دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
22 مهر 1394 - 16:03

رضا داوری: حافظ متفکر است، اما فیلسوف نیست

«مردم از حافظ چه می‌خواهند که با هر نوع طرز تفکر، بینش و روشی که دارند حافظ پاسخگوی آن‌هاست؟ چرا مردم با حافظ انس دارند؟ »
کد خبر : 43922

به گزارش گروه فرهنگی آنا، همایش یادروز حافظ با سخنان علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی و امور بین‌الملل شهر کتاب، با طرح سوالاتی چون «حافظ کیست؟ هرمند است، فیلسوف است، مورخ است، شاعر است، جامعه‌شناس است، مصلح است؟ در کدام یک از این شخصیت‌ها بیشتر تجلی یافته و بیشتر با کدام شخصیت حافظ مأنوسیم؟» آغاز شد.


کوروش کمالی‌سروستانی و کارنامه حافظ‌پژوهی در سال گذشته


«در بررسی آماری کتاب‌های چاپ شده پیرامون حافظ، چاپ و انتشار دیوان حافظ، فال‌نامه‌های حافظ و کتاب‌های درباره حافظ را مد نظر داریم.»


کمالی سروستانی با بیان نکته فوق یادآور شد: «آماری که داریم به دو سطح مربوط است: یکی مربوط است به روز حافظ سال گذشته تا روز حافظ امسال، که در واقع دو سال را در برمی‌گیرد یعنی سال ۹۳ و ۹۴. در یکی از آمارها هم فقط کتاب‌های سال گذشته را بررسی کرده‌ایم. در سال ۹۳ مجموعاً ۸۷ عنوان دیوان حافظ، ۲۱ عنوان فال‌نامه و ۲۵ عنوان درباره حافظ در تیراژ صد هزار جلد کتاب منتشر شده است. نکته جالب این است که بالاخره شمار کتاب‌های درباره حافظ از فال‌نامه‌ها بیشتر شد و این نشان‌دهنده آن است که کمی مطالعات حافظ‌شناسی قدر بیشتری یافته و جدی‌تری گرفته شده است. اما از روز حافظ تا روز حافظ، طبق آمار، نزدیک به سی‌هزار جلد کتاب بیشتر از سال ۹۳ منتشر شده است.»


شعر فلسفه نیست، اما بخشی است از عرصه تفکر


رضا داوری اردکانی نیز با بیان این که فلسفه و شعر دو راه و دو امرند، افزود: «هر دو تفکرند و هر دو به هم بسته‌اند. شاعران کمتر به فلسفه رغبت داشته‌اند اما من فیلسوفی را نمی‌بینم که به شعر رغبت نداشته باشد. شاعران می‌توانند به فلسفه توجه نداشته باشند، چنانچه حافظ که شاگرد صاحب دیوان بوده، شرح مواقف می‌خوانده، شاید چنانکه می‌گویند مذاق اشعری در مدرسه‌ای که درس می‌خوانده، رواج داشته، اما کمتر به فلسفه علاقه‌مند بوده است، البته اطلاعات فلسفی داشت. در واقع حافظ متفکر بوده، اما فیلسوف نبوده است. ما از زندگی سعدی و حافظ موارد زیادی نمی‌دانیم، اما آنچه محرز است این است که حافظ دانشمند هم بوده است. من کم‌ شاعری را می‌شناسم که در شعرش فلسفه باشد. شاید عرفان غیر از این باشد. ما شاعرانِ عارف داریم که شعر عرفانی می‌گویند، اما شعرشان عرفان نظری را مطرح نمی‌کند؛ بلکه شعرشان تجلی‌گان حالات عارفانه‌شان است. فیلسوف بحث مفهومی می‌کند و اهل بحث است. چند شاعر ما این هنر را داشتند که به فلسفه رغبت نشان دهند و آن را در آثارشان بیاورند؟ ناصرخسرو، خاقانی و اقبال لاهوری از آن جمله شاعرانی‌اند که گرایش به فلسفه دارند. شعر ما را دگرگون می‌کند، ولی چیزی به ما اضافه نمی‌کند. شعر معجزه بازی زبان و وجود است. وقتی می‌پرسیم آیا حافظ اهل فلسفه است یا نیست؟ نظر فلسفی دارد یا ندارد؟ دانشجوی فلسفه‌ای مثل من، باید شعرهایی را در نظر بیاورد که بوی فلسفه بدهد.»


داستان آدم، بزرگ‌ترین خاطره ازلی حافظ


مریم حسینی در ادامه گفت: «دسته بزرگی از اشعار حافظ را می‌توانیم در زمره سروده‌هایی قرار دهیم که در فضای اسطوره‌ای سیر می‌کند و خود حافظ را انسانی اسطوره‌ای می‌توان پنداشت که توان سیر در عالم مثال و اقالیم دیگر را برای خودش و ما فراهم می‌کند. نگاه سریع به دیوان حافظ نسبت به اشعار دیگر شاعران به ما نشان می‌دهد که تا چه حد حافظ از سرنمون‌ها، کهن‌نمونه‌ها و داستان‌‌های اساطیری استفاده کرده و تا چه حد نمادهای آرکی‌تایپی را به کار گرفته و چقدر دلبسته زمان اساطیری است و چه خوش می‌دارد که مخاطب خودش را به آن زمان اساطیری ببرد و دیگران را با تجاریش شریک کند. از دلایل ماندگاری شعر حافظ یکی جانب اسطوره‌ای و سرنمونی شعر حافظ است. متون باز و چندلایه، متونی هستند که می‌توانند به تعداد مخاطبان‌ خودشان فهم و ادراک ایجاد کنند. شعر حافظ از آن دسته است.»


وی افزود: «در دسته‌ای از شعرهای عرشی حافظ، حافظ در اکنون و در تاریخ قرار ندارد. حافظ انسان تاریخی نیست؛ بلکه در آن اشعار، انسان اسطوره‌ای است. سهم خاطرات ازلی در شعر حافظ بسیار است. علاقه حافظ به روز نخست آفرینش و آفرینش انسان، یکی از نشانه‌های اسطوره‌ای بودن فهم و اندیشه اوست.»


حسینی گفت: «انسان اسطوره‌ای مرتب با تکرار خاطره ازلی و تکرار آیینی آن ماجرا، آن را همیشه زنده نگه می‌دارد و برای حافظ داستان آدم، بزرگ‌ترین خاطره ازلی است و سراسطوره ذهنی اوست که مرتب آن را تکرار می‌کند. با تکرار اسطوره‌ای آن در غزل‌های متعدد، این خاطره جاودان می‌ماند. یکی از ویژگی‌های فضاهای اسطوره‌ای در آثار ادبی، حضور روح جمعی و روح جهانی در اجزای هستی است.»


بهاءالدین خرمشاهی هم در پایان گفت: «حافظ در شعرهایش تعدد مضمون و معنا دارد و حافظ انقلابی که در غزل کرده همین بوده که تعدد معنا را زیاد کرده است. ما هیچ شاعری را پیش از حافظ نداریم که مسائل غیرغزلی را وارد غزل کرده باشد، چه برسد به مدح که فقط در قصیده وجود دارد، ولی حافظ آن را در غزل آورده است. پاکستانی‌ها اسم این کار حافظ را پاشانی گذاشته‌اند که از پاشیدن می‌آیند. آربری هم در مقدمه کتاب 50 غزل این نکته را آورده که در غزل‌های حافظ انسجام وجود ندارد. اما به نظر من حافظ عمدی در این کار نداشته است، بلکه ذهن او به صورت طبیعی پاشان می‌نوشت.»


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب