روایت وزیر دولت دهم از خانه نشینی 11 روزه احمدینژاد/ واکنش آیتالله آملی به بازداشت فرد صاحب نفوذ در قوه قضائیه
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، سید مرتضی بختیاری رئیس کمیته امداد امام خمینی (ره) مهمان این هفته برنامه دستخط بودند.
رئیس کمیته امداد ناگفتههایی پیرامون حضور خود در دولت دهم بهعنوان وزیر دادگستری بیان کرد.
مشروح گفتگو با سید مرتضی بختیاری رئیس کمیته امداد (ره) از نظرتان میگذرد:
*سلام، خیلی خوش آمدید.
بنده هم خدمت جنابعالی و همه بینندگان عزیز عرض سلام و ادب دارم. از این برنامه خیلی خوب شما با عنوان «دستخط» سپاسگزارم و از همه همکاران شما سپاسگزاری میکنم که خاطرات ثبت میشود و شاید برای آیندگان به درد بخورد.
*چطور شد که به کمیته امداد آمدید، آن هم در حالی که شما بهعنوان رئیس حوزه ریاست قوه قضائیه مستقر شده بودید و کارها را شروع کرده بودید.
به یک اعتبار میتوانیم بگوییم یکی از سمتهایی که بنده توفیق پیدا کردم در آن سمت قرار بگیرم و خودم هیچ نقشی نداشتم همین سمت رئیس کمیته امداد است. همانطور که شما فرمودید از ابتدای امسال بهعنوان رئیس حوزه ریاست قوه قضائیه در خدمت آیتالله رئیسی بودم. ۴ ماه هم تمام وقت آنجا کار میکردیم. یک روز به من زنگ زدند. از دفتر حاج آقای حجازی بود و ایشان به من فرمودند میتوانید امشب اینجا بیایید که کاری با شما داریم؟ من عرض کردم من امشب یک جلسه مهمی با آیتالله رئیسی و چند نفر دیگر که از قبل برنامهریزی شده است. روز بعد ساعت ۸: ۱۵ خدمت حاج آقا حجازی رفتم. ایشان فرمودند برای چه من را خواستند. یک پروندهای هم بود و یکسری دستگیریهایی در تهران انجام گرفته بود و فکر کردم درباره آن است.
من گزارش آن را به ایشان دادم و حاج آقا حجازی گفتند گزارشی که دادید خوب است ولی برای چیز دیگری شما را خواستیم. گفتم پس بفرمایید استفاده میکنیم. گفتند برای جایگزین مهندس فتاح چون ایشان به بنیاد تشریف میبرند. ما از این اطلاع داشتیم چون هیئتامنای کمیته امداد مطرح شد و در هیئتامنا تقاضا کردیم اگر امکان این وجود داشته باشد با توجه به خدمات ارزشمندی که جناب آقای مهندس فتاح در کمیته امداد کردهاند و پایهگذاریهای خیلی خوبی شده است، با حفظ سمت سرپرست بنیاد مستضعفان باشند تا یک فرصتی که نیروی دیگری پیدا شود. آن درخواست را فرستادیم و تا این اندازه ما خبر داشتیم. بعد ایشان فرمودند یک لیست ۱۵-۱۰ نفره داده شده و بعد جناب آقای ایروانی زنگ زدند و گفتند ما با شما کار فوری داریم.
تلفن وصل شد و گفتند در آن لیست بختیاری نیست و ما پیشنهاد میکنیم فلانی باشد به دلیل اینکه هم عضو هیئتامنای کمیته امداد بوده و هم سوابق اجرایی دارد. توصیفاتی مطرح کردند و ایشان گفتند جرقه خوبی خورد و روز بعد آقای فتاح زنگ زدند که کار فوری دارم. ایشان آنجا تشریف آوردند و همین مسئله را مطرح کردند و ما این را خدمت حضرت آقا مطرح کردیم و حضرت آقا هم فرمودند با ویژگیهایی که از بنده حقیر مطرح فرمودند، گفتند گزینه خوبی هست و میخواهم خدمت شما مطرح کنیم. البته مفصلتر است و من خلاصه بیان کردم.
گفتم من سه نکته دارم خدمت شما باید عرض کنم. گفتم حضرت آقا از عملکرد بنده روسیاه راضی هستند بزرگترین سرمایه برای من هست و واقعاً هم همینطور است که برای دنیا و آخرت من این سرمایه است که رهبرم و نائب امام زمانم از من راضی باشند. نکته دوم خدمت در کمیته امداد، یعنی خدمت به محرومین سفارش اولیاءالله است، اما نکته سوم این که من تازه رئیس دفتر آیتالله رئیسی شدم. آیتالله رئیسی را میخواهید چه کنید؛ من نمیتوانم با ایشان صحبت کنم. بعد فرمودند ما با آیتالله رئیسی صحبت کردهایم و برای ایشان هم سخت بود و در عین حال وقتی فهمیدند نظر مبارک حضرت آقا این است ایشان هم قبول کردند و من هم گفتم حرفی ندارم و در خدمت شما هستیم. این خلاصه ماجرایی که در این جایگاه قرار گرفتم.
و یک نکتهای هم بیان کردند که آن زمانی که میخواستیم آقای فتاح را هم برای کمیته امداد منصوب کنیم، همین اتفاق افتاد. ما دنبال افراد دیگری بودیم و آنجا اسم آوردند. یک روز در نماز جماعت آقا که روزهای سهشنبه یا دوشنبه است، آقای فتاح هم در نماز شرکت داشتند، جرقه در ذهن ما خورد و بعد از نماز ایشان رفتند و من به حضرت آقا عرض کردم که آقای فتاح هم گزینه خوبی است و حضرت آقا فرمودند بله ایشان هم گزینه خوبی است. ایشان هم که بهعنوان رئیس کمیته امداد در اوایل ۱۳۹۴ منصوب شدند، خودشان نقشی در این مسئولیت نداشتند.
*آیا همان مسیر آقای فتاح ادامه پیدا خواهد یا تغییراتی را خواهید داد؟
قطعاً بخشی از برنامههای آینده ما همان مسیر خواهد بود. کارهای زیادی انجام گرفته و در همان مسیر حرکت خواهیم کرد، چون هم راهبردها در همان مسیر در هیئتامنا تصویب شده و هم برنامه ۵ ساله ششم خود کمیته امداد اینچنین است. ما یک برنامه ششم برای کمیته امداد داریم، یک برنامه ۵ ساله ششم در سطح ملی داریم که برای همه دستگاهها است.
ولیکن با مأموریتهایی که در حکم حقیر مقام معظم رهبری تصریح فرمودند ما ناگزیر هستیم یک سری تحولات در این قسمت داشته باشیم. در حکم فرمودند علاوه بر آنچه قبلاً به مهندس فتاح اعلامشده و آنها باید اجرا شود، چند مأموریت بر دوش بنده گذاشتند؛ یکی توانمندسازی است، دوم ایجاد برنامهریزی برای درآمد باثبات که باید با رویکرد تکریم و حرمتگذاری به تهیدستان انجام گیرد و مأموریت سوم، استفاده از جوانان متخصص است. این سه مأموریت میطلبد که برنامهریزیهای جدیدی داشته باشیم و دنبال یک مدلهای جدیدی باشیم. حتماً مردم در ریز جریانات امداد و فعالیتهای کمیته امداد قرار بگیرند و این سرمایه باید رو به افزونی باشد که بتوانیم در آینده انشاءالله به برنامههایمان برسیم.
*به این مدلها و روشهای جدید اشاره کردید به خصوص در اشتغالزایی گفتید باید سراغ روشهای جدید برویم و حتی اسمی از استارتآپها برده بودید. آیا کار خاصی را شروع کردید یا شروع خواهید کرد؟
ما چند کار را شروع کردهایم و از بزرگان هم کمک گرفتهایم مثلاً روی بحث جغرافیای فقر و تطبیق آن با آمایش سرزمینی از سردار سرلشگر صفوی استفاده کردیم، نشستی خدمت ایشان داشتیم و ایشان استقبال کردند. میدانید که تخصص ایشان اولاً استاد تمام و رشته تخصصی ایشان جغرافیای سیاسی است و در این قسمت کار کردند و بشارت به من دادند و گفتند ۱۶ کارگروه داریم که افراد متخصص هستند و در این قسمت با شما قطعاً همکاری میکنیم و هفته قبل هم دوباره پیام دادند سؤالاتی که در زمینه جغرافیای فقر دارید برای ما بفرستید و ما سؤالات را تهیه کردیم و برای ایشان فرستادیم. فکر کنم هفته آینده جلسه را برگزار خواهیم کرد. خود این به ما کمک میکند. اشتغالی که در سیستان و بلوچستان باید داشته باشیم قطعاً با اشتغالی که در آذربایجان غربی داریم تفاوتهای ماهوی شاید داشته باشد و جنس کار شاید تفاوت داشته باشد. روی این قسمت کار میکنیم و دیگری کارگروهی در کمیته امداد است که از سال ۹۶ کار خود را شروع کردند که برای اولین در دوران من پرزنت شد و ما هفته قبل جلسه را برگزار کردیم و انسانهای بسیار فرهیخته و متخصص شروع به کار کردهاند که درباره خط فقر است.
روی ۳۲ شهرستان کار بسیار سنگینی کردهاند. وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی انصافاً همکاری خیلی خوبی داشته و شناسایی فقرای واقعی را اینها انجام دادند با کد ملی هست که یک تطبیقی دادیم و گفتیم افرادی که تحت پوشش کمیته امداد هستند تعدادشان مشخص است و مشخصات کامل داریم. در این قسمت در همین ۳۲ شهرستان هم کار کردیم و مشخص شد یک مقدار تجدیدنظر در این قسمتها باید داشته باشیم. یک کارگروه تخصصی هم در ستاد اجرایی فرمان حضرت امام روی مسئله فقر و جغرافیای فقر کار میکند. فکر میکنم سرعت کار ما زیاد خواهد بود چون خوشبختانه زمینههای کاری زیاد است و سعی میکنیم این سه محور مخصوصاً دو محور توانمندسازی و ایجاد زمینه درآمد باثبات برای تهیدستان عزیز زودتر به جمعبندی برسد.
قطعاً در اینجا کمکهای مردم خیلی تعیینکننده است. من دیروز خوزستان بودم و به عزیزان سیلزده سوسنگرد سر زدم. احساس من این است که توفیقی داشتیم در ۸ سال دفاع مقدس بخشی از حضور بنده حقیر در جبهه در جنوب بود و احساس میکنیم کشور ما به خوزستان مدیون است. خوزستان به گردن همه ما حق دارد.
*و خیلی هم مظلوم است.
به قول شما خیلی هم مظلوم است و در ۸ سال دفاع مقدس مردانه ایستادند و در استان خوزستان ۲۴ هزار شهید تقدیم شد که شوخیبردار نیست. دشت آزادگانی که مرکز سوسنگرد است، یک شهرستان هزار و ۲۰۰ شهید داشته است. به اندازه یکی یا دو استان که شهدای آنها را کنار هم بگذاریم میبینیم یک شهرستان اینقدر شهید داده است. آنجا به برنامههای کاری سری زدیم. به من توصیف کردند یکی از خیرین که همانجا زنگ زدم که تشکر کنم که دیدم کربلا بود. ۸۰ خانه برای محرومان آنجا ساخته است که با نظارت کمیته امداد و همکاری کمیته امداد است که یکی از آنها را ما تحویل دادیم. جالب این است که اینها را به مشهد مقدس برده است. یک زائرسرای کوچک درست کرده است. وقتی به ایشان زنگ زدم، گفتم فلانی واقعاً خداوند به شما توفیق داده است. از این خیرین زیاد داریم. قطعاً پشتوانه ما خیرین خواهند بود. ما در آینده شاید برنامه ۱۰ ساله باشد، اشکالی ندارد، باید برنامهریزی کنیم که با کمک همین خیرین و کارآفرینان و سرمایهداران از بودجه دولت جدا شویم و میتوانیم این کار را کنیم.
*این شدنی است؟
به نظر من شدنی است. به زمانبندی که رسیدیم باز اطلاعرسانی میکنم. به جز آنهایی که از کار افتاده هستند و به جز آنهایی که سرپرست خانوار هستند و امکان کار کردن حتی در داخل خانه برای آنها وجود ندارد، باید زمینهچینی کنیم و مشوقهایی داشته باشیم که بتوانیم در این قسمت توسعه اشتغال دهیم.
بعد هم اشتغالی باشد که بتواند این عزیز را روی پای خودش نگه دارد و همان درآمد باثبات برای او ایجاد کند. من فکر میکنم یکی از برنامههای مهم ما در مدل اشتغال که باید در آینده داشته باشیم، بحث فناوری و فعالیتهای دانشبنیانی است. طرف میگفت زمین از ما باشد، سوله از ما باشد، کارگاه ایجاد کردن از ما باشد، شما ۳۰۰ نیرو به ما معرفی کنید که به آنها آموزش دهیم. گواهی مهارت برای آنها میگیریم. اشتغال را انجام میدهیم و خودمان هم تا ۵ سال مدیریت میکنیم که اینجا را به سوددهی برسانیم. بعد شما یک تسهیلاتی از بانک بگیرید و این ۳۰۰ نفر شرکتی را تشکیل دهید و سهامدارشان کنید و اینها بدهکار به بانک شوند و آن تسهیلات بانک را به ما بدهید و با ما تسویهحساب کنید و برویم. ما هم سعی میکنیم قیمت تمامشده را با شما حساب کنیم. من این را به بانکها گفتم و اعلام آمادگی کردند. سه بانک را هماهنگی کردیم و نزد من آمده بودند گفتند این روش را آمادگی داریم پیاده کنیم. اینیک نمونه است.
*از ساختمانهایی که در مناطق سیلزده ساخته میشود چه خبر؟ سفری هم به خوزستان داشتید.
سیل در خوزستان با سیلی که در پلدختر و لرستان یا سیلی که در گلستان اتفاق افتاد، تفاوتهای ماهوی دارد. شاید برخی از روستاها و مناطق شهری ما در استان خوزستان تا دو ماه در محاصره آب بودند یا داخل شهر آب آمده بود. برخی از خرابیها اینچنین بوده است. به همین جهت ۷۰۰ خانه احداثی است که با کمک بودجههای دولتی، با کمک بودجههای کمیته امداد و کمک خیرین و استان و هزار و ۲۰۰ تعمیراتی است. این هزار و ۲۰۰ باب تعمیراتی ...
*یعنی ۷۰۰ خانه را دوباره ساختید؟
بله البته تا آخر سال تحویل میدهیم. یک تعدادی هنوز آماده نشده ولی تا آخر سال وعده کردیم تحویل میدهیم و هزار و ۲۰۰ خانه هم تعمیراتی است که انشاءالله تا آخر شهریور این تمام میشود و تحویل صاحبان میدهیم.
*در پلدختر و لرستان چطور؟
در آنجا هم در مجموع حدود ۳۰ هزار خانه باید ایجاد کنیم، جدای از مناطق زلزلهزده که خوشبختانه در کرمانشاه انصافاً کمیته امداد خوب درخشید؛ یعنی در ظرف کمتر از یک سال حدود ۵ هزار خانه ساخته شده و با رعایت اصول فنی تقدیم صاحبان خانه که زلزلهزده بودند و خانه آنها ویران شده بود، شد. از آن تجربیات استفاده میکنیم و حدود ۳۰ هزار خانه باید ایجاد کنیم که با توجه به تغییراتی که در نوسانات مصالح به وجود آمد، شاید این عدد به ۲۶ هزار خانه تقلیل یابد ولی تفاهمها مبادله شده و خیلی از اینها شروع شده و برخی جاها فونداسیون ریخته شده و زمین تصرف شده و فونداسیون ریخته شده و برخی جاها باید طراحی نهایی شود و انشاءالله سعی میکنیم در کوتاهترین زمان ممکن آماده کنیم که بخش عمده اینها مربوط به مناطق سیلزده است.
*از لحاظ ایجاد اشتغال کمیته امداد نسبت به برنامه جلو است. آخرین چیزی که ما دیدیم سال ۹۶ به جای ۷۰ هزار شغل ۱۷۰ هزار شغل ایجاد کردند و در سال ۹۷ هم همینطور بوده است.
ماده ۸۳ برنامه ششم تکلیف کرده، بودجهای اختصاص داده و تکلیف کرده که کمیته امداد و بهزیستی باید این اقدامات را انجام بدهند. ۵ هزار میلیارد تومان گذاشته که باید در بودجههای سالانه این مقدار بیاید. این عدد بالایی است که ۷۰ درصد برای ماست و ۳۰ درصد برای بهزیستی است. سالانه ۷۰ هزار شغل کمیته امداد تا پایان سال شغل ایجاد کند. سال ۹۶ خوشبختانه ۱۷۰ هزار شغل ایجاد کرد و سال ۹۷ حدود ۱۴۳ هزار شغل ایجاد کرد و ما امسال برنامهریزی کردیم ۱۷۰ هزار شغل ایجاد کنیم.
*در سقف رقمی که به مددجویان میدهید، برخی جاها میبینیم هنوز این مقدار کفاف نمیدهد. آیا آن را قصد دارید اضافه کنید؟
مشکلات اقتصادی که الآن به وجود آمده میطلبد که عنایت بیشتری داشته باشیم. در همین دو سه هفته گرفتار مسائل بودجهای بودیم. هم جناب آقای نوبخت دستور مساعد داد و هم جناب آقای معاون اول و هم جناب دکتر واعظی دستور مساعد داد ولی در عین حال باز هم پیگیری میکنیم که اگر قرار است کاهشی از اعتبارات به وجود بیاید، برای کمیته امداد و بهزیستی که اینها نیروهای تحت پوشش دارند و مستمری آنها هزینههای اجتنابناپذیر به تعبیر اصطلاح بودجهای است، باید پرداخت شود، از این قسمت ما مواجه با مشکل نشویم.
*هیئتامنا به جای شما کسی مشخص شده است؟
نه. قرار شد هیئتامنا فعلاً همین اعضایی که هستند، باشند. آقای فتاح هم انشاءالله خواهند بود.
*یعنی از ظرفیت آقای فتاح ممکن است شما در کمیته استفاده کنید؟
قطعاً. از آقای فتاح، از تجربه ایشان، از بنیاد مستضعفین کمک میگیریم. الآن در بحث پروژههای ۲۴ هزار واحدی که عرض کردم بخشی را به عزیزان صاحبخانه میدهیم که بسازند، بخشی را به پیمانکار میدهیم، بخشی را بنیاد مسکن اقدام میکند. بنیاد مستضعفان هم شرکتهای قَدَری در رابطه با مسائل پیمانکاری دارد. یک صحبتی را آقای فتاح کردیم و قرار شد بررسی کنند که بتوانیم پروژههای خانهسازی برای محرومین را به بنیاد مستضعفان بدهیم که آنها هم در رابطه با قرارداد ملاحظه کنند و چهبسا خودشان هم در این قسمت کمک کنند.
*از کمیته امداد قدری فاصله بگیریم. از قبل این که حکم آیتالله رئیسی برای ریاست قوه قضائیه صادر شود، شما کمکم مستقر شده بودید و کارها را انجام میدادید. الآن در این چند ماهی که گذشته است...
۴ ماه تمام ما در خدمت آیتالله رئیسی بودیم.
*عملکرد وی را چطور میبینید؟ برخی معتقد هستند آقای رئیسی در برخورد مفاسد اقتصادی در عین حال که برای مردم امیدوارکننده است، ولی برخی در جاهای مختلف آدمهای مؤثر یا غیر مؤثر میگویند برخوردهای تندی دارند و ممکن است با این سرعت و تندی ادامه پیدا نکند. نظر شما چیست؟
چون من در ریز مسائل هستم، موقع که بحث آمدن ایشان مطرح شد من قائممقام ایشان در آستان قدس بودم، با ایشان صحبت میکردم - البته به خاطر مشکلات خانوادگی به تهران آمدم، از تهران کارهای آستان قدس را انجام میدادم - با ایشان صحبت میکردم تحفظ داشتند، حالا یا به خاطر اینکه جایی مطرح نشود - من میگفتم حاج آقا جسارتاً شیوع پیدا کرده که شما قرار است رئیس قوه قضائیه شوید. از داخل قوه قضائیه هم خبر داشتم. دوستان خیلی خوب و باانگیزه، قضات عالیرتبه و انقلابی نامه بهمحض مقام معظم رهبری نوشته بودند که این نوبت از داخل خود قوه قضائیه رئیس قوه را انتخاب کنید.
*اولین بار هم این اتفاق افتاد.
بله. اصلاً نداشتیم. بعد حضرت آقا که این نامه را ملاحظه فرمودند به دفتر فرمودند که بگویید پیشنهاد بدهند. خیلی جالب است؛ همین دوستان باز نشستند و تقریباً عدد زیر ۲۰ نفر هم بود که بعد به آنها اضافه شد. اینها نشستند و اول آقای رئیسی را پیشنهاد دادند و دوم آقای محسن اژهای را پیشنهاد دادند. خود آقای محسن اژهای وقتی متوجه شدند، پیگیری کردند که آقای رئیسی شوند.
چند تا از دوستان بسیار خوب بهصورت آتش به اختیار اقدام کردند. گفتیم حالا فرض را بر این گذاشتیم که ریاست قوه قضائیه آقای رئیسی قطعی است، آقای رئیسی میخواهند چه کار کنند؟ خلاصه ما داخل ساختمان آستان قدس آمدیم و بعدازظهرها جلسات مستمر گذاشتیم و دوستان ما از قوه قضائیه میآمدند. دو سه هفتهای که گذشت حاج آقا آمدند و گفتند نیم ساعتی با شما کار دارم. من خدمت ایشان عرض کردم شعار شما تحول قضائی شود. بعد با دوستان سند تحول قضائی را تهیه کردیم. ایشان این جمعبندی را به دفتر دادند و باز دفتر خودشان بحثهای تخصصی روی این سند تحول کار کردند تا اینکه نهایتاً سند تحول بعد از چند بار رفت و برگشت، به محضر مقام معظم رهبری تقدیم شد که در حکم حضرت آقا به این سند تحول اشاره کردند.
بعد از اینکه ایشان هم انتخاب شدند، ایشان سرد نخواهند شد. در مبارزه با فساد مصمم هستند، چه در داخل و چه در بیرون باشد. انگیزه دارند و هیچ بنبستی سر راه ایشان نمیتواند مقاومت کند. بنبستهایی که ایجاد میکنند نمیتواند ایشان را شل کند. اینجور که من نسبت به ایشان تشخیص دادم. همراهان خوبی هم در قوه قضائیه در این زمینه وجود دارد. استقبالی که در داخل قوه قضائیه از ایشان بهعنوان رئیس قوه قضائیه شد، از همه جناحها بود. در قوه قضائیه هم همه جناحها را داریم. امیدواریم در آینده شاهد تحولات بیشتر در این عرصه باشیم.
*انشاءالله. یک اتفاقی هم افتاد که خیلیها در این چند وقت اخیر به نوعی به چشم دیگری نگاه کردند و گفتند اتفاقی در قوه قضائیه میافتد و آن دستگیری فردی بود که خیلی گفته میشود در قوه قضائیه نفوذ خاصی داشته است و حتی احکامی میگرفته است. در این زمینه برخی نگران ناراحتی ریاست پیشین قوه قضائیه هستند که بر اساس خبرهایی که بیان شده، ایشان هم گفته من هیچ نکتهای ندارم و پیگیری کنید. از این جهت هم آقای رئیسی احساس نگرانی میکنند؟
آیتالله لاریجانی یک شخصیتی است که از نظر حوزوی یک مجتهد مسلم، فیلسوف و متدین هستند. اگر هم احیاناً بعد از دستگیری آن فردی که مدنظر شما است، إنقلتهایی مطرح بود، وقتی دوستان خدمت ایشان رفتند توضیحاتی دادند همانطور که شما فرمودید، او از عزیزانی هستند که نظر بر برخورد قاطع با مفاسد دارند. در طول مدت تصدی ایشان در قوه قضائیه بارها در این قسمت فرمودند که هیچ خط قرمزی در مبارزه با فساد نداریم، بنابراین در این قسمت فکر میکنم جای نگرانی وجود ندارد و ایشان هم در مبارزه با فساد همراه هستند و اینیکی از آن فسادهایی است که درون خود قوه باید جمع شود و ریشه آن بخشکد. رابطهبازی در پرونده و اعمال نفوذ در پروندهها بزرگترین ضربه به قوه قضائیه است. بزرگترین ضربه به عدالت است.
*آقای رئیسی کار دیگری که کردند که الآن بازخورد رسانهای داشته و کمتر دیده بودیم، آن آنونسی است که برای حفاظت اطلاعات قوه قضائیه تهیه کردند و معرفی افرادی که خودشان را بهعنوان کارچاقکن معرفی میکنند. این هم از آن کارهایی که مقبول مردم قرار خواهد گرفت.
در سراسر کشور مخصوصاً در تهران ما بیشتر گرفتار این دلالها هستیم که باید از خود قضات کمک بگیریم، باید از خود وکلا کمک بگیریم. عناصر ناباب چه در مجموعه قضائی و چه در مجموعه وکلا و چه در مجموعه کارشناسان، بهترین اشخاصی که صلاحیت برخورد دارند، خود وکلا و خود کارشناسان رسمی و خود قضات و همکاران اداری و قضائی هستند که شناسایی شوند و با آنها برخورد قاطع شود. دستگاه قضائی مورد اعتماد مردم باشد، این به نفع کشور است و این مشی که جناب آیتالله رئیسی انتخاب کردند، این کار انشاءالله انجام خواهد شد و امیدواریم با حمایتهای قاطع مردم، حمایتهای نهادها، حمایتهای ضابطین، حمایتهای کانونهای وکلا، کانونهای کارشناسان و حمایتهای قضات و کارکنان، این برنامهها و این سند تحول با قوت اجرایی و عملیاتی شود.
*انشاءالله. نکته دیگری که از دستگاه قضا میخواستم بپرسم، نوع چینشی است که صورت گرفته است. در این چینش خود آقای رئیسی نظر میدادند یا شما هم مشاوره میدادید؟
یک کمیته انتصاباتی را به ریاست معاون اول خود تعیین کردند.
*آقای اژهای؟
بله. این جلسه هر هفته تشکیل میشود. دقیقاً همه موارد بررسی میشود. حفاظت اطلاعات قوه قضائیه عضو اینجا هست، دادستان انتظامی قضات عضو کمیته انتصابات است، از دستگاههای نظارتی هم و دستگاههایی که تعیین صلاحیت از نظر رفتاری و عملکرد احوالات شخصیِ یا بحثهای حراستی میکنند، استعلامات به عمل میآید و بعد هم در رابطه با هر آنچه پستهای مدیریتی چند گزینه در کمیته انتصابات در نظر میگرفتند و بعد در هر جلسه جمعبندی میشد و صورتجلسه میشد و این صورتجلسه در اختیار رئیس محترم قوه قضائیه قرار میگرفت و ایشان مختار بودند که مثلاً برای رئیس دادگستری یک استان سه گزینه در اختیار دارند و رزومه آنها را در اختیار دارند و نظرات دستگاههای نظارتی را در اختیار داشتند و میتوانستند انتخاب کنند.
*فکر میکنید قوه به ارتباط بیشتری با مردم نیاز دارد؟
قطعاً. اصلاً جزء برنامههای تحولی یکی همین است. مردم سرمایههای قوه قضائیه هستند و یکی از فعالیتها و برنامههای اصلی قوه قضائیه، افزایش دادن به سرمایههای اجتماعی است که پشتوانه قوه قضائیه باشد، قطعاً در هر مشکلی با موفقیت جلو خواهد رفت و هیچ مانعی نمیتواند سر راه او بایستد. به این جهت است که یکی از برنامهها بحث اطلاعرسانی و ارتباط با مردم است.
الآن سامانه ۱۲۹ که مرکز ارتباطات قوه قضائیه است، تلاش میکند و شخص ایشان هم بازدید کردند و دستور دادند این را کشوری کنند تا مردم با تلفن همراه هم بتوانند با ۱۲۹ تماس بگیرند. جالب است که من آمار سال ۹۷ را از ۱۲۹ گرفتم آن زمان که در حوزه ریاست قوه قضائیه بودم، بالاترین فراوانی نارضایتی مردم از اطاله دادرسی بود؛ مردم ناراضی بودند. طول کشیدن برخی پروندهها که دو سه سال بود. این هم آیتالله رئیسی دستور قاطع دادند. پروندههای معوقه یعنی پروندههایی که بیش از یک سال عمر دارد. اگر هیئت بازرسی آنجا رفتند دلایل قابل قبولی بود که این پرونده دو ساله شد که هیچ، اگر نه باید مسئول استان و مسئول پرونده باید جوابگو باشد.
*این چند وقت هم مفاسد اقتصادی را خیلی خوب جلو رفتند و هم دادگاهها پشت سر هم برگزار شد و هم در مدت کوتاهی حکم صادر شد. اینها در چهارچوب تحولی بود؟
و آثار آن را در جامعه میبینیم. اگر تثبیت نرخ ارز که نسبی است، تثبیت قیمت در برخی قسمتها را میبینیم، یکی از بارزترین بحثهای برخورد قاطع با مفاسد است.
*یک جا گفته بودید یک گزارش ۵۰۰ صفحهای در زمان مدیریت آیتالله هاشمی شاهرودی (ره) از نقاط قوت و ضعف قوه قضائیه آماده شده که پیش از آمدن آقای آملی در اختیار ایشان قرار گرفت. آن موقع این گزارشها استفادهای شد؟
یک هیئتی منصوب شدند که با عنوان «هیئت ارتقاء» با نظر دفتر مقام معظم رهبری بود. مسئولیت آن هیئت با دادستان محترم فعلی کل کشور است که حجتالاسلاموالمسلمین آقای منتظری بود. این هیئت یک کار سنگین چند ساله کردند و بعد جمعبندی آنها بیش از ۵۰۰ بند بود والا صفحات خیلی بیشتر بود. امکان دارد یک بند چند صفحه توضیح داشته باشد. آنها خلاصه مشکل قوه قضائیه در خود دادگستریها، در دادسراها، در سازمانهای تابعه، در پزشکی قانونی، در سازمان زندانها، در سازمان قضایی نیروهای مسلح، در سازمان بازرسی کل کشور، در دیوان عدالت اداری و در همه اینها جمعبندی شد و همراه با پیشنهاد در اختیار رئیس وقت قوه قضائیه قرار گرفت.
*آیا تغییراتی بر اساس آن انجام شد؟
آن را ما خیلی کار نکردیم، ولی در سند تحول قضایی از آن هم استفاده کردیم.
*متولد ۱۳۳۱ در مشهد هستید.
۲۰ آذرماه ۱۳۳۱ در یک محله قدیمی مشهد به نام تپالمحله، محله نوقان به دنیا آمدم.
*اصلیت شما بختیاری بود؟
بله پدر ما از چهارمحال بختیاری بود. آن زمان چهارمحال بختیاری کلاً جزء اصفهان بود.
*یعنی چهارمحال بختیاری وجود نداشت.
نه جزء اصفهان بود. پدر من به اصفهان آمدند و در حوزه علمیه تحصیل کردند. آنطور که خودشان در خاطرات بیان کردند در سن ۱۸ سالگی پیاده از اصفهان به مشهد آمدند و مشهد مشغول درس شدند.
*پدر حوزوی بودند؟
بله. از علمای مشهد بودند و در زمان مرحوم آیتاللهالعظمی حاج آقا حسین قمی، در زمان رضاشاه بودند که بعد ایشان به نجف تبعید شدند. یکی از خواص آیتاللهالعظمی حسین قمی، ابوی ما بودند.
*خود شما هم حوزوی خواندهاید؟
بله. درس من بیشتر حوزوی بود و در قم بودم. مدت کوتاهی در مدرسه حقانی و بعد آزاد درس خواندم و بعد در سال ۱۳۵۴ پدر من بیمار شد و سرطان داشتند و به مشهد آمدند و بار زندگی بر دوش ما افتاد. از سوی دیگر هم تا اول انقلاب ازدواج نکردم. برنامه ازدواج هم نداشتم، چون هر لحظه امکان دستگیری و فرار داشتیم. در این جهت بهمحض اینکه انقلاب به پیروزی رسید و اواخر سال ۵۷ من برای خواستگاری رفتم و اوایل ۵۸ هم ازدواج کردم.
*چطور انتخاب کردید؟ چطور با حاجخانم آشنا شدید؟
یکی از دوستان ما که برای یکی از روستاهای مشهد بود، پیش من آمد و گفت یک خانوادهای از همین روستا هستند، منتهی در تهران زندگی میکنند. خانواده انقلابی و مقلد امام (ره) هستند، دختری دارند و شما برای ازدواج اقدام کنید. من گفتم بنای ازدواج ندارم. انقلاب که به پیروزی رسید من ۱۵ اسفندماه در همان روستا رفتم و به آن بنده خدا گفتم فلانی آن دخترخانم ازدواج کرده یا خیر. گفتند نمیدانم و باید سؤال کنم. گفتم سؤال کنید، اگر ازدواج کرده که هیچی و اگر ازدواج نکرده بگویید برای خواستگاری بروم. ما با ایشان ازدواج کردیم و این زندگی ما شد.
*مهریه چقدر بود؟
آن زمان ۵ هزار تومان و یک جلد کلامالله مجید و یک دوره تفسیر المیزان بود.
*خطبه را چه کسی خواند؟
خطبه را یکی از علمای شمیرانات خواندند که آنجا خطبه عقد را خواندند.
*در تهران؟
بله.
*رابطه شما با حاجخانم چطور است؟
خوب است الحمدلله. ایشان مدت ده سالی است که سکته کردند و افتاده شدند. روی تخت هستند.
*خداوند انشاءالله عافیت بدهد.
به خاطر همان در مشهد نتوانستم و به تهران آمدم. ضریب هوشی ایشان قدری پایین بود و الآن الحمدالله ضریب هوشی بهتری دارند و صحبت نمیتوانند بکنند ولی من سؤال میکنم، لب تکان میدهند و مشخص میشود. بنده خدا روی تخت افتادهاند.
*چقدر اهل کمک کردن در کار خانه هستید؟
مدتی که فرصت شد و من از مشهد به تهران آمدم و کارهای آستان قدس را هم انجام میدادم، کمک میکردم و با صبیه یکجا هستیم. کمک به اینها میکردم ولی کار اصلی را صبیه ما انجام میدهد.
*قبل از این که این اتفاق بیفتد چطور بود؟
قبل از این که این اتفاق بیفتد بهترین شریک ما بودند. اگر در همه کارها موفق بودم مرهون ایشان هستم. مدتی به دلیل حساسیت کار در جبهه ۸ ماه اصلاً نتوانستم تهران بیایم. یکی از برادرخانمهای من شهید شدند، برای تشییعجنازه ایشان هم نتوانستم بیایم. به این جهت در تمام برنامهها و هر جا رفتم همراه من بودند. شریک زندگی من بودند و بهترین همراه من بودهاند.
*چند فرزند دارید؟
۵ فرزند دارم.
*پسر یا دختر؟
۲ دختر و ۳ پسر دارم.
*چه میکنند؟
یکی دکترا را گرفته ولی هنوز بیکار است و برخی جاها تدریس میکند. یکی شغل آزاد دارد و یکی هم هنوز کاری برای او پیدا نشده است.
*با بچهها رابطه شما چطور است؟
همه با هم یکجا زندگی میکنیم.
*با بچهها چقدر در مسائل سیاسی اتفاق نظر دارید؟ به شما نزدیک هستند؟
در مسائل سیاسی غالباً در خانه کم اینچنین مباحث را داشتهایم. کار من جوری بود که مثلاً وقتی استاندار اصفهان بودم خانواده تنها جایی که نتوانستند همراه من بیایند، اینجا بود و مشهد ماندند و به اصفهان نیامدند. من ۴ سال تردد داشتم. برای اینکه پروازی هم تلقی نشوم هر ماه یا هر ۴۵ روز یکبار میرفتم. به خانواده هم گفتم اینجا زیاد نمیتوانم بیایم. استاندار هستم و استاندار هم نباید پروازی باشد. حساسیت هم بود و در بقیه جاها همیشه همراه من بودند و همپای هم بودیم. شریک خوبی برای زندگی ما بودند ولی فرصت نمیشد. مثلاً رئیس سازمان زندانها که شدم و ۷۵ ماه در این سمت بودم، زندگی ما در تهران بود. هیچ تعطیلات عیدی را کنار خانواده نبودم.
*اهل ورزش هستید؟
بله. اهل ورزش بودم، قبل از انقلاب یک کسالتی پیدا کردم و به خاطر آن کسالت مجبور شدم ورزش کنم و باستانیکار بودم.
*قبل از انقلاب فعالیتهای انقلابی را در مشهد داشتید؟
بله؛ فعالیت انقلابی در مشهد بود.
*پاتوق شما هم مسجد امام حسن مجتبی (ع) بود.
نخیر. مسجد امام حسن مجتبی کانون بحث انتقاد دینی بود و شهید هاشمینژاد بودند. کانون بحث انتقاد دینی قبل از امام حسن مجتبی و جلساتی که مقام معظم رهبری داشتند، بود و بیشترین ارتباط ما هم با مرحوم آیتالله محامی بود. بعد با مقام معظم رهبری بود و چون طلبه بودم درس آیتالله طبسی هم قبل از انقلاب میرفتم. اینها برای قبل از قم رفتن من است. در آنجا فعالیتهای ما در رابطه با توزیع رساله و نوارهای امام بود. نوارهای ولایتفقیه امام که بعد تبدیل به کتاب شد که آن زمان هنوز تبدیل به کتاب نشده بود و نوار را از نجف آورده بودند.
یکی از برنامههای کاری ما این بود که نوارهای آن زمان مرحوم دکتر شریعتی را میگرفتیم و با دوستان روی آن کار میکردیم. برخی از اتفاقات افتاد و موضعگیری منطقی شهید بزرگوار آیتالله مطهری رسید که آن را هم در این قسمت کات کردیم. در عین حال در بحثهای مبارزاتی بودیم، جوان بودیم، بیشترین جلساتی که روی بنده از نظر انقلابی تأثیرگذاری داشت، کانون بحث انتقاد دینی شهید هاشمینژاد بود که روزهای جمعه بود و خیلی شلوغ میشد و بعد ساواک آن را تعطیل کرد و مهمترین از آن درسهای تفسیر قرآن مقام معظم رهبری در مسجد امام حسن مجتبی بود.
*دستگیر هم شدید؟
یک مدت کوتاهی در ساواک دستگیر شدیم. از آنجا به ارتش و سلولهای انفرادی بردند. دوستانی که همکار ما بودند، اعتراف درباره ما نکرده بودند چون ما ۱۵-۱۰ کیسه رساله به آنها داده بودیم.
*بعد از پیروزی انقلاب فرمودید جهاد سازندگی ...
بعد از پیروزی انقلاب من خودم خیلی علاقه به سپاه داشتم که وارد سپاه شوم، ولی دوستان گفتند شما شهردار شوید که آن موقع با دوستانی که صحبت کردیم مانند حاج آقا رضایی که الآن قائممقام نماینده ولیفقیه در بنیاد مسکن هستند، آن زمان فرمانده سپاه بودند و هم فرمانده کمیته بودند، اصرار کردند که شما شهردار شوید. من شهردار فیضآباد شدم. یک سال و نیم آنجا بودم و بعد به تربتحیدریه آمدم و مسئول بسیج شدم. بعد جریانات گروهکها پیش آمد که از نیمه دوم ۵۹ کار تحقیقاتی برخی از جریانات را بر عهده گرفته بودیم تا اینکه مرحوم شهید یعقوبی که حاکم شرع بودند و بعد نماینده تربیت حیدریه شد و بعد در هواپیمای شهید محلاتی شهید شدند. ایشان اصرار داشت من قاضی شوم و من هم از قضاوت میترسیدم.
روایات را خوانده بودم مخصوصاً روایات امام صادق (ع) که قضات ۴ دسته هستند، سه دسته بلااستثنا جهنمی هستند و یک دسته که اهل نجات هستند آنها هم شفیع جهنم هستند. به این جهت میترسیدم و قبول نمیکردم و میگفتم میخواهم در سپاه باشم. در عین حال منتهی به یک استخاره شد. استخاره کردم و خیلی خوب آمد و قبول کردم و تقریباً از اوایل ۶۰ کار قضائی من شروع شد. از آنجا به نیشابور آمدم و دادیار نیشابور شدم. باز از آنجا کاشمر آمدم و جانشین دادستان شدم. بعد از کاشمر به بیرجند رفتم و دادستان بیرجند شدم. ۸ سال بیرجند بودم.
*شما همکاری نزدیک و تنگاتنگی با شهید بزرگوار لاجوردی داشتید. آشنایی شما از کجا شروع شد؟
ما در جریانات پروندههای منافقین که در تربتحیدریه بررسی میکردیم، کار تحقیقات را من انجام میدادم به یک پرونده رسیدیم که مهره اصلی آن در تهران بود، چون مهره اصلی اطلاعات زیادی داشت ما خبردار شدیم و آن زمان مثل الآن دسترسیها آسان نبود. خبردار شدیم که او در تهران دستگیر شده است. من هماهنگی کردم و به تهران آمدم و به اوین در خدمت شهید لاجوردی رفتم. اولین دیدار ما با ایشان آنجا بود.
*چه سالی بود؟
سال ۶۰ بود. خدمت ایشان رفتم و روی تخته اسمش را کشید. ماشاءالله چه تسلطی ایشان داشت! خلاصه همان چیزی را که دنبال آن میگشتیم دیدیم همه را دستگیر کرده است. از عوامل اصلی بودند که در یکی از باغات تربتحیدریه خاک را برداشته بودند و تعداد ۵۰ قبضه اسلحه ژ ۳ و مواد منفجره و نارنجک داشتند. از زیر خاک پیدا کردیم.
ما به لطف خداوند با کمک دوستان سپاه، آن زمان وزارت اطلاعات هنوز تشکیل نشده بود و اطلاعات سپاه همه اینها را به دست آورده بودیم. چند خانه تیمی شناسایی شد. یکی از آنها سکوت مطلق داشت. نهایتاً با یک تدبیری شب او را خواستم و گفتم حکم شما قطعی شده است و شما خودت را آماده کن و اگر وصیتی دارید بنویس که باز هم باور نکرده بود. سه نصفه شب آمدیم و گفتیم نوشتی؟ دید خیلی جدی است، گفت به من مهلت بدهید. گفتم نماز صبح را بخوانید و دفتر ۴۰ برگ به او دادیم و همه را نوشت. یک دفتر ۴۰ برگ دیگر دادیم و همه را پر کرد. واقعاً هم همراهی کرد.
تمام انفجاراتی که در برخی استانها انجام گرفته بود همه را شناسایی کردیم و از همه مهمتر دو نفر را شناسایی کردیم که یک نفرشان محافظ حاکم شرع شده بود؛ بهعنوان یک نیروی حزباللهی وارد شده بود. شهید لاجوردی نسبت به همه اینها برنامه داشت. واقعاً خدمتی که ایشان به انقلاب کرد به نظرم در تاریخ کمتر سراغ داریم. بهعنوان نمونه میگویم که طرف میگفت من تواب هستم. چطور ثابت میکردیم تواب واقعی است؟ شهید لاجوردی میگفت اشکالی ندارد، مصاحبهای کنید و بگویید من تواب هستم و دلایل خودت را بیان کنید. خیلی از اینها برای مصاحبه نمیآمدند. به بهانههای مختلف نمیآمدند و میفهمیدیم که دروغ میگویند. شهید لاجوردی مو را از ماست بیرون میکشید.
*این چیزی که درباره شهید لاجوردی به خصوص در اتفاقات سالهای ۶۰ میگویند چقدر صحت دارد؟
من شناختی که از ایشان پیدا کردم، وقتی میگوییم فلانی قاطع است فکر میکنیم خشن هم هست. ایشان علیرغم قاطعیتی که در برنامههای کاری و تصمیماتی که داشت بسیار مهربان بود یا دستورالعملهایی که ایشان صادر کرده نشان داده میشود که چقدر انگیزه داشت که در داخل زندانها به زندانیها خدمت شود، با آن نگاه تربیتی که داشتند.
*موقع شهادت شما کجا بودید؟
ما یک برنامهای در ژنو برای بحث حقوق بشر داشتیم. من در محضر آیتالله مقتدایی و چند نفر دیگر بودیم. آیتالله مقتدایی آن زمان دادستان کل کشور بودند. به ژنو رفتیم و در ژنو دوستان آقای خرم نفر اول در ژنو بودند، گفتند خبر آمده که امروز شهید لاجوردی را در بازار شهید کردند.
*منتظر این بودید؟
ما یقین داشتیم. خدمت آیتالله یزدی قبل از این رفتیم و رئیس سازمان من بودم و بعد دو بار در مغازه ایشان در بازار رفتم و دیدم با دوچرخه میآید و میرود ...
*شما جایگزین ایشان شدید.
بله. من رئیس سازمان سازمانها و جایگزین ایشان شدم. آقای عباسیفر معاون اجرایی رئیس قوه قضائیه در زمان آیتالله یزدی بودند، به من زنگ زدند که فلانی به تهران بیایید که شما را کار داریم. من گفتم الآن تهران هستم. خدمت ایشان رفتم و گفتم در خدمت شما هستم. گفتند آیتالله یزدی این نظر را دارند که شما با توجه به کارهایی اجرایی که کردید، رئیس سازمان زندانها شوید. من تازه دو ماه بود که به شیراز رفته بودم. من گفتم که اجازه بدهید فکر کنم. گفت اگر با کسی مشورت میخواهید بکنید هیچ کسی نباید خبردار شود. قبول کردم و در همان جا گفتم اگر قرار است کسی خبردار نشود من هم نمیتوانم مشورت کنم، به حاج آقا بفرمایید من سرباز هستم و هر چیزی باشد روی چشمم میگذارم.
آیتالله یزدی هم خوشحال شدند و دعا کردند. از آنجا بیرون آمدم، دیدم شهید لاجوردی وارد محوطه قوه قضائیه شدند و دیدن آیتالله یزدی میآید. احوالپرسی و روبوسی کردیم و گفتند من نزد آیتالله یزدی میروم و میخواهم شما را بهعنوان رئیس سازمان زندانها پیشنهاد بدهم.
*خود شهید لاجوردی؟
بله. من خدمت آیتالله یزدی آمدم و گفتم آقای لاجوردی با دوچرخه رفتوآمد میکند. کسی که غائله نفاق در تهران را جمع کرد، ایشان فرمودند شهید لاجوردی قبول نمیکنند. خیلی به ایشان اصرار کردم و واقعاً همینطور بود. اگر به ایشان دستور بدهید اطاعت میکنند، دستور بدهید که باید محافظ داشته باشد. اتفاق افتاد و به آن مرحله نرسید والا آیتالله یزدی تصمیم داشتند که دستور بدهند که ایشان محافظ بگیرند. من در ژنو متوجه شدم ایشان شهید شده و بعد به مراسم ایشان رسیدم، به تشییعجنازه نرسیدم.
*با دلخوری از قوه رفتند؟
فکر نکنم، چون اگر بوده به من چیزی نگفتند.
*آن جوی که آن زمان بود.
آن برای زمان دادستانی ایشان بود. آن زمان که دادستان انقلاب بودند میدانم نارواییهایی انجام گرفت. نسبت به گزارشهای خلافی که به مرحوم آیتالله منتظری داده بودند و بعد ایشان با تعدادی آنجا رفتند و به آقای منتظری توضیح دادند. بعد اتفاقاتی افتاد و یک سری نارواییها و گزارشهای دروغی علیه ایشان داده بودند.
*یک مقطعی میماند که مقطع جبهه شماست. شما کجا میرفتید؟
اولین حضور من در جبهه در کاشمر جانشین دادستان کاشمر بودم، خواستم به جبهه بروم و گفتند باید به مناطق جنگزده بروید و کار قضائی بکنید. من گفتم نمیخواهم کار قضائی کنم. میخواهم به جبهه بروم، مرخصی گرفتم. مرخصی گرفتم و ۴۵ روز در منطقه سومار بودم. خیلی خوب بود. در بخشها و سنگرها در خدمت دوستان میرفتم. وقتی برگشتم بهطرف بیرجند رفتیم و دادستان انقلاب جنوب خراسان در بیرجند شدم که نهبندان و قائن و غیره هم زیرمجموعه آن بود. در آنجا باز همین رویه را انجام دادم. به جبهه میرفتم. با لشگر ویژه شهدا هماهنگ کرده بودیم که یک هفته مانده به عملیات به من خبر میدادند و با همان رمزی که داشتیم. من به جبهه میرفتم و عملیات انجام میگرفت و دوباره بازمیگشتم.
*بین ریاست قوه قضائیه آیتالله یزدی را درک کردید، آیتالله شاهرودی را هم ...
آیتالله اردبیلی را هم درک کردم.
*کدامشان را ممتازتر میدانید؟
به لحاظ نگاه حکومتی، آیتالله یزدی.
*منظور از نگاه حکومتی چیست؟
یعنی مثلاً ایشان به مشهد تشریف آوردند و رئیس قوه بودند. استاندار دولت اصلاحات بود، آن زمان اصلاحات نمیگفتند، بحثهای امنیتی که مطرح میشد بهشدت ایشان حمایت میکردند و میگفتند مسئولیت امنیت، استاندار است چون بین برخی از دادستانها و فرمانداران اختلاف افتاده بود و آیتالله یزدی به خاطر آن نگاه حکومتی که داشتند قاطع میگفتند، مسئولیت امنیت طبق قانون استاندار است و در شهرستان هم فرماندار است.
بنابراین مقامات قضائی باید همکاری کنند. از نظر نگاه حکومتی و در بخشهایی هم از جهت قوت در کار آیتالله یزدی امتیاز داشتند. در نوآوری آیتالله شاهرودی امتیاز داشتند، هر کسی به نوع خود ویژگیهایی داشت. آیتالله رئیسی هم که بزرگشده قوه قضائیه بودند و ۴۰ سال برای اولین بار رئیس قوه قضائیه از داخل خود قوه انتخاب میشود و از همه مهمتر اینکه تنها رئیس قوه قضائیه است که برنامهاش را به مقام معظم رهبری داده و بعد رئیس قوه قضائیه شده است.
*سال ۸۴ شما استاندار اصفهان شدید.
بله.
*چطور به شما پیشنهاد دادند؟
رئیس کل دادگستری خراسان بودم؛ خراسان هم آن زمان تازه ... وقتی رئیس زندانها و بعد رئیس کل دادگستری خراسان شدم. آنجا دو اتفاق بزرگ افتاد که کار را برای ما سنگین کرد؛ یک اینکه دادسراها احیا شد و همه دادسراها را احیا میکردند و یکی استان به سه قسمت تقسیم شد. همزمان باید دادسراها احیا میشد و همزمان باید این تقسیمات را انجام میدادیم. بهخوبی کار انجام گرفت تا اینکه رئیسجمهور آقای احمدینژاد شدند و دولت تعیین شد. آقای پورمحمدی وزیر کشور شده بودند. با آقای پورمحمدی از سال ۵۲ در مدرسه حقانی با هم ارتباط داشتیم. من در یک جلسهای در رابطه با مراسم تحلیف وکلا نشسته بودم. در مشهد بود.
تلفن همراه من زنگ خورد، دیدم رئیس دفتر آقای پورمحمدی آقای سعیدی گفتند آقای پورمحمدی سلام رساندند و گفتند فردا به دولت بیایید. من گفتم بیایم چه کار کنم؟ پیشنهادی بهعنوان وزیر تعاون به من داده بودند که آن زمان وزیر تعاون هنوز انتخاب نشده بود. بعد من گفتم بیایم در دولت چه کار کنم؟ گفتند آنجا بیایید که بحث استانداری اصفهان مطرح است. گفتم خدا پدر شما را بیامرزد. من آمادگی ندارم. خلاصه اینکه آقای پورمحمدی تماس گرفتند و من گفتم باید با آیتالله شاهرودی هماهنگی کنم، من رئیس کل دادگستری هستم. ظاهراً با آیتالله شاهرودی هم هماهنگی کرده بودند که بعد مشخص شد. من آمدم و آنجا به دولت نرسیدم. من اطلاعات را از استاندار اصفهان گرفتم، استاندار اصفهان هم چون استاندار سیستان و بلوچستان بود، البته اصفهانی بودند و به خاطر اینکه سازمان زندانها بودم با استانداران ارتباط خوبی داشتم. به ایشان زنگ زدم و گفتم چنین اطلاعاتی میخواهم و اطلاعات را گرفت و یک هفته بعد نشستی با نمایندهها داشتیم که از اصفهان بودند و بعد در دولت رفتیم و از برنامههای کاری اصفهان دفاع کردیم و بعد استاندار اصفهان شدیم.
*میگویند وقتی از اصفهان بیرون میآمدید خیلیها ناراحت بودند و مردم حالت حزنآلود داشتند.
خب ۴ سال آنجا شبانهروز خدمت کردیم. یک ماه اول مردم باور نمیکردند و اینکه غریبه را قبول کنند سخت بود، ولی بعد از یک ماه انصافاً همراهی خوبی داشتند.
*دوره بعد هم وزیر دادگستری شدید.
اینجا هم یک ناگفتههایی است که بد نیست اینجا عرض کنم. قبل از اینکه پیشنهاد وزارت دادگستری به من مطرح شود، آمدن آیتالله لاریجانی به قوه قضائیه قطعی شده بود.
*هنوز حکم نخورده بود.
بله. از دفتر ایشان زنگ زدند و من دو نوبت با ایشان ملاقات داشتم. نوبت سوم حکم ایشان صادر شده بود. من خدمت آیتالله لاریجانی آمدم و پیشنهاد او این بود که من دادستان تهران شوم. به اصفهان برگشتم و دوباره از دفتر رئیسجمهور به من زنگ زدند و رئیس دفتر وی آقای شیخالاسلام زنگ زدند و من خدمت او آمدم.
حکم آقای لاریجانی تازه صادر شده بود و قبل از اینکه حکم ایشان صادر شود آیتالله شاهرودی رئیس قوه بودند و سه نفر را معرفی کردند و اولین نفر من بهعنوان وزیر دادگستری معرفی شده بودم. طبق اصل ۱۶۳ قانون اساسی وزیر دادگستری را باید رئیس قوه قضائیه معرفی کند و بعد رئیسجمهور از بین کسانی که رئیس قوه معرفی میکند برای رأی اعتماد به مجلس معرفی میکند. بعد آقای شیخالاسلامی به من فرمودند که نظر آقای رئیسجمهور این است که شما بشوید و صحبتی که من آنجا با آقای لاریجانی کردم خیلی نگران بودم چون میخواستم اول کار بین دولت و آقای لاریجانی به هم نخورد.
ساعت دو اخبار را گوش میدادیم که گفته شد آقای رئیسجمهور کابینه را به مجلس معرفی کردند. حساس شدیم که چه کسانی را معرفی میکنند. یکی دو نفر را معرفی کردند و تا به وزیر دادگستری رسید نام من را آوردند. من به هم ریختم. اول کار بین دو رئیس قوه مجریه و قضائیه به هم میخورد. من همان جا به آقای خلفی زنگ زدم که رئیس دفتر شده بودند. پرسیدم قضیه طور دیگری بود و قرار نبود من وزیر دادگستری معرفی شوم. گفتند آیتالله لاریجانی همینجا هستند و گوشی را به ایشان دادند و من گفتم قرار نبود وزیر باشم. گفتند نه ما دیدیم آقای احمدینژاد روی شما اصرار دارند من هم قبول کردم چون اول کار ما بود، قدری آسوده شدم که توافق شده است.
*در مراسم معارفه شما آقای الهام که وزیر سابق بود نیامدند. دلیل را میدانید که چرا نیامدند؟
فکر میکنم قدری به خاطر اختلافاتی که با آقای رحیمی داشتند، والا ما روز قبل هماهنگی کرده بودیم و قرار بود ایشان تشریف بیاورند. اول گفتند در راه در ترافیک گیر کردند و بعد مشخص شد به خاطر اختلافاتی که با آقای رحیمی داشتند حضور پیدا نکردند.
*دوره دوم ریاست جمهوری آقای احمدینژاد یک سری حواشی داشت و شما از وزرایی بودید که به انتخاب معاون اول انتقاد داشتند. درست است؟
در دور دوم، دو سال اول خیلی مشکل نداشتیم و دو سال دوم ریاست جمهوری یک سری مشکلات ایجاد شد و بخشی به این برمیگشت که تصمیماتی گرفته میشد؛ مثلاً آقای رئیسجمهور تصمیم گرفتند که یک لایحه در دولت بیاید و تصویب شود و بعد به مجلس برود که سازمان زندانها و پزشکی قانونی، سازمان ثبتاسناد و دادسراها زیرمجموعه وزارت دادگستری بیاید؛ خب این خلاف قانون بود. لایحه که در دولت مطرح شد قاعدتاً اول به کمیسیون لوایح میآید و رئیس کمیسیون لوایح هم وزیر دادگستری بود و الآن هم وزیر دادگستری است و از قبل هم همینطور بوده است. من آنجا ایراد گرفتم و گفتم آقای دکتر این لایحه خلاف قانون اساسی است و ثانیاً باید در کمیسیون لوایح میآمد و پختوپز انجام میگرفت. ظاهراً در کمیسیون دیگری مطرح شده بود و پختوپزها انجام شده بود بدون اینکه در کمیسیون لوایح بیاید. آنجا رأیگیری کردند و من رأی مخالف دادم ولی رأی آورد. جلسه طول کشید و بحثهای مفصلی شد.
بعد یک روز در دفترم نشسته بودم که گفتند از دفتر رئیسجمهور یک پاکت محرمانه آوردند. من گفتم بیایند و پاکت را باز کردم و دیدم لایحه باید با امضای وزیر به مجلس برود. هم وزیر و هم رئیسجمهور بود. رئیسجمهور محترم امضا کرده بودند و من بهعنوان رئیس دادگستری باید امضا میکردم ولی امضا نکردم. خلاف قانون اساسی بود. بعد من لایحه را در پاکت گذاشتم و گفتم برگردانید و من خودم با آقای دکتر صحبت میکنم. برگرداندند و روز بعد جلسه دولت بود. من در جلسه دولت بودم و دیدم یکی از عزیزان آمدند و گفتند آقای رئیسجمهور در اتاق خود منتظر هستند. در دولت ایشان شرکت نکردند. من در اتاق ایشان رفتم و گفتند چرا لایحه را امضا نمیکنید؟ گفتم خلاف قانون است.
گفت اگر در دولت مصوبهای تصویب شود و تعدادی از وزرا مخالف باشند، ولی اکثریت رأی بدهند و آن تصویب شد، آیا این لازمالاجرا هست یا خیر؟ گفتم بله. گفتند پس امضا کنید. اکثریت رأی دادند. گفتم آقای دکتر من چون قاضی هستم و سوگند خوردهام خلاف قانون عمل نکنم، امضا نمیکنم. حتی در بحث دوران ۱۱ روزی که در خانه خود بودند ما در آن قسمت خیلی تلاش کردیم که به جاهای باریکی کشیده نشود. اکثر وزرا تصمیم گرفتیم اگر ایشان برنگشت همه استعفا بدهیم. اینطور نمیشود؛ اینکه تصمیمی مقام معظم رهبری گرفتند و رئیسجمهور بخواهد در برابر آن مقاومت کند، بالاخره ما به استناد قانون اساسی به این اعتقاد داریم ریاست جمهوری با تنفیذ رهبری حق دخل و تصرف دارد. عین قانون اساسی است. خیلی تلاش کردیم که ...
*به منزل وی رفتید؟
بله؛ دوستان مطرح کردند و حقیقتاً خیلی دلم شکسته بود. گفتم آقای دکتر اجازه ندهید بسیج سرافکنده شود، بسیج خیلی از شما حمایت کرد. نیروهای حزباللهی دل شکسته نشوند. در نهایت من سه بار ایشان را به حضرت زهرا (س) قسم دادم که اصلاً هم خودم گریهام گرفته بود و هم دوستانی که آنجا بودند برخی گریه کردند؛ نشد! بعد بیرون آمدیم و دست به دامن آیتالله یزدی شدیم. آنجا هم باز نشد. بعد یکی از دوستان به من گفت نزد آیتالله شاهرودی بروید. آیتالله شاهرودی بیایند وساطت کنند. من با دفتر ایشان در قم هماهنگ کردم و به قم رفتم. ایشان در قم بودند. مفصل در آنجا صحبت شد و ایشان خیلی قوی گفتند این کار را میکنم و آمدند و الحمدالله بعد اعلام کردند آقای رئیسجمهور قرار است سرکار بیایند. حتی در یک جلسه مشاور امور روحانیون ایشان در جلسه مطرح کرد که راجع به آقای مشایی مطالبی بود، در جلسه دولت بود. مطالبی مطرح شد و آقای رئیسجمهور صحبت کردند و بعد آقای محصولی مطالبی مطرح کردند.
من هم وقت گرفتم و در آنجا گفتم شخصیتهای بزرگی از حوزه از شما حمایت کردند ولی الآن نسبت به شما مسئلهدار شدند. اسم بردم. بعد ایشان در جمعبندی فرمودند که من حرفی ندارم، با آیتالله مصباح یزدی هماهنگی کنید یا ایشان به تهران تشریف بیاورند یا آقای مشایی خدمت آیتالله مصباح یزدی بروند و عقاید خود را عرضه کنند. قرار شد آن عزیزی که مشاور روحانیون بودند به آنجا بروند و این بررسیها را انجام دهند. دو هفته از این قضیه گذشت البته ایشان دیگر به دولت نیامد و از مشاوری هم استعفا داد. من ایشان را دیدم و گفتم چطور شد؟ گفت آیتالله مصباح یزدی فرمودند این صحنهسازی است و قبول نکردند. گفتند این واقعیت ندارد، اینها اگر بخواهند واقعاً از آن انحرافات دست بردارد - منظور آقای مشایی بود - مطالب زیادی است که خودش میداند و لذا قبول نکردند.
*و علت اینکه این ۴۳ نفر بعد از ریاست جمهوری ایشان نامه نوشتید که به خاطر یک سری اظهار نظرات...
این اواخر بود. وقتی اینهمه تندروی شد، خیلی نگران بودیم. نگران این بودیم که این انقلاب با این همه شهید در این شرایط انصاف نیست اینطور برخورد شود.
*در آستان قدس هم کارهای خیلی خوبی با آقای رئیسی انجام شد و خود شما در زمینه محرومیتزدایی و رسیدگی به مجاورین انجام دادید و جاهای محروم مشهد... خود شما از کارهایی که صورت گرفته راضی بودید؟
الحمدالله کارهای بزرگی انجام گرفت و خیلی از اینها هم نو بود؛ یعنی قبلاً انجام نگرفته بود و یا اگر انجام گرفته بود خیلی کمرنگ بود. دلیلش این بود که در حکم مقام معظم رهبری که آیتالله رئیسی بهعنوان تولیت مطرح شدند در ۴ جا بحث محرومین و ضعفا و نیازمندان و مجاورین نیازمند مطرح شده بود. این بود که اولین اقدام ایشان در تولیت جدید، ایجاد معاونت امداد مستضعفین بود.
*یک سؤالی از قوه قضائیه آقای رئیسی میخواستم بپرسم که در دوران قوه قضائیه آقای لاریجانی ۲۳ یا ۲۵ حساب بود که ظاهراً تجمیع شد.
بیشتر از این بود؛ حدود ۶۰ و خردهای حساب بود. آیتالله رئیسی هم در صحبتهایشان بیان کردند. همه اینها کاهش پیدا کرد و در ۵ حساب خلاصه شد.
*۵ حساب با سه امضا؟
بله.
*قبلاً چند امضا بود؟
فکر میکنم تک امضایی بود. دقیقش را نمیدانم ولی فکر میکنم، تک امضایی بود.
*در ایامی که در تولیت آستان قدس رضوی بهعنوان قائممقام حضور داشتید، به خصوص بعد از ایام حملات تروریستی داعش، آیا تهدیدات ویژهای هم داشتیم؟
تهدیدات در مرحله اول خود حرم مطهر امام رضا (ع) بود؛ یعنی قبل از اینکه به فکر مجلس و مترو بیفتند چون مترو هم در برنامه کاری اینها بود و یا به فکر مرقد حضرت امام باشند، حرم مطهر را مدنظر داشتند. یک سری موانعی ایجاد شد و یک سری کنترلها بیشتر شد. این موانع که بیشتر شد اینها آمده بودند... یعنی یک جا ایست بازرسی بود، تقریباً ۲۰۰ متر عقب کشاندیم و باز ایستگاههای دیگری زده بودیم. اینها را که دیده بودند فهمیدند نمیتوانند عملیات کنند.
*خیلی لطف کردید. ممنون هستم.
خواهش میکنم.
انتهای پیام/4129/پ
انتهای پیام/