سینمای ایران فرمزده است
امسال سی و هفتمین جشنواره ملی فیلم فجر است. بهدلیل اینکه یک سیاستگذاری مشخصی در طول همه این سالها وجود نداشته، میبینید که چند سالی است بینالمللی را از ملی جدا کردهاند، اما منطقی ندارد. گردانندگان و برگزارکنندگان همین جشنواره ملی هم داعیه جهانی و بینالمللی را دارند.
اگر اینچنین است، این سؤال مطرح میشود که خب پس چرا بینالمللی را جدا کردند؟ ریشهاش را باید در نداشتن و یا آگاه نبودن یا مطلع نبودن اینکه برای هر رویداد مهمی باید یک سیاستگذاری مشخصی داشته باشیم اما شاهد این مسئله هستیم که هر دبیر و هر تیم زیرمجموعهاش که کنار میروند و دبیرهای بعدی که میآیند و اتاقفکرهای جدیدی که اضافه میشود یا کم میشود از مجموعه، دائماً نگاه آزمون و خطایی را در پیش میگیرند، به همین علت با یک چارچوب مشخصی که رنگ و بوی استاندارد برگزاری یک جشنواره یا فستیوال را که باید داشته باشد شاهد نیستیم.
در این دوره از جشنواره باید به این نکته اشاره کرد که همچنان همچون سالهای قبلی پاشنه آشیل سینمای ایران، فیلمنامه است. نقاط ضعفی که در فیلمنامهها وجود دارد شاهد این است که گویی نسل جدیدی هم که وارد حوزه سینما شده کمتر به درست قصه تعریف کردن برای مخاطب بها میدهد.
سینمای ایران در حال حاضر فرمزده است و اتفاقهایی هم میافتد، بهصورت گذری است و بهصورت جزئی از یک فیلم که یک پیکره واحد است، میتوان به آن اشاره کرد و این همه گسست و این همه آشفتگی نشأت از این میگیرد که فیلمساز یا سازنده اثر، چه کار اولی چه کسی که پیشکسوت است، با یک چشمانداز مشخصی برای تولید کالای فرهنگیاش در این جامعه روبهرو نیست و نبود این چشمانداز روشن، کار و فعالیت را برای فیلمساز سخت و سختتر کرده و اگر یک بازنگری جدی در این حوزه صورت نگیرد، باز هم شاهد این هستیم که سالهای بعد رویدادی را برگزار میکنیم اما بهلحاظ کیفی نمیتواند قابل دفاع باشد و حرفی برای گفتن داشته باشد.
*منتقد سینما و کارگردان تئاتر
انتهای پیام/4046/ 4122/
انتهای پیام/