دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
09 مرداد 1398 - 15:39

مهدی احمدی ////////

///////
کد خبر : 408113

س


- من امسال که کار نکردم، سال 98. در واقع چندتا فیلم‌نامه بود که نشد، یعنی هم من بعضی‌هایش را نخواستم و بعضی‌هایش هم اصلاً امکانش نشد. الان در حال شروع کار یک سریال هستم که احتمالاً برای شهریور ماه کار کلید می‌خورد و برای اولین بار می‌خواهم با تلویزیون برای یک سریال کار کنم. البته سال گذشته یک نقش کوتاه کار کردم ولی نقش بلند و مفصلی است که إن‌شاءالله از امسال در خدمت بینندگان عزیز تلویزیون هستیم.


س


- سعید سلطانی کارگردان این کار هستند و کاری تاریخی است که ماجرایش در دوره پهلوی اول می‌گذرد. یک بستر تاریخی است که درام در آن شکل می‌گیرد.


س


- هنوز اسم مشخصی ندارد چون چندتا اسم دارند و هنوز تصمیم قطعی در مورد آن گرفته نشده است. قبل از این هم سال قبل کار کردم. در بحث کم‌کار بودن، من اصولاً زیاد کار نمی‌کنم، سالی نهایتاً دو یا سه کار می‌کنم. سال گذشته دوتا کار کردم، امسال هم این اتفاق دارد می‌افتد، خود این هم به‌هرحال یک کاری است. سال‌های قبل هم کارهای زیادی داشتم و سالانه دو یا سه کار انجام داده باشم، حالا شاید بعضی از آنها هنوز اکران نشده باشد و یکی دوتای‌شان هم در سینمای هنر و تجربه کار شده است. واقعیت این است که به اصطلاح امروزی‌ها در «سینمای بدنه» به‌هرحال یک تعداد مشخصی کار می‌کنند و به هر دلیل در حوزه فعالیت آنهاست، این است که کمتر وارد آن حوزه می‌شوم و کار اصلی من هم چون نقاشی است، فضای سینما را خیلی در اولویت قرار نمی‌دهم. بیشتر مشغول نقاشی هستم در طی این مدت و گه‌گداری هم کار فیلم و سینما هم انجام می‌دهم.


س


- بله، چون به‌هرحال حالا که سال‌ها گذشته از آن زمانی که سینما یک‌مقدار بیشتر رونق داشت و تولیدات بهتری انجام می‌شد. در آن سال‌ها هم پیشنهادهای زیادی به من می‌شد ولی به دلیل اینکه نقاشی حرفه اصلی من است، در بحث سینما به قول خودم همیشه این را گفته‌ام که اگر کاری باشد که بتواند من را از آتلیه بکشد بیرون، می‌روم سراغش. در واقع من با نقاشی زندگی می‌کنم و البته سینما هم در زندگی و همه چیز من خیلی تأثیرگذار بوده است اما به‌هرحال سعی کردم انتخاب‌هایی در حد خودم معقول و گزیده انجام دهم که به کار حرفه‌ای اصلی‌ام لطمه‌ای نزند. البته سینما هم برای من حرفه‌ای است وقتی انجامش می‌دهم ولی من در مقام انتخاب بین نقاشی و سینما، نقاشی را انتخاب کرده‌ام. البته با این وجود، این‌طور نیست که کار پیشنهاد نشود، حالا بعضی از دوستان حرفه اصلی‌شان است و تصورات گسترده‌ای نسبت به کارشان دارند و دل‌شان می‌خواهد در این زمینه بیشتر فعالیت کنند ولی من در حد خودم کار پیشنهاد می‌شود. البته ممکن است سینمای بدنه نباشد، آن چیزی که عرف است در سینمای معموله، می‌بینید دیگر کارهای کمدی و ... کمدی که البته چه عرض کنم.


س


- نه، آن هم هست، نه اینکه نباشد و اتفاقاتی می‌افتد ولی به‌هرحال شاید هماهنگ نیست با من و زمان‌های کاری‌ام. به‌هرحال این مسائل وجود دارد اما با وجود همه اینها حداقل سالی یکی دو کار می‌کنم نه اینکه اصلاً هیچ کاری نکنم. در طول این سال‌ها کارهای زیادی انجام داده‌ام که حالا یا اکران محدود داشته و یا مخاطب کمتری داشته است.


س


- بله، این یک «انتخاب» است. به هر حال هر کسی یک جور فکر می کند و نسبت به حرفه‌ای که انتخاب می‌کند یک ذهنیتی دارد. واقعیتش این است که انتخاب نکردم، چون آن موقع که اوج ماجرا بود و جوان‌تر هم بودیم و پیشنهادهای دندان‌گیری هم می‌شد، ترجیح دادم که وارد فضای سینما نشوم ولی کار حرفه‌ایم را در سینما انجام دهم دوست داشتم به عنوان حرفه‌ای و در حاشیه، نه به عنوان آماتور و در متن سینما. حاشیه بودن یک مقدار بعضی وقت‌ها آدم را به آن سمت هم می‌کشاند ولی من کار حرفه‌ای‌ام را انجام دادم و خوشبختانه با آدم‌هایی هم کار کردم که در سینمای ایران وزنی دارند و در تاریخ سینمای ایران ماندگارند. به‌هرحال آن تعداد کاری هم که کردم تا الان درست است کمیتش مثل کار سوپراستارها و 0658 نیست ولی به‌لحاظ کیفی فکر می‌کنم ماندگارتر است و این ماندگاری برای من خیلی مهم‌تر است تا اینکه به هر قیمتی شده کارهای زیادی انجام دهم.


س


- البته من اولین بار است که از شما می‌شنوم چنین اتفاقی افتاده است و این‌طور هم که شما می‌گویید از استادکارهای سنتی استفاده شده است. به‌هرحال هدف‌شان چنین چیزی است و لابد می‌خواهند همان سنت را ادامه دهند.


س


- من بعید بدانم در زمان حاضر و دوران کنونی این نوع نگرش جواب بدهد و بعید می‌دانم مورد استقبال قرار گرفته و بتواند رشد کند. البته ممکن است یک روند باریکی باشد در حاشیه هنر معاصر ولی با این ترتیب که شما می‌گویید نظر دادم وگرنه چون اطلاع دقیقی ندارم خیلی نمی‌توانم وارد مسائل جزئی‌تر شوم. به این شکل که شما توضیح دادید، جایگاهی پیدا نخواهد کرد. چه در نقاشی معاصر ایرانی و چه در سطح جهانی که آن‌هم نور علی نور است و مطمئناً نخواهد شد. اتفاقاتی که در نقاشی و هنرهای تجسمی در دنیا افتاده تا الان، آن‌قدر عظیم است که ما یک فاصله بسیار عظیمی خودمان همین الان داریم، کسانی که در واقع با به‌اصطلاح نقاشی امروزی‌تر، نقاشی مدرن، نقاشی بد حتی 0949 آن فاصله هست، حالا چه برسد به اینکه بخواهیم یک رجعتی به گذشته کنیم و در آن بمانیم. این واپسگرایی به نظر من خیلی نتیجه مثبتی نخواهد داد. البته شاید بتواند در حد محلی و حد همین موقعیت جغرافیایی خودمان دستاوردهایی داشته باشد که این دیدگاه خوشبینانه‌اش است.


س


- یک تناقضی هست. مثلاً در نحوه آموزش نقاشی در سنت ما و آموزش نقاشی در دنیای امروز. این تناقض را چگونه می‌خواهند پر کنند؟ نمی‌شود. مثلاً آنجا شاگرد می‌آمد از بچگی در کارگاه استاد، شروع می‌کرد رنگ سابیدن، بودن، جارو کشیدن، بودن، بودن، حشر و نشر کردن با استاد، همیشه بود، همیشه به عنوان یک خانه‌شاگرد بودند، از دل همه آنها بعد از سال‌ها مثلاً دو نفر در می‌آمدند که نقاش می‌شدند. حالا این را بخواهند بیاورند در دل یک نظام آموزشی به شکل جدید و آن کیفیت را بخواهند دربیاورند نمی‌شود.


س


- مثل همین رویکردی است که ما الان در همین نوع نقاشی، حالا من نمی‌خواهم طبقه‌بندی کنم و جایگاه بدهم ولی خود این نوع نقاشی در ایران، نقاشی به‌اصطلاح نقاشی مینیاتوری و نقاشی سنتی که انجام می‌شود با خود نقاشی سنتی ما خیلی فاصله عظیمی دارد از لحاظ کیفیت، از لحاظ آن جایگاهی که دارد. مثلاً شما کارهای کمال‌الدین را در قرن 10 و 11 ببینید که اوج نگارگری ایرانی است. شما ببینید آن کارها چه کیفیتی دارد و مقایسه کنید با کارهایی الان می‌شود. به‌لحاظ ترکیب‌بندی، به‌لحاظ رنگ، اصلاً آن محتوایی که دارد ارائه می‌دهد، این متعلق به همان دوره است. آن نقاشی یک‌سری دستاوردهایی دارد که ما باید امروزی‌اش کنیم نه اینکه دوباره بیاییم همان را تکرار کنیم. بیاییم ساختارهایش را بکشیم بیرون ببینیم چه ساختارهایی دارد، تحلیل کنیم. البته امیدوارم این مسائل در این دانشگاه آموزش داده شود ولی من این طور که دارم روند نقاشی به‌اصطلاح مینیاتوری امروزی را نگاه می‌کنم، خیلی خیلی عقب‌تر از آن دوران است. حتی من در صنایع دستی‌مان هم دارم این مسئله را می‌بینم، در فرش‌مان هم دارم این را می‌بینم. شما نقش‌هایی که الان دارد در فرش‌ها استفاده می‌شود، آن رنگ‌هایی که به کار برده می‌شود، اصلاً کاملاً یک چیز بی‌هویت، 1245، الکی و خیلی خیلی سطح پایین است.


س


- راه‌حل پیشنهادی آموزشی که واقعیتش این است که یک‌مقدار ریشه‌ای‌تر از این حرف‌هاست. مدیریت فرهنگی ما اصولاً مدیریت فرهنگی نیست و مدیریت مهندسی است. همه چیز در این مملکت با یک ذهنیت مهندسی دارد مدیریت می‌شود و بخش فرهنگی هم در سطح کلانش دارد با ذهنیت مهندسی مدیریت می‌شود و تا سطوح پایین‌تر که بیایید برسید به حوزه‌هایی مثل دانشگاه، مثلاً رؤسا و مدیران دانشگاه. اینها خب متوجه نیستند و متأسفانه یک ذهنیت سطحی از هنر دارند، بنابراین برنامه‌ریزی‌ها هم که می‌کنند، طرح درس‌هایی که می‌دهند یا کارهایی که می‌کنند، قاعدتاً آن چیز اصیل و ریشه‌ای نیست و برای همین است که وضعیت این‌جوری است. پیشنهاد خیلی عمیق‌تر است و به‌هرحال آدم‌هایی که این‌کاره هستند همیشه در حاشیه‌اند و اصلاً اسمی از آنها در دانشگاه‌ها نمی‌بینید چون نمی‌توانند کار کنند. آدم‌های زیادی داریم که در این زمینه بسیار کار کردند، تحقیق و مطالعه کردند، کتاب دارند، کار عملی دارند، از اساتید خودِ بنده خیلی‌ها بودند، یکی دو ترم آمدند در دانشگاه و دیگر نتوانستند کار کنند، خب اینها باید بیایند برنامه‌ریزی کنند برای نوع آموزش و نوع طرح درسی که باید بریزند برای بچه‌هایی که می‌خواهند کار تجمسی کنند، بنابراین اوضاع همین می‌شود که هست.


س


- این هم خیلی مفصل است اگر آدم بخواهد راجع به آن ریشه‌یابی کرده و صحبت کند خیلی زمان‌بر است و در یک مصاحبه کوتاه نمی‌گنجد. خیلی هم نمی‌خواهم وارد این داستان‌ها شوم ولی در بحث اقتصاد هنر هم مشکل داریم. ساختارهای اقتصادی در هنر، در واقع تولیدکننده که نقاش است، مجسمه‌ساز است یا کسانی که کارهای تجسمی می‌کنند و این وسط یک گالری‌دار است و مخاطبش که می خواهد این آثار را بخرد، یک زنجیره است و اینها با هم‌دیگر کار می‌کنند. اگر هر طرف قضیه مشکلاتی داشته باشد، چون نمی‌توانم بگویم فقط گالری‌دار مشکل دارد یا دلال مشکل دارد. دلال همه‌جا هست و اصلاً برای فروش هر اثری شما یک‌سری واسطه نیاز دارید. مشکل این است که هیچ‌کدام‌شان متخصص نیستند. درواقع نقاش‌های زیادی هستند که آمده‌اند ولی خب، کیفیت کارشان هم پایین است، آخر برای چه باید بنالند؟ ما همیشه دوست داریم فرافکنی کنیم و بگوییم که دیگری هست که دارد این کار را می‌کند و مشکل‌آفرین است اما اعتقادم بر این است که اگر کار آدم خوب باشد، جایگاهش را پیدا می‌کند، 1700 فروش می‌کند، توقعش را آدم نباید خیلی بالا ببرد. در هر صورت متأسفانه کل زنجیره را دچار آسیب می‌بینم نه اینکه بگویم مشکل از گالری‌دار است یا مخاطب پولدار ما نمی‌فهمد یا می‌فهمد و نه اینکه بخواهم از نقاش یا مجسمه‌ساز فقط حمایت کنم. کیفیت کارها به‌شدت پایین است و بالاخره کسی هم که می‌خواهد بخرد، چشم دارد، توی این دنیا هم گشته، بالاخره آنها هم یک چیزهایی می‌دانند. البته به‌هرحال سلایق و علایق مختلف هم هست و از طرف دیگر دست هم زیاد است. شما فکر کنید مثلاً چند سال پیش که ما دانشجو بودیم، یک تعداد نقاش بودند، کار می‌کردند، اسمی و رسمی داشتند، خیلی محدود بود، اغلب شناخته بودند، کسانی هم که ناشناس بودند اغلب تدریس می‌کردند، معلم نقاشی بودند و کارهای جانبی این‌جوری می‌کردند ولی الان شما هر کسی را می‌بینید اسمش را گذاشته آرتیست، یک کاری دارد می‌کند، الان اینستاگرام را نگاه کنید همه پروفایل‌ها نوشته شده «آرتیست»! خب مگر ما چقدر نقاش داریم؟! خب این تعداد زیاد، متوقع هم هستند، جوان هم هستند می‌خواهند کار کنند، پول دربیاورند و آنها هم حق دارند ولی همان‌طور که گفتم طبیعتاً کیفیت هم باید بیاید بالاتر.


س


- در بهمن ماه نمایشگاه دارم.


س


- الان دو تاریخ به من داده‌اند تا انتخاب کنم. یکی اواخر دی ماه و  27 دی افتتاحیه‌اش است، گزینه دیگر یک‌مقدار دیرتر است که به من 1850 بهمن اعلام کرده‌اند.


س


- گالری هور.


س


- من یک کلاس محدود کوچک دارم برای خودم ولی جای خاصی درس نمی‌دهم. در محل کارم یک تعداد محدودی هستند که آموزش می‌بینند و تعدادشان زیاد هم نیست.


س


- نه، علمی کاربردی که اصلاً. دانشگاه سراسری هم که دیگر جای ماها نیست.


س


- 1935


س


- اصولاً بهتر است که آدم درس ندهد. نقاش که نباید درس بدهد، نقاش باید نقاشی کند.


س


- واقعیتش این است که آدم خودش را مرتب باید بسازد، درس دهد و تربیت کند.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب