لفظ عامهپسند برای تحقیر اثر مناسب نیست
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، نقد ادبی به معنای مطالعه، بحث، ارزیابی و تفسیر محصولات ادبی با رویکردها و نظرگاههای مختلف از دیرباز مورد توجه منتقدان، مؤلفان، نویسندگان و علاقمندان بوده است. اما حد و حدود نقد ادبی هنوز مورد اختلاف بسیاری از اهالی ادبیات است.
با انتشار هر اثر ادبی در حوزه شعر و داستان اظهار نظر درباره آن از طرف علاقمندان به ادبیات تا منتقدان، نویسندگان و خبرنگاران و ژورنالیستها آغاز میشود و هر کس به روشی که برایش امکان دارد نظر خود را درباره کتابی که خوانده منتشر میکند، و این مسئله در برخی موارد با کنشها و واکنشهایی از طرف صاحبان اثر و یا دوستان و علاقمندان به آثار و نویسندگان مواجه میشود.
در ادامه، گفتگوی خبرنگار خبرگزاری آنا با کوروش علیانی را درباره نقد ادبی و حد و حدود آن میخوانید.
آنا: آقای علیانی منتقد ادبی کیست؟ اساساً چه کسی حق نقد ادبی دارد؟
علیانی: برای حرف زدن درباره نقد ادبیات، اول باید بدانیم ادبیات چیست؟ آنجور که من یک چیزهایی خواندهام و فکر میکنم احتمالاً کمی بلدم به خاطر رشته تحصیلیام یعنی روانشناسی، فکر میکنم یاکوبسن نسبتاً دقیق حرف میزند در این موضوع. یاکوبسن میگوید کارکرد ادبی زبان موقعی پدید میآید که شما مهمترین ، جدیترین و اصلیترین تأکیدتان روی فرم است، یعنی با فرم کار میکنید. حالا این فرم ممکن است در لایههای مختلف باشد. یک وقت هست مثلاً دارید راجع به فرم نحو حرف میزنید، این چینش جملهها، جمله را چگونه بسازیم، فاعلش را کجا بیاوریم، فعلش را کجا بیاوریم که بدیع باشد. یک وقت راجع به فرم تصور درون ذهن صحبت میکنید. دیدید میگوید شعر فلانی ایماژ دارد، آن ایمیجی که میگویند دارد، آن ایماژی که میگویند دارد آن یک فرم است، در ذهن آن تصور را دارید، چیزی که به فرم میپردازد دارد کار ادبی میکند. حالا این کار ادبی کی ادبیات میشود؟ مثلاً فرض کن من بیایم بگویم که «هستم من کوروش» این ادبیات است، فرم را جابهجا کردم و دست زدم بهش، روی آن تأکید کردم، وقتی ادبیات میشود که مخاطبی پیدا کند. تا وقتی که مخاطبش فقط خود من هستم، این یک ادبیات شخصی است. معمولاً وقتی میگویند فلان چیز یک متن ادبی است که بگویند یا اقبال عمومی خیلی زیادی به عنوان ادبیات پیدا کرده است.
آنا: برگردیم به سؤال اصلی که در این ادبیات که شما هم تعریف شخصی خودتان را از آن ارائه کردید چه کسی حق نقد ادبی دارد؟
علیانی: بگذارید مثالی بزنم، مثلاً آنهایی که اینجوری مردم میشناسندشان که اینها اهل ادبیات هستند بگویند بله این ادبیات است. این مثل نمایندگی مجلس است، یعنی به جای اینکه تک تک قوانین را بیایند رفراندم برگزار کنند، میگویند آقا اینها نماینده مردم هستند، اینها رأی گرفتند از مردم، اینها میگویند اینها استاد دانشگاه هستند، اینها ادیب هستند، اینها اهل ادبیات هستند، آقای دکتر فلانی هر چه بگوید همان درست است، مرحوم علی اکبر دهخدا هر چه بگوید همان درست است، آقا ما غلط میکنیم مثلاً پیش ابوالحسن نجفی حرف بزنیم، ایشان استادند برای خودشان، ولی از یک جا به بعد دیگر یادمان میرود که اینها نمایندههای ما هستند، رأی اصلی پیش ماست. و یک چیزی را مثلاً فرض کنید همه ما بهنظرمان میآید که یک کتابی است ولی چهار نفر یک جایی دور هم جمع میشوند مثلاً در یک مجله ادبی، خودشان اسمش را میگذارند مجله ادبی، ریشهایشان را یکمقدار بلند میکنند، لباس خاص میپوشند، بعد میگویند هر چه ما بگوییم ادبیات است، از یک جا به بعد برای اینکه قشنگ آخرین دریچه نفوذ ما را هم مسدود کنند، مای عوام آدم معمولی مخاطب واقعی ادبیات را، میگویند تو اصلاً حق نداری راجع به ادبیات حرف بزنی! تو چهکارهای؟ یک باگ این وسط وجود دارد. جواب سؤالت را از اینجا من دارم میگویم، اینها همه مقدمه بود برای اینکه ذهن خودمان به هم نزدیک شود، به این معنی که بدانی من چه میگویم نه اینکه لزوماً با من موافق باشی. از اینجا باگ تولید میشود که آقا یک تولید و یک مصرف وجود دارد. مصرفکننده منم، تو کارهای نیستی این وسط آقای منتقد ادبی که بخواهی به من بگویی چه مصرف کن یا نکن یا بگویی که ارزیابی چیزی که مصرف میکنی با تو است.
ببینید ما یک موقع است که راجع به یک محصول بهداشتی حرف میزنیم یا راجع به بهداشت یک محصول حرف میزنیم، چون نظام پزشکی داریم، چون نظام ارزیابی بهداشتی داریم و این در تمام جهان استاندارد شده و طرف قشنگ شماره نظام پزشکی دارد، او میتواند راجع به این موضوع حرف بزند. تازه میتواند حرف بزند، نمیتواند من را مجبور کند که پنیر فلان نخورم، میگوید آقا این سرطان میآورد، میخواهی بخوری هم بخور، به درک، بخور سرطان بگیر! اما نمیتواند بگوید این غذا نیست، نمیتواند بگوید تو حق نداری این را بخوری، برائت ممنوع است، چنین چیزی نمیتواند بگوید. این دوستان میآیند میگویند این را بخور، آن را نخور و حق هم نداری بگویی کدام خوشمزه است، کدام بدمزه است. دارند برای خودشان دکان درست میکنند دیگر، باید جلوی این دکانها را گرفت. فقط یک اشکال کوچک وجود دارد؛ من به بسیاری از منتقدان که در فضای ادبیات حضور دارند اصلاً هیچوقت رأی ندادهام! نمیدانم کی نمایندهام شده است.
آنا: الان سؤال مشخص من این است که هر کس به حد و اندازه خودش حق نقد دارد یا خیر؟
علیانی: اصلاً حد ندارد. هر کسی میتواند نظرش را راجع به آن محصول بگوید. مثلاً فرض کنید من میگویم این آش را خوردهاید؟ میگویم من یک دفعه امتحانش کردم این آش مزخرف است. بعد مستر تستر میآید میگوید آقا من تسترم، تو که تستر نیستی! خب هستی که هستی، چه کار کنم؟ اینها یک بازیهای ساختگی است. شما نظرت را میگویی و اگر آن نظرت چارچوبش با چارچوب ذهنی مخاطب یکسان بود، او میتواند با شما موافق یا مخالف شود، اگر نبود میگوید اصلاً من نمیفهمم تو چه میگویی، ولش کن، حرفت را گوش نمیکند. مثلاً فرض کنید که من بگویم این ادبیات مثلاً رمان خانواده تیبو ادبیات منحطی است چون به واقعیات طبقه تولتر توجه ندارد، مثلاً یک نقد شبهمارکسیستی آبکی است دیگر، نقد حزب تودهای است. این ادبیات ذهنی من را دیگر در سال 98 هیچکسی ندارد. یعنی اصلاً کسی به من توجه نمیکند، نه اینکه بگویم غلط است یا درست است، ممکن است که بگویند، اصلاً مهم نیست که بگویند. اصلاً ماجرا این است که کسی در این چارچوب فکر نمیکند.
آنا: شما قائل به دستهبندی کسانی که درباره ادبیات نظر میدهند هستید یا خیر؟ مثلاً نظر یک فرد علاقمند به ادبیات با نظر افرادی که تحصیلات یا مطالعاتی در این رابطه دارند، تفاوت ندارد؟
علیانی: اصلاً نقد چگونه پدید آمده است؟ همان علاقهمندان آمدهاند یک چیزهایی گفتهاند، بعد یکی دیگر با انگشت نشان داده گفته آهان این فرد فلان کتاب را نقد کرده است. بعد یواش یواش آن کسی که 20 بار این کار را کرده بود، بهش گفتند منتقد، به کسی که یک بار این کار را کرده گفتند علاقهمند.
مسئله این است که الان یک نفر کتاب 700 صفحهای درباره نقد ادبی مینویسند، کلاس میگذارند، جلسهای نمیدانم چقدر تومان، بعد یک عده آدم میروند آنجا میآیند بیرون، بعد اینها احساس میکنند که حالا یک پولی دادهاند عضو یک هرم قدرت شدهاند، این هرم قدرت قراردادی است بین تو و همانی که به او پول دادی، من هیچ تعهدی بهش ندارم، من یعنی مردم.
آنا: افرادی با تلاش و زحمت به یکسری ابزار در نقد مسلح و مسلط شدهاند این گروه برای نقد ارجحتر نیستند؟
علیانی: نه مسلط نشده، مسلح شده، همان اصطلاح اول شما درست است. اصلاً من میگویم نقد از اول نظر خواننده بوده است، هنوز و تا ابد هم نظر خواننده خواهد بود. اگر هم این وسط ابزاری به وجود آمده است، این ابزارها قرار بوده یکسری خلاصهنویسی باشد. یعنی وقتی طرف میگوید آقا این مثلاً ناتورالیستی است، یعنی من بفهمم، آهان تمام آن خصوصیتهایی که آنجا هست را این اثر دارد، یک کُد است، یک خلاصهنویسی است. خلاصهنویسی من را تواناتر در نقد نمیکند، فقط دارد به من کمک میکند فرمم را راحتتر ارائه دهم.
