محمد علیزاده: دوست دارم برای جانبازان و امام رضا(ع) بخوانم
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، هفتهنامه جیم مصاحبه ای با این خواننده مطرح انجام داده که متن آن را در ادامه میخوانید:
از همان ابتدای حضور علیزاده در مشهد پیگیر گفت وگو با او بودیم تا این که یک روز بعد از کنسرت شاندیزش قرارمان نهایی شد. گفتوگوی ما با «آقای احساس» موسیقی کشورمان که قاری قرآن هم هست میتوانست در هرجایی باشد اما او در نهایت تواضع خواست به همراه همکارانش به روزنامه بیاید و روز «خبرنگار» را به همکاران رسانهایمان تبریک بگوید. مصاحبهای دورهمی که با حضور 4 همراه علیزاده و 3 نفر از جیم انجام شد. در طول گفت وگو علیزاده درباره آلبوم جدید، کنسرتها و برخی علاقهمندیهایش صحبت کرد و هنگام تعریف خاطرهای از مرحوم مرتضی پاشایی و ابراز ارادت به محضر امام رضا(ع) چشمهایش قرمز و صدایش بغضآلود شد. آنچه در ادامه میخوانید خلاصهای از گفت وگوی مفصل ما با خواننده محبوب اما به شدت خاکی کشورمان است که بیش از یک ساعت با حوصله تمام و متانت همیشگی پاسخگوی تمامی سوالات ما بود.
شما سفرتان به مشهد را با دیدار از جانبازان شروع کردید. داستان آن دیدار چه بود؟
من معمولا دل گرفتگیهایام را پیش امام رضا(ع) میآورم. هر موقع که دلم میگیرد اگر زمان داشته باشم و امام رضا(ع) هم دعوتم بکند به مشهد میآیم. من داشتم سوار هواپیما میشدم که یک آقای بزرگواری که الان دوست خیلی خوب من شدند از من خواستند به آسایشگاه جانبازان بروم. من هم پذیرفتم و رفتم و حقیقتا شرمندهشان شدم. آدمی را دیدم که 30 سال است از ناحیه گردن قطع نخاع است و سقف را نگاه میکند ولی این قدر روحیه و حال درونیاش خوب بود که من وقتی از آسایشگاه آمدم بیرون به دوستان گفتم خیلی حالم خوب شده است. احساس میکردم کار خوبی انجام دادم. جالب اینجاست که من به هر کدامشان میگفتم که ما مدیون شماها هستیم میگفتند ما وظیفهمان را انجام دادیم، منتی هم گردن شما نداریم.
کنسرت مشهد و بجنورد چطور بود؟
من تا حالا خراسان نیامده بودم. کنسرت بجنورد من جزو بهترین کنسرتهای من در کشور بود و این را به خود مردم آن جا هم گفتم. مردم مشهد هم من را شرمنده کردند. خیلی دوست داشتم بیشتر در مشهد بمانم و این اتفاق در نوبتهای بیشتری باشد. ما در سوال و جوابها متوجه میشدیم که مردم چقدر علاقهمند هستند و چیزی که برای خود من و کل تیم جالب بود این که مردم ریتم را نمیانداختند. خراسان سرزمین حضرت فردوسی است و مردم با ادبیات و فرهنگ عجین هستند.
عاشقانههایم بزرگ شدهاند
از ابتدای سال شما پیوسته در کنسرت بودید؛ این موضوع بیشتر در ارائه نشدن آلبوم جدیدتان نقش داشته یا وسواس بر روی کار؟
هر دوی این موارد. ولی آلبوم جدید در مراحل خوبی است. من به مردم وعده میدهم که بعد از ماه صفر یعنی چیزی نزدیک سه ماه و نیم تا چهار ماه آینده آلبوم جدیدم را منتشر کنم. به همه قول می دهم که آن کارهایی که ساختیم و آن فرمی که بیرون میآید را دوستش داشته باشند. محمد بزرگتر شده و عاشقانههایش هم بالغتر شده است، چراکه وقتی سنات بالاتر میرود نوع نگاهات هم یک جاهایی تغییر پیدا میکند حتی در عاشقانهها.
تک آهنگ «همینی که هست» از همین آلبوم است؟
بله ما این کار را منتشر کردیم که بازخورد خیلی خوبی داشته است. البته در ابتدای امر خیلیها از من انتظار چنین کاری را نداشتند و این سوال را در فضاهای مختلف میپرسیدند که چرا این فرم ترانه را انتخاب کردهام. اما من اعتقاد دارم که اگر یک خواننده فقط بخواهد روی یک خط پیش برود، خیلی زود تمام میشود و باید از دنیایش خداحافظی کند. من دوست داشتم یک کار متفاوت انجام دهم و در هر حال این آهنگ در اکثر سایتهای معتبر جزو پر بازدیدترینهاست. در سه ماه گذشته هم جزو 3 تا آهنگ برتر بوده است.
این که تک آهنگ را منتشر میکنید در فروش آلبوم تاثیری ندارد؟
ببینید واقعیت این است که فروش آلبوم درآمد آنچنانی ندارد. خواننده معمولا درآمدش را از اجراهای زنده کسب میکند. من به درآمد آلبوم فکر نمیکنم و بیشتر این مسئله برای من مهم است که آن آلبومی که از من بیرون میآید در هنر مملکت ثبت میشود.
چرا در آلبوم دومتان آلبوم اول را هم گذاشتید؟
چون «سورپرایز» سال 88 لو رفت. مردم آن آلبوم را شنیده بودند. اگر «دلت با منه» را تنهایی بیرون میدادم «سورپرایز» ارزش قانونی پیدا نمیکرد. ولی چون دوست داشتم سورپرایز ثبت ملی بشود منتشرش کردیم.
10 درصد پول کنسرت به خواننده میرسد
به نظرتان قیمت کنسرتها برای جوانان علاقهمند و کلا قشر متوسط جامعه مناسب است؟ به نظرتان بلیت 50 تا 110 هزار تومانی برای یک خانواده با درآمد متوسط دور از دسترس نیست؟
ببینید این دغدغه محمد علیزاده هم هست اما دست من نیست. متاسفانه در کشور ما یک چیزی جا افتاده که میگویند کنسرت محمد علیزاده یعنی صفر تا صدش دست خود اوست. شاید اگر مبالغی که جمع شده را کنار هم بگذاریم پایینترین مبلغ متعلق به من است. سازمانهایی که مسائل امنیتی کنسرت را برقرار میکنند مثل نیروی انتظامی، آتش نشانی و... هم هزینههایی دارند. من حتی به یکی از سالنهایی که به تازگی در تهران ساختهاند، پیشنهاد کردم که رایگان در اختیار ما قرار بدهند، سازمانهای مرتبط هم هزینههایشان را 50 درصد کم کنند، آن وقت من حاضرم بی هیچ هزینهای 6 نوبت آنجا برای مردمی که در آن مناطق زندگی میکنند، بخوانم. واقعا مردم بدانند از کل آن پولی که جمع میشود 10 الی 15 درصد به ما خوانندهها میرسد.
به شما لقب «آقای احساس» دادند. چرا؟
محبت مردم است. به من لطف دارند. روزی که من این قضیه را شنیدم خیلی خوشحال شدم. مربوط می شود به اولین کنسرت من در جشنواره موسیقی فجر سال 91.
این رابطه شما با خدا هم که خیلی خاص است و همیشه از آن میگویید.
ببینید من یک چیزهایی میبینم که بیشتر ایمان میآورم که این اتفاقات در توان من نیست. من وقتی در خیابان میروم مورد لطف مردم قرار میگیرم، این لطف مال من نیست و من میدانم که نمیتوانم کاری بکنم که این اتفاقها برای من بیفتد. معروف شدن را میشود به دست آورد ولی محبوبیت را اصلا نمیتوانی خودت به دست بیاوری. این محبوبیت را فقط خداوند میدهد و خداوند است که آن محبت صدای تو را در قلب مردم قرار میدهد.
دوست دارم با محمد اصفهانی بخوانم
اگر روزی قرار باشد با یکی از خوانندههای کشورمان کنسرت اجرا کنید، دوست دارید آن خواننده چه کسی باشد؟
آقای محمد اصفهانی. من صدای دکتر اصفهانی را خیلی دوست دارم. احساس میکنم ایشان یکی از ماندگارترین صداهای ماست. الان هم بابت کم کاری ایشان ناراحتم ولی ایشان در خواندنشان بینظیرند.
معمولا در بین تمام آثار یک خواننده بعضی از کارها با اتفاقات عجیب عجین میشود. کدام کار برای شما حس و حال عجیبی داشته است؟
من یک کاری تولید کردم به نام «فکرشم نکن». ترجیع این کار را هم زدم «حالا که یکی دیگه کنارته». رفتم پیش میلاد ترابی و به او گفتم یک ملودی زدم ببین خوبه؟! گفت خیلی خوبه. مرحوم مرتضی پاشایی عزیزم آن شب پیش من آمد. به مرتضی گفتم که میلاد میگوید این کار خوب است به نظرت ادامه بدهم یا نه؟! مرتضی گوش کرد و گفت این خیلی خوبه! یک بار دیگر PLAY کن. خلاصه مرتضی 15-10 باری این کار را گوش داد. آن شب گذشت ولی «فکرشم نکن» یکی از تلخترین آثار است چون ادامه ترانهاش را روی صندلی کنار تخت مرتضی گفتیم وقتی که تازه سرطان گرفته بود...
از لبنان پیشنهاد داشتم
خیلیها میگویند درون مایه موضوعات شعرهای موسیقی پاپ شبیه به هم شده است. مشکل از ترانههاست یا ملودیها؟
ببینید وقتی یک سوژه باب میشود همه به آن سمت گرایش دارند. تب این طور ترانهها هم آمده و وارد شده البته هر کسی با نگاه خودش کار میکند. شاید الان به تکرار افتاده باشد اما یک روزی یک نفر میآید که باز چیزهای جدیدتری میگوید. ما بیشتر از فقر ترانه، فقر ملودی داریم. ملودیهایمان بیشتر شبیه هم شده است. فراموش نکنیم ما هنوز موسیقیمان نوزاد است. همین که موسیقی ما را در لبنان گوش میدهند و من خودم پیشنهاد کنسرت از آنجا داشتم این خودش خیلی خوب است. یک زمانی کاور کردن مد شده بود اما الان خیلی کم میبینید کسی کاور کند چون دیگر مردم باهوش شدند. مردم ما الان موسیقی را خیلی خوب میفهمند.
کاری بوده که دلتان بخواهد انجام بدهید و هنوز فرصتش برای شما پیش نیامده باشد؟
من دو کار میخواهم انجام بدهم. فرصت فکر کردن به آن را زیاد دارم اما دوست دارم یک کار عجیب و غریبی تولید بکنم. یکی دوست دارم برای جانبازان باشد و جملات جدید بگویم که تا به حال کسی نگفته است. برای همین دائم به این کار فکر میکنم که فضای ترانه را کجا ببرم و فضای ملودی را کجا. از طرفی هم نمیخواهم فضای کار غمآلود باشد. آن چیزی که من در آسایشگاه جانبازان مشهد دیدم جز خنده و شادی و انرژی خوب برای زندگی کردن نبود. دوست دارم کاری تولید شود که وقتی خودشان شنیدند دوست داشته باشند. آنها که دوست داشته باشند من خیالام راحت میشود.
کار دیگری هم که میخواهم تولید بکنم برای امام رضاست. حرم آقا جای دلتنگیهای من است. من خیلی به آقا مدیونم چون دلم گرفته بوده رفتم حرم حالم خوب شده، جادهام با حضرت هم یک طرفه بوده. همهاش از طرف حضرت محبت بوده و از طرف من فراموشکاری. من برای 8/8/88 یک ترانهای گفته بودم که نشد کار کنم و زمان از دست رفت. یکسری به من گفتند چرا از این دست کارها نمیکنی؟ گفتم چون سفارشی است و معتقدم کار این تیپی باید دلی باشد.
زندگی شما را که مرور میکنیم آدمهایی نظیر زندهیاد بسطامی، ناصر عبداللهی و مرتضی پاشایی در آن نقش داشتند. برای شما چقدر سخت است نبودن این افراد؟
من ردیفهای موسیقی را نزد استاد بسطامی گذراندم. رفاقتم با مرتضی را هم که همه میدانند. ناصر عبداللهی هم آدم خیلی بزرگی بود. یادم هست سال 1383 من خانه نشسته بودم که مهرداد نصرتی به من زنگ زد وگفت بیا برای برنامهای به اسم «جزر و مد» که فرزاد حسنی اجرایاش میکرد، یک تیتراژ است بخوان. من آن زمان کسی را نمیشناختم. صدای من را از رادیو شنیده بودند من را برای این کار دعوت کردند ودر نهایت کار من مورد قبول دوستان و ناصر عبداللهی قرار گرفت و ایشان خیلی به من محبت داشت. البته این موضوع قابل توجه آن دوستانی که میگویند آنهایی که در تلویزیون تیتراژ میخوانند لابی دارند و جدیدا باب شده می گویند پول میدهند.
از بین همکارانتان کارهای چه کسی را گوش میکنید؟
من کار همه را گوش میکنم. کار یک کسانی را گوش می کنم که شاید شما فکرش را هم نکنید. کارهای همکاران خوبم آقایان خواجهامیری، صادقی، حامی، فریدون آسرایی و... را هم دوست دارم.
انتهای پیام/