شهروندان شهر خرسها در کشاکش یک بحران
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، «شهر خرسها» کتاب دیگری از فردریک بکمن نویسنده سی و هفت ساله سوئدی است. نویسندهای که دیگر میتوان نام او را در کنار هاروکی موراکامی، الیف شافاک، استیو تولتز و جوجو مویز جزو رماننویسان خارجی پرطرفدار بازار کتاب ایران در چند سال اخیر قرار دارد.
در سه سال گذشته دو کتاب از این نویسنده جوان سوئدی به فارسی ترجمه شده است. «مردی به نام اوه» که در سال 2012 منتشر شد، نخستین و مشهورترین رمان وی بود که ترجمه فارسی آن توسط «فرناز تیمورازف» در ایران نیز با استقبال گستردهای مواجه شد. این کتاب به بیش از 30 زبان منتشر شد و در بسیار از ردهبندیهای معتبر کتابهای پرفروش نیز رتبههای بالایی را از آن خود کرده بود.
ضمن این که در سال 2016 فیلمی از داستان این کتاب ساخته شد. همسر بکمن، یک بانوی ایرانی مقیم سوئد است و بکمن هم در رمان «مردی به نام اوه» یکی از شخصیتهای اصلی را که یک زن ایرانی است «پروانه» نامیده است.
«و من دوستت داشتم» و «بریت ماری اینجا بود» عناوین دو رمان دیگر این نویسنده جوان است که ترجمه فارسی آن توسط «فرناز تیمورازف» به بازار ایران آمد. کتاب «و من دوستت داشتم» توسط نشر چترنگ منتشر شد.
اما کتاب دیگری که از بکمن به فارسی ترجمه شد «شهر خرسها» نام دارد. کار ترجمه این کتاب را «سبا هاشمینسب» انجام داده و نشر چترنگ آن را راهی بازار نشر کرده است. در صفحه آغازین این رمان با عبارتهایی غافلگیرکننده مخاطب را برای ورود به دنیای پیچیده اما همهفهم داستان آماده میسازد.
در این صفحه میخوانیم: اواخر عصر یکی از روزهای انتهای مارس، نوجوانی یک تفنگ دولول برداشت. به جنگل رفت. آن را روی پیشانی کس دیگری گذاشت و ماشه را کشید. داستان روایت این است که چطور کار به اینجا رسید.
داستان این رمان در منطقهای به نام «شهر خرسها» رخ میدهد. شهری کوچک در دل جنگلهای سوئد؛ داستان درباره تیم هاکی این شهر است. ورزشی که علاقه اصلی اهالی این شهر سردسیری است و سرمایهای معنوی به حساب میآید. هاکی برای اهالی شهر خرس فراتر از یک ورزش و نوعی هویت است.
تیم هاکی جوانان این شهر قصد شرکت در مسابقات ملی هاکی را دارد. کامیابی این تیم به معنای ورود سرمایههای مالی از طریق اسپانسرهای تجاری است. چیزی که اوضاع اقتصادی شهر را متحول خواهد کرد و میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات شود.
به همین دلیل همه شهروندان «بیرتاون» (شهر خرسها) به موفقیت این تیم امید بستهاند و آرزوی پیروزی تیم جوانان شهر را دارند. عمل و اندیشه شخصیتهای پرتعداد این داستان با تیم هاکی ارتباط پیدا میکند. هسته اصلی داستان زمانی شکل میگیرد که تیم هاکی در مرحله نیمهنهایی برنده میشود.
«کوین اردال» کاپیتان تیم و بهترین بازیکن آن که از نظر مالی شرایط خوبی دارد به دور از چشم والدینش جشنی را با حضور بازیکنان تیم هاکی و دوستانش در خانه شان برگزار میکند، اما در این شب اتفاق تلخی رخ میدهد که نهتنها روند موفقیت این تیم را متوقف میکند، بلکه بر آینده اجتماعی شهروندان نیز تأثیر میگذارد. در پی این حادثه اهالی شهر به تدریج در دو سویه از ماجرا قرار میگیرند و این جبههبندی باعث می شود تا روابط آنها با چالشهای جدی مواجه شود.
کتاب شهر خرسها مانند آثار قبلی بکمن سرشار از جزئیات ساده است که در ارتباطی زنجیروار با یکدیگر روند قصه را پیش میبرند. این روند همراه با چشمانی طنز خاص بکمن در تضاد با موقعیتهای بحرانی فضایی جذابی را ایجاد میکند.
بکمن در این کتاب هم، مانند کتابهای قبلی خود روی جزئیات متمرکز میشود و ضمن پرداختن به ریزهکاریها، در نهایت نتیجهای کلی، عمومی و اخلاقی از داستان را به دست میدهد.
اغلب شخصیتهای پرتعداد این رمان 415 صفحهای حضوری کوتاه اما مؤثر در پیشبرد داستان دارند. نشر چترنگ که پیش از این با کتابهایی همچون میراث جاسوسان، جاهای تاریک، اضطراب منزلت، و من دوستت داشتم و خواهران باربارن نزد رماندوستان و اهالی ادبیات شناخته شده بود این بار با شهر خرسها را روانه بازار نشر کرده است.
شهر خرسها به خوبی توانسته است تقابل فضائل بشری همچون صداقت، نوعدوستی، مسئولیتپذیری، پایبندی به خانواده، اخلاقگرایی و... را با محدودیتهای انسانی و محیطی نشان دهد. همچنین چگونگی رفتار جمعی در شرایطی که اخلاق و منفعت در دو سوی یک قضیه قرار میگیرند نیز به خوبی در این رمان تعبیه شده است.
انتهای پیام/4072/4104/پ
انتهای پیام/