آنا: اینکه شما میگویید مخاطب میتواند و حق دارد نقد کند و بنویسد با اینکه این نقد چقدر مفید است و پایه و اساس علمی دارد متفاوت است. علاقمندان نقد و نظر خود را درباره آثار مختلف میگویند و منتقدان هم نظر خود را در رسانهها و کتابها منتشر میکنند.
علیانی: برگردیم به یاکوبسن. وقتی میگوییم آقا کار هنری دارد میکند، وقتی میگوییم کار ادبیات دارد میکند، این چه کار دارد میکند؟ دارد فرم را جابهجا میکند. آن منتقد دوتا کار میتواند بکند؛ یک، ببیند این فرم جابهجا شده یا نه؟ دو، ببیند این فرمی که جابهجا شده با مخاطب ارتباط برقرار میکند یا نه؟ کار سومی هم میتواند بکند؟! وقتی دارد میگوید که این آدم مثلاً یک کتاب فلانجوری نوشته، یک برچسبی میزند، یا در سینما، میگوید این فیلم تئاتری ساخته، خب فیلم تئاتری ساخته، تو فقط داری میگویی که این فرم جابهجا شده، حالا باید بتوانی بگویی که این با مخاطب هم ارتباط برقرار کرد، عمومی شد، اجتماعی شد یا نه؟ اینکه بایرال شد به قول امروزیها یا نه؟ خب، این دوتا کار را باید بکنی. تو هر چقدر هم باسواد باشی نمیتوانی بگویی این مفید است یا مضر است، نمیتوانی بگویی این خوب است یا بد است، نمیتوانی بگویی تو فقط میتوانی بگویی این بایرال شد یا نشد. اینها گول زدن است.
آنا: یعنی ما در ادبیات و هنر اثر مبتذل نداریم؟
علیانی: بله، مبتذل فحش استادیومی است. دیدی میگویند آسمان آبی است، اون میگوید خون توی رگهایت قرمز است؛ این چیزهایی که میگویند فلان ادبیات نازل است، ادبیات سطحی است، کوچه خیابانی است، مبتذل است، تمام اینها همان برچسبهای استادیومی است.
آنا: مثلاً الان ادبیات عامهپسند نداریم؟
علیانی: ادبیات عامهپسند داریم. اینکه از ادبیات عامهپسند برای تحقیر بخشی از ادبیات استفاده کنیم درست نیست.
آنا: این چیزی که شما میگویید بحثش جداست و میشود به آن پرداخت.
علیانی: ادبیات عامهپسند یعنی چی؟ یک معنی عمومی دارد، یک معنی اختصاصی دارد. معنی عمومیاش این است که این هم ادبیات است هم بایرال شده، یعنی بهترین چیز، یعنی دقیقاً آن اتفاقی که میخواستیم افتاده است. یک معنی اختصاصی هم دارد، میگوییم آقا ما یکسری مشخصه لیست کردهایم، این آن مشخصهها را دارد. اینجا آن خلاصهنویسی است، بهجای اینکه طرف بگوید مشخصه اول، مشخصه دوم تا 20، میگوید ادبیات عامهپسند، این دوتاست. از این دوتا که بگذری وقتی میگویی خب حالا آن که ادبیات عامهپسند است! دوست نداری نخوان! مثل اینکه میلیونها نفر دارند میخوانند، تو فقط بیرونی! از آن طرف، مثلاً میگویند یک اثر روشنفکری است مگر عیب دارد یک اثر روشنفکری باشد.
آنا: اینکه از این الفاظ برای زیرسؤال بردن برخی آثار استفاده میشود با اینکه اثر مبتذل، عامهپسند و یا ادبیات روشنفکری که به درد کسی نمیخورد وجود دارد مباحث مختلفی است.
علیانی: وجود دارد یعنی چی؟ یعنی اینکه آن ادبیات یک نفره است دیگر، خب باشد. الان چه کار کردیم؟ الان مثلاً ارزیابی کردیم آن ادبیات یکنفره است، خب، آن یک نفر دوستش دارد، اگر موضوع مهمی نیست به آن نپرداز. اگر فقط یک نفره است به آن نپرداز؟ چی میشود میروی سراغ این کاغذهای بین دوتا جلد؟ یک اتفاقی است دیگر. اگر اتفاق است، مثل بچه آدم، رودررو، ننشین آن بالا، بگو من از این خوشم نیامد. بعد ببین مثلاً میگویم، الان وقتش است که ما برویم سراغ نقد فراتر، بگوییم مثلاً اثری وقتی که این همه خواننده پیدا میکند به این دلیل است که در نورونها، در سیناپسها، در مغز این اتفاق دارد میافتد. نه اینکه بنشینیم همین نقد مارکسیستی، نمیدانم نقد هاورمارسی، نمیدانم فمینیستی، نمیدانم چی، آقا خسته میشوی! به خدا حیفی!
انتهای پیام/4028/
انتهای پیام/