دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
09 شهريور 1394 - 08:24
حورا صدر:

پرونده امام موسی صدر تماشاگر نیاز ندارد، اقدام‌‌کننده می‌خواهد/ اگر پیشنهاد پنجاه سال پیش امام موسی صدر تحقق پیدا می‌کرد آتش فتنه مذهبی در منطقه روشن نمی‌شد

قذافی هر کاری کرد خودش را مبرا کند/ امام موسی هیچ کس را نگران نمی‌کرد/ تنها راه برای پیدا کردن امام گشتن لیبی است/ به کمک مقامات رسمی نیاز داریم/ امام مظلوم واقع شده است/ مگر امام موسی به خاطر خانواده‌اش ربوده شده است که فقط خانواده پیگیری کنند؟/امام موسی صدر یادآوری می‌کرد که من تنها روحانی مسلمانم که که موعظه آغاز روزه مسیحیان است را انجام داده‌ام
کد خبر : 36039

گروه سیاسی - پروین طالبیان: سید موسی صدر معروف به امام موسی صدر در یکی از روزهای نیمه گرم خرداد ماه 1307 در قم متولد شد. او در جوانی از ایران به لبنان هجرت و در آنجا مجلس اعلای شیعیان لبنان را تأسیس کرد. در میانه جنگ داخلی لبنان که از سال 1975 آغاز شده بود، امام موسی برای اینکه به این جنگ خاتمه دهد در 9 شهریور 1357 به دعوت معمر قذافی راهی لیبی شد. از آن زمان تاکنون که حدود 37 سال می‌گذرد هیچ اثری از او نیست و کسی نمی‌داند که برایش در لیبی چه اتفاقی افتاده است.


اخبار ضدونقیض و تحلیل‌های متفاوتی درباره سرنوشت وی در رسانه‌ها نقل شده است ولی هیچ یک هنوز به اثبات نرسیده است. برخی گزارش‌ها حاکی از وجود او در زندان‌های لیبی است. البته در این میان، احمد رمضان یکی از نزدیکان معمر قذافی نیز گفته بود که امام موسی صدر در سفرش به لیبی در سال ۱۳۵۷ بعد از ملاقات با قذافی و مشاجره با او به دستور دیکتاتور وقت این کشور کشته شده است.


با وجود این، اکنون تنها متولی پیگیری سرنوشت امام موسی صدر کمیته‌ای تحت عنوان «کمیته پیگیری سرنوشت امام موسی صدر» متشکل از فرزندان و برخی از قضات و مسئولان لبنانی است. متاسفانه هیچ نهاد رسمی‌ای سرنوشت نامعلوم او را دنبال نمی‌کند. این اتفاق پیچیده و باز نشدن گره‌های آن حتی پس از پیروزی انقلاب مردم در لیبی و سقوط رژیم قذافی ما را در سالگرد وقوع آن اتفاق بر آن داشت که با سیده حورا صدر،‌ دختر امام موسی صدر،گفت‌وگو کنیم و درباره آخرین پیگیری‌ها و نتایجش جویا شویم.


حورا صدر بسیار تاکید دارد که خودش در مصاحبه و حتی عکس‌ها محور نباشد چراکه معتقد است که موضوع اصلی پدرش است و می‌خواهد تنها او و ابعاد اتفاق پیچیده‌ای که برایش به وقوع پیوسته مورد بحث قرار گیرد. حورا صدر از اینکه مقام‌های رسمی پیگیری سرنوشت پدرش را در اولویت قرار نمی‌دهند ناراحت است و امام موسی صدر را از این لحاظ بسیار مظلوم می‌داند. او می‌گوید که اگر در وضعفعلی جهان و منطقه از حضور امام موسی برخوردار بودیم، بسیاری از حواث کنونی منطقه و جهان اسلام، به‌ویژه فتنه و تفرقه ناشی از گسترش گروه‌های تکفیری، رخ نمی‌داد چراکه راه امام موسی در مسیر مقابله با تندروی‌ها و دشمنی‌ها بود. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید:


آخرین پیگیری‌ها درباره سرنوشت امام موسی صدر چه بوده است؟


هم اکنون 4 سال ازعمر کمیته پیگیری رسمی که لبنان تشکیل داده است، می‌گذرد. این کمیته از همان روزهای اول با مقامات لیبیایی ارتباط برقرار کرد و اعضای آن سفرهای متعددی به لیبی داشتند. البته تعدادی از قضات لیبیایی برای تبادل اطلاعات به لبنان رفتند.








در دوره‌ای نمی‌شد کاری کرد چرا که هم برلوسکونی سر کار بود هم قذافی. اگر دفعه پیش مبالغی هزینه کرده بودند این بار چند برابر خرج می‌کردند و دوباره قضیه را منحرف می‌کردند

اتفاقی مهمی که در طی تشکیل این کمیته رخ داد این بود که توافقنامه‌ای بین لبنان و لیبی برای پیگیری مسئله امام موسی امضا شد تا این اجازه داده شود که اعضای کمیته پیگیری با مقامات لیبیایی برای جست‌وجو در لیبی همکاری کنند. شاید این تنها راه‌حل ما بود تا به آزادی امام برسیم. البته مواردی هم در این توافقنامه بود که برای تحقیقات بیشتر اجازه داده شده بود با برخی از افرادی که ممکن بود اطلاعاتی داشته باشند یا متهم بودند بازجویی‌ صورت گیرد.


ناگفته نماند که تلاش دو ساله‌ای برای امضای این توافقنامه صورت گرفت ولی متاسفانه بعد از امضای این توافقنامه بلافاصله اوضاع در لیبی دچار دگرگونی شد که اعضای دوطرف توافق نتواستند آن‌طوری که باید آن را اجرا کنند. گرچه لیبی دچار وضع بدی شد، تلاش و خواسته ما این بود که این توافقنامه اجرا شود. چون خواسته ما جست‌وجوی مناطق لیبی و رسیدن به مکان زندان امام موسی صدر و همراهانشان بود.


درست است که این توافقنامه به اجرا نرسید ولی متولی هماهنگی با لیبی دست روی دست نگذاشت و با بسیاری از مقامات دولت سابق لیبی دیدارهایی صورت داد. نمی‌توانم بگویم بازجویی ولی پرسش‌و‌پاسخ‌هایی با آنها صورت گرفت و به قول قاضی، ما با تمام مقامات دست اول نظام سابق لیبی دیدار کردیم. اگر هر جای دنیا بودند، سراغشان رفتیم و با آنها صحبت کردیم. بعد از این پرسش‌وپاسخ‌ها و اطلاعاتی که جمع‌آوری شد متهمان مشخصتری تعیین شدند که در پی آن شکایت جدیدی به دادگاه لنبان ارائه شد و اسامی افرادی که مطمئن بودیم که دخالت بیشتری در این قضیه داشتند، به دادگاه ارائه شد. میتوانم به جرات بگویم اطلاعات بیشتر و تازه و دقیقتری به دست آورده‌ایم .ضمن اینکه باید توجه داشت که خیلی از این مقامات انسان‌های ساده‌ای نیستند. برخی امنیتی، نظامی و سیاسی‌ هستند و همه می‌دانند که چگونه پاسخ دهند یا چگونه از پاسخگویی فرار کنند.


در باره زندان‌های لیبی اطلاعات دقیقی دارید؟ زندانی مانده که بازرسی نشده باشد؟


از برخی از زندان‌ها بازدید شد که فیلم‌هایش موجود است. چیز دست‌پرکنی به‌دست نیامد. ولی یکی از اتفاقات مهم دیدن یکی از زندانبان‌های امام بود که به مدت2 سال یعنی تا سال 1999 میلادی زندانبان امام بوده است.. ما از مجموع اطلاعات متوجه شدیم که امام طولانی‌مدت در یکجا نگه داشته نمی‌شد و همیشه جابه‌جا می‌شد. حتی به‌ آن زندانبان که زندانبان مستقیم امام بود اجازه داده نمی‌شد که ارتباط مستقیم با وی داشته باشد. بر اساس گفته‌های او، آن زندانبان اصلی و رئیس زندان برای ارتباط با امام مانع ایجاد می‌کرد.


این‌گونه نیست همه زندان‌های لیبی بررسی شده باشد. بر اساس ادعای مقامات لیبیایی ، هنوز سرزمین‌های بسیاری در لیبی هست که دولت انقلاب سلطه‌ای بر آن نداشته و هنوز در اختیار طرفداران قذافی است و از این رو، نتوانستند از آنها بازرسی کنند. البته این سخنی است که آنها می‌گویند..








بعضی‌ها تخیلاتی داشتند ولی نه تنها هیچ کدام از فرضیه‌ها ثابت نشد بلکه اظهارات مقامات لیبیایی پس از انقلاب، خلاف آن را ثابت کرد

اخیرا یک ابهام درباره سفر به رم به وجود آمد، چرا به یک‌باره مطرح شد؟


اگر بخواهم تاریخچه مختصری از این ماجرا را بگویم این است که همان اول یعنی سال 1357وقتی مشخص شد بی‌خبری از امام موسی طبیعی نیست و با وضع معمولی متفاوت است پیگیری‌ها آغاز شد. لیبی هم اعلام کرد که هیئت سه نفره به همراه امام موسی به رم رفته است، به رغم اینکه اصلا قرار نبود که به رم بروند بلکه قرار بود به پاریس بروند. یک هیئت از سوی دولت لبنان متشکل از مقامات امنیتی و سیاسی و نظامی برای تحقیق و پیگیری مأموریت یافت که به لیبی و ایتالیا برود و مسائل را بررسی کند. لیبی اجازه نداد که این هیئت وارد کشور شود و هیات به ناچار به ایتالیا رفت و تحقیقات را شروع کرد. این هیئت گزارشی داد و بر اساس آن دادستانی ایتالیا موظف شد ادعای لیبی را مبنی بر ورود امام موسی به ایتالیا بررسی کند. تحقیقات کامل و دقیقی را شروع کرد.. از تمام خدمه ومسافران و کارکنان وافرادی که در فرودگاه رم بودند و آنهایی که مهر پاسپورت‌ها را می‌زدند و حتی از کارمندان هتل رم بازجویی کرد و سر انجام دادستانی رم طی حکمی اعلام کرد که ادعای لیبی درست نیست و امام وارد رم نشده است. دولت لیبی تقاضای تجدید نظر داد . قاضی تحقیق مدارک ارائه شده را همراه اعتراض لیبی بررسی کرد و حکم دومی صادر کرد که قویتر از اولی بود در حکم دوم امده که امام از لیبی خارج نشده است.


دادگاه ایتالیا در همان زمان پرونده را مختومه اعلام کرد و گفت که در ایتالیا جرمی رخ نداده است که نیاز به تحقیقی باشد. تمام این اتفاقات دقیقا همان سال‌های اول ربوده شدن امام رخ داد.


سال‌ها بعد، یعنی در سال 2005، یک قاضی در ایتالیا بر اساس ادعاهای تنها یک شاهد، اعلام می‌کند که ممکن است امام وارد ایتالیا شده باشد و پرونده را مختومه اعلام می‌کند. در هنگام صدور این حکم، مختومه شدن پرونده یک تناقض بود؛ یعنی اگر امام وارد ایتالیا شده باشد پس چرا پرونده مختومه شد، اتفاقا باید پرونده باز و تحقیقات آغاز شود. آن زمان برلوسکونی نخست‌وزیر ایتالیا بود و بعدا معلوم شد که میلیاردها هزینه شده است برای اینکه این حکم صادر شود تا قذافی خودش را مبرا کند.








حتی قذافی در مراسم جشن انقلاب لیبی در سال 2002 اعلام کرد که امام موسی صدر در لیبی ناپدید شده است. فلانی این کار را کرده است یا دیگری، به هر حال، او نمی‌خواست مسئولیت را بپذیرد.

از این رو در دوره‌ای نمی‌شد کاری کرد چرا که هم برلوسکونی سر کار بود هم قذافی. اگر دفعه پیش مبالغی هزینه کرده بودند این بار چند برابر خرج می‌کردند و دوباره قضیه را منحرف می‌کردند. بالاخره اوضاع جهانی عوض شد و دوباره خانواده شکایتی تنظیم کرد چون باید یک پرونده جدیدی در ایتالیا باز می‌شد.و مستندات و شواهد جدید ارائه می‌شد. حدود دو ماه پیش بود که حکم دادستان و قاضی تحقیق رم صادر شد که به هیچ وجه نمی‌توان ثابت کرد امام وارد ایتالیا شده است. شاید گفته شود که این حکم چه اهمیتی دارد مگر ما شک داشتیم که امام وارد ایتالیا شده است ؟ بله درست است اما قاضی ما می‌گوید که یک حکم قضایی یک مقاله نیست، یک گفت‌وگوی دو نفره نیست و شما باید با آن یک برخورد شایسته کنید. به هر حال حکم به اینکه امام وارد ایتالیا شده بود، باید به گونه‌ای رسمی و قضایی مردود می‌شد. خیلی وقت و انرژی از ما گرفت ولی بالاخره باید این اتفاق می‌افتاد که مبادا زمانی از این سوءاستفاده شود.


در این میان یک نقلی است که می‌گویند که قذافی در همان سال ربوده شدن امام را به شهادت رساندند و پیکر ایشان را به جسم سنگینی وصل کردند و به دریا انداختند؛ این ادعا را چطور ارزیابی می‌کردید؟


این یک ادعا و تخیل بود. تمام روایت‌های از این دست بر اساس تحلیل است و هیچ دلیل و مدرکی برایش وجود ندارد. هیچ کدام بر اساس سند و مدرک نیست. اگر سند و مدرکی هست بسم الله ارائه دهند. بعضی‌ها تخیلاتی داشتند ولی نه تنها هیچ کدام از فرضیه‌ها ثابت نشد بلکه اظهارات مقامات لیبیایی پس از انقلاب، خلاف آن را ثابت کرد.


یک ارزیابی در این میان مدام مطرح می‌شود که خانواده ممکن است اطلاعی از شهادت امام داشته باشد و مصلحت نمی‌داند که بگوید و ادامه این گمنامی و بی‌خبری شاید به تقویت آن اسطوره کمک می‌کند. کمیته پیگیری ایران می‌گفتند که ما پیگیری کردیم، با دولت لیبی صحبت کردیم و آنها به ما جوابی دادند اما خانواده قبول نکرده است. واقعیت نهایی چیست و آن کمیته پیگیری نهایتا به چه نقطه‌ای رسید؟








مگر امام موسی به خاطر من ربوده شد. مگر به خاطر پسرش و خانواده اش ربوده شد؟ البته این مسئولیت ماست و نمی‌خواهیم از آن شانه خالی کنیم ولی فقط خانواده نباید پیگیر باشد

به نتیجه عملی نرسید. ادامه روند مذاکرات داشت به جایی می‌رسید که یک سناریو تحویل ما می‌دادند که ساخته و پرداخته قذافی بود. هدف این بود که قذافی تبرئه شود. پیشنهاد و ابتکار عمل و نقشه راه مجموعا از جانب حاکمیت لیبی طراحی و ارائه شده بود و بیش از هر چیزی به دنبال رفع موانع در گسترش روابط میان لیبی و ایران بود نه نجات امام موسی صدر و همراهان او.


یعنی در آن دوره دولت لیبی هیچ اعلام موضعی هم نکرده بود که امام زنده است یا نه؟


تنها چیزی که گفت این بود که ما حاضریم بار معنوی این کار را بپذیریم. می‌گفتند که ما مسئولیتی نداریم. حتی قذافی در مراسم جشن انقلاب لیبی در سال 2002 اعلام کرد که امام موسی صدر در لیبی ناپدید شده است. فلانی این کار را کرده است یا دیگری، به هر حال، او نمی‌خواست مسئولیت را بپذیرد. ما در پاسخ می‌گفتیم دنبال سناریو نیستیم. هر ادعایی باید مستند به سند و مدرک باشد. اگر نمی‌توانید سند و مدرک ارائه دهند توقع نداشته باشند که ما هم سکوت کنیم.


از اول انقلاب کسانی که رابطه نزدیک با لیبی داشتند نظراتی را هم بیان کردند، آیا تاکنون کسی سراغ اینها رفته است؟


تاجایی من می‌دانم همه حرفهایشان مستند نیست و بر اساس تحلیل است. آنها دغدغه پیگیری را نداشتند..


ممکن است جریانی در ایران مایل نباشد امام پیدا شود چراکه در زمان ربوده شدن امام ایران هم قدرت داشت و هم نفوذ و می‌توانست کاری انجام دهد وبر لیبی فشاری بیاورد که اقدامی صورت گیرد ولی متاسفانه این دغدغه نبود. برخی مواقع هم، ناامیدی مانع اصلی بود. همه می‌گفتند مگر می‌شود؟ و این موضوع را از دستور کار ذهنشان خارج می‌کردند.


ما معتقدیم امام زنده است و تنها راه این است که لیبیایی‌ها در جستجو میدانی و جمع آوری اطلاعات و سرنخ‌ها با ما مشارکت کنند. ولی تا کی می‌توانیم این حرف را بزنیم و صبر کنیم. مقاماتی که ابتکار عمل دارند و لوازم مورد نیاز را در اختیار دارند، می‌توانند کاری انجام دهند. خانواده چه کار می‌تواند انجام دهد. یکی از مظلومیت‌های امام موسی همین است. چرا این‌گونه باید باشد؟ مگر امام موسی به خاطر من ربوده شد. مگر به خاطر پسرش و خانواده‌اش ربوده شد؟ البته این مسئولیت ماست و نمی‌خواهیم از آن شانه خالی کنیم ولی فقط خانواده نباید پیگیر باشد. باید قدرتی دولت کنونی لیبی را وادار کند که کار را انجام دهد.


به نظر می‌رسد این موضوع هر قدر هم ننگین باشد متوجه حکومت قبلی لیبی است، اما انگار نظام کنونی لیبی هم می‌خواهد دامنش را این حادثه پاک کند در صورتی‌که اساسا این نظام جدید اصلا دخالتی در آن ماجرا نداشت؟ اصلا قابل درک نیست چرا این گونه است؟








سراغ شخصیت‌های سیاسی که می‌رویم خیلی قشنگتر از ما از امام موسی تعریف می‌کنند ولی چرا کسی اقدامی که هم شایسته شخصیت ایشان و هم شایسته پیچدگی این پرونده باشد، انجام نمی‌دهد؟

دقیقا همینطور است، درست است که در این سال‌ها آنها گرفتار بودند و باید وضعشان را درک می‌کردیم ولی آنها هم باید وضع ما را درک کنند. بیشتر از این نمی‌شود تحمل کرد. ما 20 سال پیش می‌گفتیم که بیشتر از این نمی‌شود تحمل کرد. 37 سال است یک شخصی پشت میله‌های زندان است و منتظر وباید برای آزادی‌اش تلاش شود. نه تنها دولت لیبی بلکه هر کس در دنیا کاری از او برمی‌آید باید انجام دهد. نباید کسی تماشا کند. این ماجرا تماشاگر نیاز ندارد، این قضیه اقدام‌کننده نیاز دارد. ممکن است بگوییم که دوره آشوب است ولی بالاخره باید تلاشی صورت بگیرد به خصوص از جانب کسانی‌که مستقیما می‌توانند کاری انجام دهند. من هم نمی‌فهمم که چرا این کار به عقب می‌افتد. ولی اگر مقامات کنونی لیبی سند و مدرکی داشتند که خدای نکرده برای امام اتفاقی افتاده است حتما ارائه می‌کردند.


نظام کنونی لیبی می‌تواند بگوید که این ماجرا مربوط به دولت قبل بوده است. مسئولیتی متوجه آنها نیست چراکه نقشی نداشتند. خوب، چرا نمی‌گویند؟ اگر مدرک داشتند که حتما می‌گفتند. این وضع بیشتر ما را امیدوار می‌کند البته بیان این امید هم خیلی راحت نیست. یک نفر 37 سال در وضعی باشد که ما نمی‌دانیم چه وضعی است خیلی بهتر از این نیست که امکان دیگری را مطرح کنند.


در دولت قبلی ایران خیلی به نظر نمی‌رسید اعتقادی به این پیگیری ‌داشتند؛ آیا در دولت یازدهم در این باره رایزنی با خانواده یا پیگیری در این زمینه صورت نگرفته است؟


ابتدا چرا، صحبت‌هایی شد و اقداماتی صورت گرفت. امیدواریم در دوره جدید پیگیری‌ وارد مرحله جدیدی شود. ما می دانیم دولت کنونی در این زمینه دغدغه‌ دارد ولی اینکه این دغدغه چقدر جدی باشد واقعا نمی‌دانیم. ای کاش آنچه را شنیده ایم در عمل اتفاق افتد.


با وجود بزرگی شخصیت امام موسی صدر درجهان اسلام و از جمله در میان کشورهای عربی، چطور نهاد قدرتمندی متولی این کار نیست؟ چرا نمی‌خواهند این موضوع حل شود؟


نمی‌دانم واقعا چرا اینگونه است اما من هم چنین احساسی دارم. وقتی ما نزد بزرگانی می‌خواهیم از امام موسی صحبتی کنیم خیلی‌ها بهتر از ما سخن می‌گویند. مثلا در حوزه و شخصیت‌های حوزه بیشتر از اینکه من بخواهم از امام موسی بگویم به خصوص در این چند سال اخیر که آشوب تفرقه جهان اسلام را فراگرفته است، همه می‌گویند که اگر امام بود وضع ما و منطقه جور دیگری بود.. سراغ شخصیت‌های سیاسی که می‌رویم خیلی قشنگتر از ما از امام موسی تعریف می‌کنند ولی چرا کسی اقدامی که هم شایسته شخصیت ایشان و هم شایسته پیچدگی این پرونده باشد، انجام نمی‌دهد؟


امام موسی چگونه بحران‌ها و تندروی‌ها را مدیریت می‌کردند؟








نظام کنونی لیبی می‌تواند بگوید که این ماجرا مربوط به دولت قبل بوده است. مسئولیتی متوجه آنها نیست چراکه نقشی نداشتند. خوب، چرا نمی‌گویند؟ اگر مدرک داشتند که حتما می‌گفتند

او ارتباط خیلی خوبی در ایران و لبنان با مردم و همه گروه‌ها برقرار کرده بودند. مثلا در لبنان به روستاها می‌رفتند و سرکشی می‌کردند تا درباره مشکلات آنان بشنوند و آنان از آرزوها و امیدهایشان بگویند و نه اینکه تنها به موعظه اکتفا کنند و منبر بروند. ایشان اینگونه برنامه ریختند که باید چه اقدامی در لبنان صورت گیرد، چراکه بعدا مردم وقتی حرف‌های ایشان را می‌شنیدند احساس می‌کردند که حرف خودشان است. ارتباط خیلی خوبی با مردم و مسئولان همچنین ارتباط خوبی با پیروان همه طوایف داشتند.


طوایف و فرق مختلفی در لبنان حضور دارند، 17 فرقه رسمی. از یکی از رؤسای جمهوری لبنان نقل شده است که امام روزی به او پیشنهاد داده است که همه لبنان یک حوزه انتخاباتی باشد، پاسخ رئیس‌جمهوری این بود که گویا شما می‌خواهید رئیس‌جمهور لبنان بشوید. یعنی خود آن رئیس‌جمهوری می‌دانست که اگر این اتفاق بیفتد تنها کسی که اکثر لبنانی‌ها بر روی آن اتفاق نظر دارند امام است.


امام به گونه ای رفتار می‌کردند که همه از ایشان آرامش می‌گرفتند و نگرانی نسبت به ایشان نداشتند. این جمله‌ای بود که از یک مسیحی شنیدم. او می‌گفت که امام موسی هیچگاه به ما توهین نکرد، هیچ نگرانی در ما ایجاد نکرد. من مسیحی هستم ولی هیچگاه از رفتار ایشان نگران نشدم، آن چیزی که اکنون متاسفانه ما خیلی از آن ضربه می‌بینیم. فعالیت شیعه، سنی را نگران می‌کند و فعالیت سنی، شیعه را نگران می‌کند.‌ مسیحیت اکنون در منطقه ما خیلی وضع ناگواری پیدا کرده است، می‌بینید که در سوریه یا عراق چگونه با آنها برخورد می‌شود. این نگرانی خودش یک ضربه است. امام میشه می‌گفتند که نباید طوری رفتار کنیم که دیگران از ما نگران شوند. ایشان در یکی از سخنرانی‌ها در اصفهان می‌گویند که من با علمای اهل تسنن صحبت کردم و گفتم که از ما شیعیان نگران نباشید ما می‌توانیم دست به دست هم با هم تلاش کنیم. حتی مصرانه از رهبری اهل تسنن درخواست کردند که بیایید با همفکری و همکاری هم به وحدت شعائر و سپس به وحدت احکام برسیم. باور دارم که اگر این پیشنهاد پنجاه سال پیش امام موسی صدر تحقق پیدا می‌کرد آتش فتنه مذهبی در منطقه روشن نمی‌شد و آنچه امروز به نام شیعه و سنی می‌شود اتفاق نمی‌افتاد. به نظر شما این یکی از اسباب ربودن امام صدر نیست؟








از برخی از زندان‌های لیبی بازدید شد که فیلم‌هایش موجود است ولی چیز دست‌پرکنی به‌دست نیامد

در آن سال‌ها همواره جنوب لبنان مورد تعرض اسرائیل بود. غیر از این تعرض، محرومیت‌هایی آنجا وجود داشت امام کمیته ای متشکل از همه رهبران مسیحی و مسلمان منطقه جنوب لبنان شکل دادند و به آنها گفتند که بیایید با هم فعالیت کنیم. یعنی اگر امام ادعای گفت‌و‌گو و فعالیت داشتند، در عمل هم این را انجام دادند نه اینکه بگویند شما اعتقادت چیست و من اعتقادم چیست؟ بلکه می‌گفتند با هم فکری به حال این مردمی که از این وضع رنج می‌برند، بکنیم. ایشان برای ارتباط با اهل تسنن می‌رفتند و در مجامعشان حضور پیدا می‌کردند. آنها حرفشان را می‌زدند و امام حرف آنها را می‌شنیدند. همین که فاصله‌ای بین این افراد نباشد خودش از مشکلات می‌کاهد.


تلقی امام از اسلام چه بود و در مقابله با تندروی‌ها چه اعتقادی داشتند؟


نمی‌خواهم اغراق کنم ولی چیزی که مسلم است این است که اگر امام آن راهی را که 50 سال پیش شروع کره بودند ادامه می‌دادند و نگرانی‌ها را برطرف می‌کردند، فاصله‌ها و نقطه ضعف‌ها را به حداقل می‌رساندند. طبیعتا این فاصله‌ای که اکنون ما می‌بینیم به این شکل و بزرگی نبود. هم در آن موقع و هم اکنون افرادی متضرر بودند از اینکه آن فعالیت‌ها ادامه پیدا کند و بر اساس منفعتشان نبود.


صادق طباطبایی، خواهر زاده امام موسی صدر زمانی در صدا و سیما از ایشان خاطره‌گویی می‌کرد که برای بسیاری جذاب بود.یکی از چیزهای تاثیرگذار این است که افکار امام موسی و نوع زندگی ایشان بیشتر شناسانده شود، برای این شناساندن چه می‌توان کرد؟


چقدر جای آقا صادق خالی است؛ پشتیبان محکمی برای ما بودند. ما پیشتیبانی قوی را از دست دادیم. اما اینگونه نیست که هر چه از کسی بیشتر صحبت کنید نتیجه‌اش بهتر خواهد بود. ما دلمان نمی‌خواهد که مردم را خسته کنیم. ولی وظیفه‌مان این است که این شخصیت را بشناسانیم و جوری معرفی کنیم که توجه کنند چقدر به ایشان نیاز است. روابطی که امام در منطقه ایجاد کرده بود و جوهر انسانی و عقلانی آن و اخلاق و روش گفت‌و‌گویی امام در منطقه و جهان اسلام برای دوره کنونی خیلی می‌توانست اثرگذار باشد. سخن گفتن از امام صدر مسئله حساسی است و نباید مردم را خسته و زده کرد.








درست است که توافقنامه لبنان و لیبی برای یافتن امام به اجرا نرسید ولی متولی هماهنگی با لیبی دست روی دست نگذاشت و با بسیاری از مقامات دولت سابق لیبی دیدارهایی صورت داد

لطفا در پایان، یک خاطره خاص از امام موسی صدر برایمان تعریف کنید.


خبرنگاری از ایشان می‌پرسد که چرا محبوب هستید؟ امام از پاسخ خیلی طفره می رود و مصرانه می‌گوید که اینگونه نیست اما اگر چنین چیزی باشد عامل اول این است که من با مردم صادق هستم. عامل دوم این است که حرف خودم را بر دیگری تحمیل نمی‌کنم، و سوم آنکه خدا هم می‌بیند که تلاش می کنم واو برکت به تلاش من می دهد.


مثلا امام سال‌ها برای توقف جنگ تلاش کردند حتی سفر لیبی هم در این پیوند بود. در اوج جنگ داخلی لبنان در یکی از مصاحبه‌ها یکی از خبرنگاران سوال می کند که چرا در این روزها خیلی حرفی از شما نیست؟ می دانید که ایشان در برابر جنگ داخلی ایستادند عملا چپ و راست از این موضوع خیلی ناراحت بودند اتهامات زیادی به ایشان وارد می‌ کردند و ایشان سعی می کرد کمتر مطرح باشد. در پاسخ به سوال می گوید که تلاشی که من برای تخفیف این رنج‌ها انجام می دهم ممکن است اطلاع‌رسانی نشود ولی لبنان مکانی برای همزیستی ادیان است و من نماد این هم زیستی هستم. اگر قرار است ضربه ای به همزیستی بزنند نماد این همزیستی که من هستم باید ضربه نخست را بخورد. ایشان یادآوری می‌کنند من تنها روحانی مسلمان هستم که یک منسک دینی مسیحی را که موعظه آغاز روزه مسیحیان است انجام داده‌ام. این اتفاق نه قبل از من افتاده و نه بعد از من می‌افتد.


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته