دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
17 شهريور 1398 - 15:46

هدف قیام امام حسین(ع) چه بود؟

اگر بخواهیم هدف امام حسین (ع) را بیان کنیم، باید این طور بگوییم که هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجام دادن یک واجب عظیم از واجبات دین، که آن واجب عظیم را هیچ‌کس قبل از امام حسین -حتی خود پیامبر- انجام نداده بود.
کد خبر : 414727
1032381_466.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، انسان می‌تواند در حرکت چندماهه حضرت ابی‌عبدالله(ع)‌ از آن روزی که از مدینه خارج شد و طرف مکه آمد تا آن روزی که در کربلا شربت گوارای شهادت نوشید بیش از صد درس مهم بشمارد که هرکدام برای یک امت، برای یک تاریخ و یک کشور، برای تربیت خود و اداره جامعه و قرب به خدا، درس است. اما آن صد درس مورد اشاره به کنار؛ یک درس اصلی در حرکت و قیام امام حسین(ع) وجود دارد که من سعی خواهم کرد آن را به شما عرض کنم؛ همه آنها حاشیه است و این متن است. چرا قیام کرد؟ این درس است.


به امام حسین (ع) می‌گفتند شما در مدینه و مکه محترمید و در یمن، آن همه شیعه هست. به گوشه‌ای بروید که با یزید کاری نداشته باشید، یزید هم با شما کاری نداشته باشد. این همه مرید، این همه شیعیان؛ زندگی کنید، عبادت و تبلیغ کنید! چرا قیام کردید؟ قضیه چیست؟ این، آن سؤال اصلی است. این، آن درس اصلی است. دوست دارند چنین بگویند که حضرت خواست حکومت فاسد یزید را کنار بزند و خود، یک حکومت تشکیل دهد. این هدف قیام ابی‌عبدالله (ع) بود. این حرف، نیمه درست است؛ نمی‌گویم غلط است. اگر مقصود از این حرف، این است که آن بزرگوار برای تشکیل حکومت قیام کرد، به این نحو که اگر ببیند نمی‌شود انسان به نتیجه برسد، بگوید نشد دیگر، برگردیم؛ این غلط است. بله؛ کسی که به قصد حکومت حرکت می‌کند، تا آنجا پیش می‌رود که ببیند این کار شدنی است. آنجا که نشود رفت باید برگشت. اگر آن کسی که می‌گوید هدف حضرت از این قیام تشکیل حکومت حقه علوی است، مرادش این است، این درست نیست. برای اینکه مجموع حرکت امام، این را نشان نمی‌دهد.


در نقطه مقابل، گفته می‌شود نه آقا، حکومت چیست؟ حضرت می‌دانست که نمی‌تواند حکومت تشکیل دهد، بلکه اصلا آمد تا کشته و شهید شود! این حرف هم مدتی بر سر زبان‌ها خیلی شایع بود. حتی من دیدم بعضی از علمای بزرگ ما هم این را فرموده‌اند. این حرف را هم، ما در اسناد و مدارک اسلامی نداریم که برو خودت را یه کام کشته شدن بینداز؛ ما چنین چیزی نداریم. شهادتی را که ما در شرع مقدس می‌شناسیم و در روایات و آیات قرآن از آن نشان می‌بینیم، معنایش این است که انسان به دنبال هدف مقدسی که واجب یا راجح است، برود و در آن راه، تن به کشتن هم بدهد. این، آن شهادت صحیح اسلامی است. اما اینکه آدم، اصلاً راه بیفتد برای اینکه من بروم کشته شوم، یا یک تعبیر شاعرانه چنینی که، خون من پای ظالم را بلغزاند و او را به زمین بزند؛ اینها، آن چیزی نیست که مربوط بدان حادثه به آن عظمت است. در این هم بخشی از حقیقت هست. بنده به نظرم این طور می‌رسد کسانی که گفته‌اند هدف، «حکومت» بود، یا هدف، «شهادت» بود، میان هدف و نتیجه خلط کرده‌اند. هدف این‌ها نبود. امام حسین (ع) هدف دیگری داشت؛ منتها رسیدن به آن هدف دیگر، حرکتی را می‌طلبید که این حرکت، یکی از دو نتیجه را داشت، حکومت یا شهادت. البته حضرت برای هر دو هم آمادگی داشت. هم مقدمات حکومت را آماده کرد و می‌کرد؛ هم مقدمات شهادت را آماده کرد و می‌کرد. اما هیچ‌کدام هدف نبود، بلکه دو نتیجه بود، هدف، چیز دیگری است. هدف چیست؟


هدف انجام یک واجب عظیم بود
اگر بخواهیم هدف امام حسین (ع) را بیان کنیم، باید این طور بگوییم که هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجام دادن یک واجب عظیم از واجبات دین، که آن واجب عظیم را هیچ‌کس قبل از امام حسین -حتی خود پیامبر- انجام نداده بود.


حالا چرا امام حسین (ع) این کار را بکند؟ چون زمینه انجام این واجب، در زمان امام حسین پیش آمد. اگر این زمینه در زمان امام حسین پیش نمی‌آمد، مثلاً در زمان امام علی‌النقی (ع) پیش می‌آمد، همین کار را امام علی‌النقی (ع) می‌کرد و حادثه عظیم و ذبح عظیم تاریخ اسلام، امام علی‌النقی می‌شد. اگر در زمان امام حسن مجتبی یا در زمان امام صادق (ع) هم پیش می‌آمد، آن بزرگواران عمل می‌کردند. در زمان قبل از امام حسین (ع)، پیش نیامد؛ بعد از امام حسین هم در تمام طول حضور ائمه (ع) تا دوران غیبت پیش نیامد. پیغمبر اکرم و هر پیغمبری وقتی که می‌آید، یک مجموعه احکام می‌آورد، این احکامی را که پیغمبر می‌آورد، بعضی فردی است و برای این است که انسان خودش را اصلاح کند؛ بعضی اجتماعی است و برای این است که دنیای بشر را آباد و اداره کند و اجتماعات بشر را به پا بدارد. مجموعه احکامی است که به آن نظام اسلامی می‌گویند.


مهندس این نظام و راهبر این قطار در این خط، نبی اکرم و آن کسی است که به جای او می‌نشیند. خط هم روشن است و مشخص است. باید جامعه اسلامی و فرد اسلامی از این خط، بر روی خط و در این جهت و از این راه حرکت کند؛ که اگر چنین حرکتی هم انجام گیرد، آن وقت انسان‌ها به کمال می‌رسند؛ انسان‌ها صالح و فرشته‌گون می‌شوند، ظلم در میان مردم از بین می‌رود؛ بدی، فساد، اختلاف، فقر و جهل از بین می‌رود. بشر به خوشبختی کامل می‌رسد و بنده کامل خدا می‌شود. اسلام این نظام را به وسیله نبی‌اکرم آورد و در جامعه آن روز بشر پیاده کرد. در کجا؟ در گوشه‌ای که اسمش مدینه بود و بعد هم به مکه و چند شهر دیگر توسعه داد. سؤالی در اینجا باقی می‌ماند و آن اینکه، اگر این قطاری که پیغمر اکرم بر روی این خط به راه انداخته است، دستی، با حادثه‌ای آمد و آن را از خط خارج کرد، تکلیف چیست؟ اگر جامعه اسلامی منحرف شد، اگر این انحراف به جایی رسید که خوف انحراف کل اسلام و معارف اسلام بود، تکلیف چیست؟


انحراف مردم و انحراف حکومت
دو نوع انحراف داریم. یک وقت مردم فاسد می‌شوند، اما احکام اسلامی از بین نمی‌رود؛ لیکن یک وقت مردم که فاسد می‌شوند، حکومت‌ها هم فاسد می‌شوند، علما و گویندگان دین هم فاسد می‌شوند. از آدم‌های فاسد، اصلاً دین صحیح صادر نمی‌شود. قرآن و حقایق را تحریف می‌کنند. خوب‌ها را بد، بد‌ها را خوب، منکر را معروف و معروف را منکر می‌کنند. خطی را که اسلام و مثلاً به این سمت کشیده است، صدوهشتاد درجه به سمت دیگر عوض می‌کنند. اگر جامعه و نظام اسلامی به چنین چیزی دچار شد، تکلیف چیست؟


اگر جامعه منحرف شد، باید کاری کرد. خدا حکمی در اینجا دارد. خدا انسان را در هیچ قضیه‌ای بی‌تکلیف نمی‌گذارد. جامعه در زمان پیغمبر و زمان امیرالمومنین، که به آن شکل منحرف نشده است. در زمان امام حسین که معاویه در رأس حکومت است، اگرچه خیلی از نشانه‌های آن انحراف، پدیده آمده است، اما هنوز به آن حدی نرسیده است که خوف تبدیل کلی اسلام وجود داشته باشد. شاید بشود گفت در برهه‌ای از زمان، چنین وضعیتی هم پیش آمد؛ اما در آن وقت، فرصتی نبود که این کار انجام گیرد، موقعیت مناسبی نبود.


یکی از جانشینان پیغمبر. وقتی در زمانی واقع شود که آن انحراف، به وجود آمده است. البته به شرط اینکه موقعیت مناسب باشد، اگر موقعیت مناسب نباشد، هر کاری بکنند، فایده‌ای ندارد و اثر نمی‌بخشد. باید موقعیت مناسب باشد. البته موقعیت مناسب بودن هم معنای دیگری دارد، نه اینکه بگوییم، چون خطر دارد، پس موقعیت مناسب نیست؛ مراد این نیست. باید موقعیت مناسب باشد، یعنی انسان بداند این کار را که کرد، نتیجه‌ای برآن مترتب می‌شود؛ یعنی ابلاغ پیام به مردم خواهد شد، مردم خواهند فهمید و در اشتباه نخواهند ماند. این، آن تکلیفی است که باید یک نفر انجام می‌داد. در زمان امام حسین (ع) هم آن انحراف به وجود آمده، هم آن فرصت پیدا شده است. پس امام حسین باید قیام کند، زیرا انحراف پیدا شده است. برای اینکه بعد از معاویه به حکومت رسیده است که حتی ظواهر اسلام را هم رعایت نمی‌کند. شرب خمر و کار‌های خلاف می‌کند. تعرضات و فساد‌های جنسی را واضح انجام می‌دهد. علیه قرآن حرف می‌زند. علناً شعر برخلاف قرآن و بر ردّ دین می‌گوید و علناً مخالف با اسلام است. منتها، چون اسمش رئیس مسلمان‌هاست، نمی‌خواهد اسم اسلام را براندازد. او عامل به اسلام، علاقه‌مند و دلسوز به اسلام نیست، بلکه با عمل خود، مثل چشمه‌ای که از آن مرتب آب گندیده تراوش می‌کند و بیرون می‌ریزد و همه دامنه را پر می‌کند، از وجود او آب گندیده می‌ریزد و همه جامعه اسلامی را پر خواهد کرد.
چنین کسی با آن فساد، بعد از معاویه، خلیفه مسلمین شده است؛ خلیفه پیغمبر! از این انحراف بالاتر؟!


زمینه هم آماده است، یعنی چه؟ یعنی فضای جامعه اسلامی طوری است که ممکن است پیام امام حسین به گوش انسان‌ها در همان زمان و در طول تاریخ برسد. اگر در زمان معاویه، امام حسین می‌خواست قیام کند، پیام او دفن می‌شد. این به خاطر وضع حکومت در زمان معاویه است. سیاست‌ها به گونه‌ای بود که مردم نمی‌توانستند حقانیت سخن حق را بشنوند؛ لذا همین بزرگوار، ۱۰ سال در زمان خلافت معاویه، امام بود، ولی چیزی نگفت. کاری، اقدامی و قیامی نکرد. چون موقعیت آنجا مناسب نبود. قبلش هم امام حسن (ع) بود. ایشان هم قیام نکرد.


خوب؛ امام حسین هم در مقابل چنین انحرافی قرار گرفته است. پس باید آن تکلیف را انجام دهد. موقعیت هم مناسب است. پس دیگر عذری وجود ندارد.


پس هدف، عبارت شد از بازگرداندن جامعه اسلامی به خط صحیح، چه زمانی؟ آن وقتی که راه، عوضی شده است و جهالت و ظلم و استبداد و خیانت کسانی، مسلمین را منحرف کرده و زمینه و شرایط هم آماده است. البته دوران تاریخ اوقات مختلفی است. گاهی شرایطی آماده است و گاهی آماده نیست. زمان امام حسین آماده بود.


پس می‌توانیم این طور جمع‌بندی کنیم، بگوییم امام حسین قیام کرد تا آن واجب بزرگی را که عبارت از تجدید بنای نظام و جامعه اسلامی یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامی است، انجام دهد. این از طریق قیام و از طریق امر به معروف و نهی از منکر است؛ بلکه خودش یک مصداق بزرگ امر به معروف و نهی از منکر است. البته این کار، گاهی به نتیجه حکومت می‌رسد – امام حسین برای این آماده بود – گاهی هم به نتیجه شهادت می‌رسد برای این هم آماده بود.



منبع: روزنامه جوان


انتهای پیام/4112/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب