سیل عبرتها
گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، به گفته برخی اندیشمندان، به جز جنگهای جهانی که عواقب بسیار سهمگینی برای بشر به همراه داشته است، در طی چندین قرن گذشته شاهد تغییرات اقلیمی جدی که حیات تمدنها را تهدید کند نبودهایم؛ اما بهوضوح تغییرات اقلیمی در سیاره زمین در حال تبدیلشدن به روندهای هر روزه است، تصور کنید در ابتدای دیماه 1383سونامی عظیمی شرق آسیا را درنوردید. در این رخداد بیسابقه، 400 هزار خانه ویران ، 300 هزار نفر کشته [ازجمله 100 هزار کودک] و 8 میلیون نفر بیخانمان شدند. این یک رویداد بیسابقه بوده که از درون زمین نشأت گرفته است؛ اما تفاوت تغییرات اقلیمی با سونامی و زلزله اغلب در زمانبر بودن تأثیر آنها بر حیات بشری است که سرجمع، باعث تفاوت فاحش طی چند دهه بر یک پهنه جغرافیایی خواهد شد.
تحولات اقلیمی اغلب آبپایه هستند، یعنی بر جابهجاییهای گسترده آب در سطح زمین استوار هستند. نمیتوان بدون آب سالم و پاک برای ادامه حیات بشر در زیستبوم زمین، حیاتی را متصور بود یا ماده جایگزینی را ارائه کرد. اگر به ناگاه آبی در زمین نباشد، ادامه حیات انسان به مخاطره حتمی خواهد افتاد و اگر جابهجایی منابع آب و بیآبی در پهنههای سرزمینی مثلاً در ایران امتداد پیدا کند، آینده تمدنی ما را نیز با مخاطرات جدی مواجه خواهد نمود. البته آب در چرخههای هیدرولیکی بسیار پیچیده در سیاره زمین قرار دارد و به اعتبار آب همیشه بازمیگردد و بهصورت برف یا باران به پهنه گیتی بازگشتی همیشگی دارد، اما این بازگشت تنها به کره زمین وفادار است و بازگشت آب لزوماً از جایی نیست که از آن تبخیر شده است؛ پس ممکن است آب از جایی تبخیر و در جای دیگری به یخ تبدیل شود و دهها سال یا حتی قرنها بهصورت یخ در منطقه دیگری از زمینگیر بیفتد، ازاینرو نزولات آسمانی که تبدیل به جریان رودخانهها و سفرههای آب زیرزمینی و آبهای عمیق میشوند برای زمین خشکی مثل ایران بیاندازه اهمیت دارند.
البته چیزی حدود دو تا دو و نیم درصد آبهای جهان قابل آشامیدن و استحصال بهعنوان منابع آبی کشاورزی است، از سوی دیگر ذخیره آب در سدهای ساخته بشر ، برخی دریاچهها و تالابهای آب شیرین، اعماق زمین و منابع زیرزمینی، شدنی است، ولی ظرفیت ذخیرهسازی آبهای شیرین هم در زیست سیارهای ما محدود است. پس نزولات آسمانی حقیقتاً شرط تداوم تولید تمدنی ما در عرصه حیات جغرافیایی ایران است. در زیستبوم تمدنسازی نظیر ایران، رونق تولید و بهخصوص رونق کشاورزی ناشی از بارشهای مناسب، منجر به ایجاد شرایط بازتولید اجتماعی و تمدنی خواهد شد.
حادثه سیل اخیر در بخشهای زیادی از ایران منجر به پدید آمدن مخاطرات جدی و ناگهانی پیشبینینشدهای برای هموطنانمان بود، سیلابهایی که در دستهبندی سیلهای ناگهانی قرار میگرفت؛ اصولاً در دستهبندی سیلها و سیلابها به موارد متعددی برمیخوریم. این موارد شامل توفانهای ساحلی که بدترین نوع آن هوریکانهای (توفند، تایفون) دهههای اخیر ساحل شرقی ایالاتمتحده و آسیای جنوب شرقی است، سیلابهای رودخانهای که نوع شایعی از سیل در جهان به شمار میرود، سیلابهای زیرزمینی که از فوران منابع آبی زیرزمینی ناشی میشود و درنهایت سیل ناگهانی که محصول بارشهای سنگین است و درحالیکه زمین امکان جذب آب باران و برف را ندارد، بهصورت سیلاب روان شده و منجر به بروز حوادث و فجایع میشود. در اغلب موارد، همه انواع سیلها با توجه به وسعت منطقهای که در آن واقع میشوند، منجر به تحمیل خسارتها و مشکلات زیادی برای مناطق مسکونی و شهروندان و روستائیان آن مناطق خواهند شد. بیتردید برخورد هوشمندانه و سیستمی همراه با درس گرفتن از وقایع اخیر، موجب چرخش یک حادثه خسارتبار به سمت نمونهای تاریخی از امکانهای اجتماعی و تمدنی ایران در فرسایش مشکلات تحمیلی خواهد شد و ازاینروی، آموزشهای انباشتی زیادی برای ما و سیاستگذاران برای مواجهه با انواع تغییرات اقلیمی در آینده خواهد داشت.
درس بزرگ سیل اخیر، توجه به سامانههای آیندهنگرانه در ساختار دولت است. بیتردید، احداث سدها در دهه های اخیر ایران، نوعی از آیندهنگری در پهنه خشک سرزمینی ایران بوده است؛ اما احداث همین تعداد سد و سیل بند، درمجموع گرچه بهعنوان طرحهای ملی در نظر گرفتهشده بود و هرچند از یک آمایش سرزمینی بهره میبرد، اما تحت یک کلان سیستم مدیریت کشوری نبود؛ لذا توان تخصصی سدسازی در ایران که مرهون دانش ایرانی و سرمایههای ملی است، گاه در زدوبندهای بین کارگزاران دولت و مجلس از یک استان به استان دیگری منتقل شده است؛ یعنی یک امر راهبردی، گاه قربانی یک موضوع تکنیکی در کشورداری شده بود.
آیندهنگری یعنی تسویهحساب بهروز با نسلهای آینده، از آنکه رأی میدهد تا آنکه سیاستگذاری کلان میکند، باید به این تسویهحسابها پایبند باشند و تصمیم صحیح گرفته شود؛ تصور کنید با توجه به در دستور بودن تغییرات اقلیمی در کشور و جهان، اگر نهادهای حاکمیتی در 7 سال گذشته، یعنی از ابتدای دهه 90 شمسی با اختصاص بودجه به لایروبی مسیلها و رودخانهها و همچنین به مانور سیل در کنار مانورهای هر از چند گاهی زلزله اقدام میکرد، در این وضعیت از طرف رسانهها و برخی از مسئولین و احتمالاً درصدی از مردم مورد خطاب با چه عناوینی قرار نمیگرفت؛ زیرا عادت ما است که امر روزمره به امر آیندهنگرانه غلبه جدی دارد. این مهم نشان میدهد که یک سامانه آیندهنگر ملی، تا چه حد باید در سطح کلان تصمیمگیری، نگران آینده تمدنی ایران اسلامی باشد و احتمالاً در چه سطحی، تصمیمات را ابلاغ یا پیگیری کند تا بهطور کاملاً زیرین، اولاً توان کشور را در مقابل حوادث بالا برده و درعینحال به دنبال ساخت و برساخت تمدنی در آینده کشور و منطقه باشد.
این سامانههای کلنگر و کلان پژوه، همه مباحث پیشابحران و پیشاحادثه هستند تا حوادث هرچند در سطح ملی به فجایع ملی بدل نشوند؛ هرچند ازلحاظ تعداد جانباختگان، درگذشت یک نفر ایرانی براثر حادثه بسیار دردناک است، اما به لحاظ تعداد جانباختگان، حادثه سیل اخیر با حوادث مشابه در جهان قابلمقایسه نیست و شاید این هشدار گرانسنگ و درس بزرگ میتوانست با حجم وسیعی از تلفات انسانی بر ما عارض شود، اما درسی که اغلب نگرفتهایم و پس از هر حادثه اعم از زلزله و سیل در کشور وجود دارد، مدیریت پسافاجعه و پسابحران است، این مدیریت هم نیاز به یک کلاننگری و تقسیمکار جدی بین تمام طرفهای درگیر در مدیریت بحرانها دارد. نمیتوان نقص رسانه را در این وضعیت در نظر نگرفت. رسانه، رکن مهم مدیریت بحران است، میتوان ساعتها دراینباره صحبت کرد اما به نظر میرسد عموماً این تصور وجود دارد که بخش بزرگی از آینده مرهون ساخت تصاویر آینده است، بهنحویکه بسیاری از آیندهپژوهان بزرگ، با بررسی ساختهای تمدنی، متوجه این نکته شدند که تمدنهای بزرگ، محصول تصاویر بزرگ از آینده است؛ لذا هرگونه بازتاب تصاویر فاجعه و بحران نباید در تصویر آرمانی یک ملت ایجاد خدشه کند، نمایش مستمر بدون تحلیل و تبیین از یکسو توسط رسانههای داخلی و از سوی دیگر نمایش بسیار بد از ساختار کمکرسانی و حکمرانی پسافاجعه توسط رسانههای بیگانه، منجر به حک یک تصویر فاجعهبار امروزی از تصاویر بالنده فردا در ذهن بهخصوص مردم درگیر با فاجعه و مردم کشور خواهد داشت. در این فضا، رسانه مهمترین ابزار ایجاد امید در بطن حادثه نیز هست، این مهم، نهتنها نمایش دمدستی یک عروسی در دل سیل یا زلزله با آبوتاب حماسی گزارشگر نیست، بلکه بهگونهای هوشمند با برنامهریزی دقیق و مدیریت ادراک باید نوید یک آینده درخشان را در سر برآوردن مناطق بحرانی داد؛ البته این موضوع، یک کار تحقیقاتی گسترده و استفاده از تجربیات جهانی را میطلبد، اینکه برخی تحقیقات، بیانگر درصد ناهنجاریهای اجتماعی و طلاق در بین حادثه دیدگان مناطق زلزلهزده در سالهای گذشته است، نشان میدهد که چگونه بازتاب تصویر حکشده از فاجعه، مانع تولید یک زندگی بهتر و برنامهریزی برای آینده میشود.
درس عجیب سیل اخیر، بیان بیواسطه و صریح عبور امر اجتماعی از سیاست است، باوجود تلاشهای رسانههای بیگانه به سیاسی سازی سیل و همراهی برخی در داخل، سیل به پدیدهای سیاسی و جناحی آنگونه که انتظار دشمنان ملت بود، بدل نشد. از سوی دیگر، عدم عادیسازی درد هموطن در همه جای ایران و ایجاد عزم ملی برای کمکرسانی در قالب بسیج و نیروهای مردمی در کنار نیروهای مسلح اعم از سپاه و ارتش، گسیل منابع و کمکهای نقدی و غیر نقدی مردم در شرایطی که چندان وضعیت اقتصادی مناسبی بر معیشت مردمی در جریان نیست، همه نشاندهنده زندهبودن عزم ملی و بازتولید روح ملی ایران در این حادثه ملی بود. در پس هر حادثهای و در بطن هر فاجعهای، یک ملت مؤمن، خیری مقدر را میبیند، خیر مقدر این حوادث همین بازتولید روحیه بسیج شوندگی و حس ملی و امر اجتماعی و سیاستزدایی از پهنه حیات اجتماعی ایرانیان است. وضعیت دستپاچه و کمرنگ دولت در برخی بخشها را باید به فال نیک گرفت. در دنیای پساسیاست، عملاً نمیتوان نقشی برای دولتها قائل شد و تولید باید در بطن مردم اتفاق بیفتد. شاید رونق تولید که شعار سال هم هست به یک چنین عزم ملی نیازمند باشد، مردم خود در سایه تولید در اقتصاد مقاومتی دست به بازنگری در وضعیت نسبت دولتها با خود داشته و یکبار دیگر اقتصاد مردم پایه احیا شود. این خیری است که میتوان از این حادثه در ابعاد ملی طلب کرد که اگر در بازیهای سیاسی و سلبریتیبازیهای مرسوم این روزها این عزم فرسایش پیدا نکند، سیل همان عزم ملی منجر به بازتولید سرمایههای همدلی و رونق اجتماعی و درنهایت اقتصادی پویا و مردمی مبتنی بر سبک زندگی ایرانی خواهد شد.
منبع: روزنامه رسالت
انتهای پیام/4107/
انتهای پیام/