواره هنر عاشورایی به حاکمیت معنویت در جامعه کمک میکند
- مزار و رواق مبارک حضرت عباس (ع) در سرداب ضریح مطهر + فیلم
- لزوم درسگرفتن از واقعه عاشورا و اربعین
شامیان در این مدت اسلام را در چهره امویان دیده بودند و تنها آنان را بازماندگان و خاندان پیامبر میدانستند و بر خلاف کوفیان تنها همین را میدانستند که فردی خارجی به نام «حسین» بر امیرالمؤمنین یزید! شوریده و توسط سپاه خلیفه به قتل رسیده و خاندان وی به اسارت گرفته شدند. از این رو به شکرانه این پیروزی و ورود کاروان اسرا شهر را آراسته و جشن گرفته بودند.
خطبه امام سجاد علیه السلام در مسجد شام و کوفه
پس از واقعه کربلا و هنگام اسارت و در زمانی که اسیران کربلا وارد کوفه شدند، پس از خطبه حضرت زینب (س)، فاطمه صغری و امکلثوم، امام سجاد (ع) نیز خطبهای در سرزنش مردم این شهر ایراد کرد که مهمترین مطالب این خطبه عبارت است از:
- مظلومیت امام حسین (ع)
- بیوفایی و نیرنگ کوفیان
- مؤاخذه کوفیان توسط پیامبر اسلام (ص) از زبان امام سجاد (ع)
- اشعاری در مرثیه امام حسین (ع)
طبق گزارشها، مردم که از سخنان امام متأثر شده بودند، به گریه افتادند و به امام پیشنهاد خونخواهی و انتقام دادند؛ اما امام با یادآوری عهدشکنیهای آنها گفت: از شما میخواهم که نه یاریمان کنید و نه با ما بجنگید.
برخی معتقدند با توجه به شرایط کوفه و سختگیری مأموران حکومت و بیم کوفیان از آنان، پذیرش خطبههایی که در کوفه خوانده شده است، دشوار به نظر میرسد.
علاوهبراین، سخنان امام سجاد (ع) در خطبه کوفه، به خطبه او در مسجد دمشق بسیار شبیه است. از این رو احتمال دادهاند که با گذشت زمان راویان حادثهها را با هم آمیخته باشند.
میتوان گفت؛ یکی از حساسترین سخنان امام سجاد علیه السلام که تحولی عظیم در بینش مردم نسبت به امویان ایجاد کرد و معادلات یزید را بر هم زد و خط مشی او را نسبت به اهل بیت علیهم السلام کاملاً تغییر داد، خطبهای است که آن حضرت در جمع مردم و رجال سیاسی و دینی شام ایراد کردند. این خطبه که در مسجد شام ایراد گردیده اوج موفقیت امام سجاد علیه السلام در ابلاغ رسالت و تبلیغ عاشورا و تداوم خط شهیدان کربلاست.
در این مجلس یزید ملعون به یکی از خطیبان درگاهش دستور داد تا به مذمت علی علیه السلام و اولادش و به توجیه و تمجید فجایع عاشورا اقدام کند.
خطیب پس از اینکه بر فراز منبر رفت و حمد و ثنای خداوند را بجای آورد فوق العاده از حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) غیبت و بدگوئی کرد و نسبت به بزرگداشت معاویه و یزید سخنانی طولانی گفت و آنها را به هر عمل نیکوئی نسبت داد.
متن خطبه امام سجاد (ع) در کوفه
قالَ حُذَیم بن شَریک الأسدی خَرَجَ زَیْن العابِدین (ع) إلی النّاسِ وأومَی إلَیْهِم أنْ اُسْکُتوا فَسَکتوا و هو قائِمٌ فَحمد اللهَ وأثْنی عَلیه و صَلّی عَلی نَبِیّه. ثُمّ قال:
أَیُّها النّاسُ مَنْ عَرَفَنی فَقَدْ عَرَفَنی و مَنْ لَمْ یَعْرِفْنی فَأنا علیُّ بْنُ الحُسَیْنِ المَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُراتِ مِنْ غَیْرِ ذَحْل وَ لا تِرات، اَنَا ابْنُ مَنِ انْتُهِکَ حَرِیمُهُ وَ سُلِبَ نَعِیمُهُ وَ انْتُهِبَ مالُهُ وَ سُبِیَ عِیالُهُ، اَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً، فَکَفى بِذلِکَ فَخْراً.
اَیُّهَا النّاسُ! ناشَدْتُکُمْ بِاللهِ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّکُمْ کَتَبْتُمْ اِلى اَبِی وَ خَدَعْتُمُوهُ، وَ اَعْطَیْتُمُوهُ مِنْ اَنْفُسِکُمُ الْعَهْدَ وَ الْمِیثاقَ وَ الْبَیْعَة ثُمَّ قاتَلْتُمُوهُ وَ خَذَلُْتمُوهُ؟ فَتَبّاً لَکُمْ ما قَدَّمْتُمْ لاَِنْفُسِکُمْ وَ سَوْاهً لِرَاْیِکُمْ، بِاَیَّةِ عَیْنِ تَنْظُرُونَ اِلى رَسُولِ اللهِ (ص) یَقُولُ لَکُمْ: قَتَلْتُمْ عِتْرَتِی وَ انْتَهَکْتُمْ حُرْمَتِی فَلَسْتُمْ مِنْ اُمَّتِی؟
قالَ: فَارْتَفَعَتْ أصْواتُ النّاس بِالْبُکاءِ و یَدْعُو بَعضهم بعضاً هَلکْتُم و ماتَعْلمُون. فَقال عَلیُّ بْن الحُسَین: رَحم اللهُ اِمرأًٌ قَبْلَ نَصیحَتی و حَفِظَ وَصیّتی فِی اللهِ و فی رَسُولِه و فی أهلِ بیتِه، فإنّ لَنا «فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَة حَسَنَة» .
فَقالُوا بِأجْمَعهم نَحْنُ کُلُّنا یَاابْنَ رَسُول الله سامِعُون مُطِیعُون حافِظُون لِذِمامِک، غَیْر زاهِدین فیکَ و لا راغِبینَ عَنْکَ فَمُرْنا بأمْرِکَ، رَحمکَ الله فإنّا حَرْبٌ لِحَرْبِکَ و سِلْمٌ لِسِلْمِکَ لِنَأخَذَنَّ ترتک وترتنا مِمَّنْ ظَلَمَکَ و ظَلَمَنا.
فقال علی بن الحسین ع: هَیْهات! اَیُّهَا الْغَدَرَةُ الْمَکَرَةُ! حِیلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ شَهَواتِ اَنْفُسِکُمْ، اَتُرِیدُونَ اَنْ تَاْتُوا اِلَیَّ کَما اَتَیْتُمْ اِلى آبایِی مِنْ قَبْلُ، کَلاّ وَ رَبِّ الرّاقِصاتِ اِلى مِنى، فَاِنَّ الْجُرْحَ لَمّا یَنْدَمِلْ، قُتِلَ اَبِی بِالاَْمْسِ وَ اَهْلُ بَیْتِهِ مَعَهُ، فَلَمْ یُنْسِنِی ثُکْلَ رَسُولِ اللهِ (ص) وَثُکْلَ اَبِی وَ بَنِی اَبِی وَ جَدِّی، شَقَّ لَهازِمی وَ مَرارَتُهُ بَیْنَ حَناجِرِی وَ حَلْقِی، وَ غُصَصُهُ تَجْرِی فِی فِراشِ صَدْرِی، وَ مَسْاَلَتِی اَنْ لا تَکُونُوا لَنا وَ لاعَلَیْنا.
ثم قال ع:
لا غَرْوَ اِنْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ وَ شَیْخُهُ *** قَدْ کانَ خَیْراً مِنْ حُسَیْن وَ اَکْرَما
فَلا تَفْرَحُوا یا اَهْلَ کُوفَهَ بِالَّذِی *** اُصیبَ حُسَیْنٌ کانَ ذلِکَ اَعْظَما
قَتیلٌ بِشَطِّ النَّهْرِ نَفْسی فِداوُهُ *** جَزاءُ الَّذِی اَرْداهُ نارُ جَهَنَّمـا
حذیم بن شریک أسدی میگوید:
امام زین العابدین (ع) برابر مردم آمد واشاره به سکوت کرد! خاموش شدند و او ایستاده. سپاس خدای گفت و ستایش او کرد و بر نبی (ص) درود فرستاد. آنگاه گفت:ای مردم! هر کس مرا میشناسد، میشناسد و هر کس نمیشناسد (بگویم) من علی فرزند حسینم که در کنار فرات او را کشتند بی آنکه خونی طلبکار باشند و قصاصی خواهند، من پسر آن کسم که حرمت او بشکستند و مال او تاراج کردند و عیال او را به اسیری گرفتند، من پسر آن کسم که او را به زاری کشتند و این فخر مابس.ای مردم شما را به خدا سوگند میدهم آیا در خاطر دارید سوی پدر من نامه نوشتید و او را فریب دادید و پیمان و عهد و میثاق بستید و باز با او کارزار کردید و او را بی یاور گذاشتید؟ هلاک باد شما را! چه توشهای برای خود پیش فرستادید! و زشت باد رأی شما! به کدام چشم به روی پیغمبر (ص) نظر میافکنید وقتی با شما گوید عترت مرا کشتید و حرمت مرا شکستید، پس، از امت من نیستید؟
راوی گفت: صدای مردم به گریه بلند شد و به یکدیگر میگفتند هلاک شدید و نفهمیدید! پس علی بن الحسین (ع) فرمود: خدای رحمت کند آن که نصیحت من بپذیرد و وصیت مرا محض خدا و رسول صلی الله علیه و آله و خاندان وی نگاهدارد! «فان لنا فی رسول الله (ص) اسوة حسنة».
همه گفتند یابن رسول الله ما فرمانبرداریم و پیمان تو را نگاهداریم، دل به جانب تو داریم و هوای تو در خاطر ماست، خدای تو را رحمت فرستد! فرمان خویش بفرمای که ما جنگ کنیم با هر که جنگ تو خواهد و آشتی کنیم با هر کس تو با او صلح کنی و قصاص خون تو را از آنها که بر تو و ما ستم کردند بخواهیم.
علی بن الحسین (ع) فرمود: هیهات.ای بی وفایان مکار! میان شما و شهوات حایل آمد، میخواهید همان اعانت که پدران مرا کردید همان گونه مرا هم اعانت کنید؟ هرگز چنین نخواهد شد. سوگند به پروردگار «راقصات» آن زخم که دیروز از کشتن پدرم و اهل بیت وی بر دل من رسید هنوز بهتر نشده و التیام نیافته است، و هنوز داغ پیغمبر (ص) فراموش نگشته و داغ پدرم و فرزندان پدر و جدم موی رخسار مرا سپید کرده است و تلخی آن میان حلقوم و حنجرهی من است و اندوه آن در سینهی من مانده است، و خواهش من این است نه با ما باشید و نه بر ما!
آنگاه فرمود:
شگفتآور نیست اگر حسین کشته شد و پدر بزرگوارش علی، که بهتر از حسین بود، او نیز کشته شد.ای اهل کوفه! شادمان نباشید به این مصیبت که بر حسین وارد شد که این مصیبتی است بزرگ.
جانم فدای آن که در کنار نهر فرات شهید شد، و کیفر آنکس که او را کشت آتش جهنم است.
انتهای پیام/
انتهای پیام/