دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
03 خرداد 1398 - 14:18
خورشاهیان:

نقد باید جهان تازه‌ای برای مخاطب باز کند/ هر منتقد یک مخاطب

یک نویسنده و منتقد ادبی گفت: منتقد باید در فهم و دانش مخاطب تغییری ایجاد کرده، و نقد او باید جهان تازه‌ای برای مخاطب باز کند، تا با دید بازتری نگاه کند.
کد خبر : 383540
598580_491.jpg

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، با انتشار هر اثر ادبی در حوزه شعر و داستان اظهار نظر درباره  آن از طرف علاقه‌مندان به ادبیات تا منتقدان، نویسندگان و خبرنگاران و ژورنالیست‌ها آغاز می‌شود و هر کس به روشی که برایش امکان دارد نظر خود را درباره کتابی که خوانده منتشر می‌کند، و این مسئله در برخی موارد با کنش‌ها و واکنش‌هایی از طرف صاحبان اثر و یا دوستان و علاقه‌مندان به آثار و نویسندگان مواجه می‌شود.


هادی خورشاهیان شاعر، نویسنده و منتقدی است که هم برای مخاطب کودک و نوجوان هم برای بزرگسالان اثرات خوبی منتشر کرده است. در ادامه، گفتگوی خبرنگار خبرگزاری آنا با خورشاهیان را درباره نقد ادبی و حد و حدود آن می‌‌خوانید.


آنا: در مورد نقد ادبی و اینکه چه کسی حق نقد دارد و چه کسی حق ندارد، نظر خود را بیان کنید.


خورشاهیان: قاعدتاً اولش باید به این فکر کنیم که چه کسی حق نوشتن دارد، مثلاً یک عده رمان می‌نویسند، به‌طور مثال می‌گویند آن‌هایی که داستان کوتاه می‌نویسند حق ندارند داستان کوتاه بنویسند، فقط رمان حرف اول را می‌زند. یک عده مثلاً غزل می‌گویند، می‌گویند چرا بعضی‌ها شعر آزاد می‌گویند مثلاً، یک عده می‌گویند آقا شما چرا نمایشنامه چاپ می‌کنید، نمایشنامه برای اجراست برای چاپ کردن نیست. قاعدتاً هیچ کسی این صلاحیت را ندارد که ارزش‌گذاری کند که چه کسانی حق دارند اثری به چاپ برسانند. نقد ادبی هم در همین حیطه قرار می‌گیرد و هیچ کس این حق را ندارد که به دیگران بگوید تو چرا نقد می‌کنی؟ همان‌طوری که ممکن است ما یک ژانری را، فرض را بر این می‌گیریم که در مورد رمان صحبت می‌کنیم مثلاً، می‌گوییم که رمان‌هایی که رمان اجتماعی و رئالیستی هستند، خوب هستند، رمان‌های سورئالیستی و فانتزی رمان‌های خوبی نیستند چون از واقعیت به دور هستند و ذهن مردم را از واقعیت دور می‌کنند یا هر چیز دیگری. ما قاعدتاً این را نمی‌توانیم بگوییم.


آنا: پس به نظر شما هر کسی می‌تواند نقد ادبی انجام دهد؟


خورشاهیان: هر رمانی در ژانر خودش مخاطب خودش را هم دارد. نقد ادبی هم همین طور است. من یک رمان اجتماعی نوشتم، شخصی می‌آید می‌نویسد اصلاً برای چی رمان اجتماعی می‌نویسی. تو که رمان اجتماعی می‌نویسی این آقا را توصیف کردی مثلاً یک کارمند دون‌پایه یک اداره‌ای، تو اصلاً در مورد جامعه شناختی داشتی چیزی نوشتی؟ اصلاً برای چه نوشتی؟ چیز خاصی را می‌خواهی به ما تلقین کنی؟ چرا بی‌خودی در جامعه امیدواری به وجود می‌آوری؟ چرا بی‌خودی در جامعه سیاه‌نمایی می‌کنی؟ یا هر چیز دیگری. روی همین اصل به نظر من همان‌طور که کسی در جایگاهی نیست که به یک نویسنده بگوید تو صلاحیت داری بنویسی یا نه، کسی در جایگاهی نیست که به منتقد هم بگوید صلاحیت داری بنویسی یا نه.



کسی در جایگاهی نیست که به منتقد بگوید نقد ننویس



آنا: نقد قرار است چه چیزی فراتر از خود اثر را نشان دهد و چه آورده‌ای برای مخاطب دارد؟


خورشاهیان: یک بحث جدی اینجا به وجود می‌آید و آن اینکه من مثلاً یک رمان می‌نویسم، رمان من قرار است چیزی را که در ذهن من است به شما ارائه دهد که فقط در ذهن من است و در ذهن شما نیست. ممکن است شما مشابهش را در ذهنت داشته باشی اما آیا وقتی نقد ادبی صورت می‌پذیرد، شما می‌آیی درباره رمان من یک چیزی می‌نویسی، آیا چیزی که تو می‌نویسی در ذهن بقیه نیست؟ یعنی ممکن است کتاب من را 200 نفر خوانده باشند و 200 نفر هم این را فهمیده باشند، تو برای چه کسی داری این را می‌نویسی؟ اینجا یک‌مقداری بحث پیش می‌آید که آن کسی که نقد می‌نویسد به آن ژانری که دارد نقدش می‌کند یک احاطه حداقل نسبی داشته باشد. از این نظر می‌شود گفت بله آقا، مثلاً آقای فلانی می‌گوید غزل شعر زمانه ما نیست. قاعدتاً آن شخص که به غزل اعتقاد ندارد، نقد غزل هم ننویسد بهتر است، چون اصلاً اعتقادی ندارد. وقتی اعتقاد ندارد بگوید من کلاً غزل را قبول ندارم. اما یک نفر نه، یک مجموعه غزلی مثلاً از بهمنی درآمده یک غزل‌سرای دیگر می‌نویسد آقا اینجا ضعف تألیف داری، اینجا مثلاً تصاویرت خوب نیست، این را من می‌توانم اگر نقد فنی باشد قبول کنم.


آنا: خود شما چقدر به نقد ادبی آثارتان اهمیت می‌دهید؟


خورشاهیان: به‌طور کلی کسی نظر کلی بدهد من شخصاً خودم خیلی به آن اهمیت نمی‌دهم. گو اینکه این را هم اضافه کنم، معمولاً نقدها را می‌خوانم، می‌بینم اینها نقد نیستند، یادداشت هستند. من هم از این یادداشت‌ها نوشتم و فکر می‌کردم نقد است. یادداشت نوشتیم، نوشتیم این رمانی است در مورد زنی که در 30 سالگی همسرش را از دست داده و به مصیبت‌هایی گرفتار شده است. یا می‌نویسیم این مجموعه شعر مثلاً هادی خورشاهیان در مورد تنهایی است، خب آقا این که نشد نقد قربان شکل ماهت بروم!



به نقدهای کلی اهمیت نمی‌دهم، بسیاری از مطالب تحت عنوان نقد اصلاً نقد نیستند



آنا: پس نظرات و نقدها درباره یک اثر می‌تواند از طرف طیف گوناگون از افراد با سطح شناخت و سواد ادبی مختلفی باشد اینها با یکدیگر فرق ندارد؟ خودتان یک دسته‌بندی ذهنی ندارید؟


خورشاهیان: ببینید در خارج وقتی که نقد می‌کنند، نقد آکادمیک دارند به این معنی که بنیان‌های نقدشان مشخص است. ما که مقداری زبان‌شناسی در دانشگاه می‌خواندیم، مثلاً در زبان‌شناسی می‌گوید که اگر می‌خواهید در مورد این موضوع صحبت کنید، مثلاً بر اساس نظریه پل گرایت در مورد این رمان صحبت می‌کنیم. من خودم سه‌تا مجموعه داستان علیخانی را براساس نظریه پل گرایت و نه هیچ نظریه دیگری آمدم مثلاً حدود 50 داستان او را در 10 هزار کلمه، 12 هزار کلمه، هشت هزار کلمه، یک تعداد مشخص کلمه که قشنگ مثال هم از کتاب داشت آمدم گفتم براساس نظریه پل گرایت این اتفاق در مجموعه داستان یوسف علیخانی افتاده است. این نقد ممکن است برای مخاطب یک جهان تازه‌ای باز کند، از یک دید تازه‌ای نگاه کند ولی اگر بگویم مثلاً زن‌های داستان‌های علیخانی در روستا هستند. این را  مخاطب خودش می‌بیند در روستا هستند دیگر، آقا مثلاً از دیالوگ‌های بومی استفاده کرده، خب من هم خودم دارم می‌بینم از دیالوگ‌های بومی استفاده کرده است. آیا نقد تو چیزی به فهم من، به دانش من اضافه می‌کند یا راهی باز می‌کند که در فهم و دانش من یک تغییری ایجاد شود؟


آنا: چه نقدی می‌تواند راهگشا باشد؟


خورشاهیان: البته نقد در خارج یک جریان درست می‌کند. اینجا نه، یک مجموعه را می‌گذاریم، معمولاً هم روزنامه‌نگاریم یا در خبرگزاری کار می‌کنیم، معمولاً به ما می‌گویند روی این کتاب یک یادداشتی بنویس در 800 کلمه مثلاً، ما هم یک یادداشتی می‌نویسیم در 800 کلمه، بعد جفت و جورش می‌کنیم، او 33 بار از کلمه دریا استفاده کرده است، 17 بار از کلمه ابر استفاده کرده است، بعد نتیجه بگیریم شعر او طبیعت‌گراست و به هواشناسی ربط دارد مثلاً. این نقد را من خیلی نمی‌پسندم، خیلی هم شاید نقد نباشد چون رهیافتی نه برای من و نه برای مخاطب عام ندارد. مخاطب عام که کلاً نمی‌خواند ولی یک وقت از من یک نقد روی کتابم نوشته می‌شود، یک نفر مفصل می‌آید در مورد 100 صفحه کتاب من 20 صفحه نقد می‌نویسد، می‌‌نویسد این جوری است، این جوری است، دیالوگ‌هایش این جوری است، شخصیتش این جوری است، بعد من برای کار بعدی‌ام از آن استفاده می‌کنم، آن نقد را خب من دست منتقد را هم می‌بوسم.



نقد در خارج از ایران یک جریان درست می‌کند



آنا: برخی نویسنده‌ها و مؤلفان می‌گویند اصلاً نقد به درد نمی‌خورد، من عکس‌العمل اثرم را مستقیم فقط از خود مخاطب‌ها می‌گیرم؟


خورشاهیان: منتقد هم یک مخاطب است. این جمله را من هم می‌گویم. من رمانم را می‌نویسم بعد مثلاً می‌روم چهار جا، دو جا، یک‌جا، نسبت به شهرتم در موردش جلسه گذاشته می‌شود، کسی یادداشت می‌نویسد، در اینستاگرام یا یک جایی چیزی می‌نویسد، من دو نکته از آن می‌گیرم، دو نکته هم نمی‌گیرم، بعد می‌گویند این این جوری است، می‌گویم خب دیگر من این کار را نوشتم و قائل به این نیستم این را دوباره ویرایش کنم و چاپ مجدد از آن بزنم ولی قاعدتاً در ذهنم ته‌نشین می‌شود و از آن استفاده می‌کنم، گو اینکه حتی منی که شاید خیلی هم به نقد اعتقادی نداشتم تا همین الان، چون خیلی نقدها را حرفه‌ای و آکادمی نمی‌دانستم، از خیلی از حرف‌هایی که در جلسات گفته شده، حتی نوجوانش یک چیزی گفته به درد من خورده است.



منتقد هم یک مخاطب است



آنا: پس نظرات مخاطبان کتاب هم می‌تواند مفید و مهم باشد؟


خورشاهیان: بالاخره در حرف‌ها یک چیزی هست که به درد ما بخورد. یک‌دفعه می‌بینی ما یک بار کتابی نوشتیم 200 نفر رفتند این کتاب را خریدند، به چاپ دوم رسیده ولی یک یادداشت در موردش نوشته نشده، قاعدتاً پس این را فرهیختگان نخریده‌اند دیگر، چون هیچ‌جایی در موردش نقدی نوشته نشده است. کسانی خریده‌اند که نه در این فضا هستند، نه به یادداشت نوشتن قائلند، نه اصلاً اهمیتی دارد برای‌شان. پس این خیلی مهم است که چه گروهی بخوانند، الان ببین فاضل نظری همین کتاب اکنونش که در آمده بود در نمایشگاه کتاب، یک صف طویل چند ساعته در طبقه دوم شبستان که ما بودیم برای این کتاب بسته شده بود که خودش کتاب‌ها را امضا می‌کرد. یا برای کتاب علی سلطانی که نشر نیماژ چاپ کرده بود، یک صف طویل مردم بسته بودند. ما باید نگاه کنیم که این کتاب در چه ژانری است، مخاطبش چه آدم‌هایی هستند، بعد ما می‌بینیم مثلاً شعر فاضل نظری یا کتاب رهش امیرخانی اینها سلبریتی نیستند به عنوان سلبریتی نیامدند کتاب‌شان را بخرند. به‌طورمثال هنرپیشه یا ورزشکار مطرح نیستند، یک آدمی است که نویسنده حرفه‌ای است، یک آدمی است که شاعر حرفه‌ای است دارد فقط غزل می‌گوید. مردم آمدند صف بستند مثلاً در شعرش دنبال لحظات و آناتی در شعرش هستند، این کتاب نقد هم باید بشود، این را دارم می‌گویم که نقد هم برای هر کتابی مناسب نیست. یک نقدی بنویسی روی کتاب 200 صفحه‌ای بگوییم این کتاب مزخرف است. بیکاری پس نقد می‌نویسی؟ مخاطب ما بیکار است این را بخواند؟ اصلاً چه دلیلی دارد این کار را بکنیم.


آنا: نقد ادبی همین کتاب‌هایی که نام بردید چقدر ارزش و جایگاه دارد؟


خورشاهیان: حالا این نقد را این‌جوری توضیح بدهم که مثلاً مجموعه شعر «اکنون» با 40 غزل از فاضل نظری درآمده، می‌بینم استقبال هم شده است، می‌آیم دلایل استقبال مردمی را که شاید خودشان ندانند به چه دلیل از این شعرها خوششان می‌آید را به آن‌ها می‌گویم. یعنی چی؟ یعنی یک دانشجویی مثلاً مهندسی است خیلی شاید از شعر سر در نمی‌آورد، من می‌آیم چهارتا شعر از آن 40 تا شعر را توضیح می‌دهم که بگویم به چه دلیل یا هارمونی باعث شده من یا عموم مردم از این شعر خوش‌شان بیاید، چه لحظاتی دارد، مثلاً قضاوت نمی‌کند، مثلاً ایدئولوژی شتاب‌زده در آن نیست، مثلاً لفظش نه خیلی مدرن است، نه خیلی متقدم است نه خیلی متأخر است، میانه است، اینها را می‌آیم نشان می‌دهم، آهان، این را می‌گویند نقد. یعنی من به مخاطبی که از این کتاب خوشش آمده ولی نمی‌داند چرا خوشش می‌آید، دارم می‌گویم آقا تو چرا خوشت آمده است. مثل آن روان‌کاوی است که تو می‌روی، بهت می‌گوید آقا این وسوسه به این دلیل است مثلاً.


انتهای پیام/4028/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب