عنقا خودش را سیبل کرد و همه تیرها به او خورد/ با لحظههای غمگین گریستم/ ادامه «پدر» ساخته میشود
به گزارش خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، در یک ماه گذشته، حامد عنقا طراح و نویسنده مجموعه تلویزیونی «پدر» هرجا که درباره این سریال گفتگو کرد، از همکار فیلمنامهنویسی نام برد که فیلمنامه نهایی را با هم تکمیل کردند و با فروتنی که از عنقا سراغ داریم، چند بار به این نکته اشاره کرد که اگر سهم امیرجهانی در فیلمنامه «پدر» بیشتر از او نباشد، کمتر از او نیست. سید حسین امیرجهانی شاگرد دیروز حامد عنقا، که او حالا به داشتنش بهعنوان همکار در کنارش افتخار میکند. عنقا معتقد است امیرجهانی، فیلمنامهنویس خوبی شده که میتواند بهصورت مستقل کارهای خوب بنویسد. به این بهانه@ سراغ همکار نویسنده سریال پدر رفتیم و گفتگویی با او داشتیم که برخی رازها درباره پروژه «پدر» را افشا میکند؛
سید حسین امیرجهانی در گفتگو با خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، درباره شیوه همکاری خود با مجموعه تلویزیونی پدر اظهار کرد: از ابتدا در خدمت آقای عنقا بودم، قبلاً هم کنار او بودم و چیزهایی یاد گرفتم. ایشان پس از طراحی کلی پدر، متن را به سازمان صدا و سیما داد و پروژه را مصوب کرد، سپس سراغ کار روی فیلمنامه نهایی بر اساس طراحی ایشان رفتیم. آقای عنقا مطابق شناخت و محبتی که نسبت به بنده داشتند ایدهها و فکرهای مرا با گوش شنوا میشنیدند و خیلی وقتها برای اینکه ایدههای من هم به داستان ورود پیدا کند، دستم را باز میگذاشتند و استقبال میکردند. برای ایدهپردازی و طراحی هم دست من باز بود و سعی میکردم همراه خوبی برای آقای عنقا باشم. در کل، جنس رابطه و همکاری در انجام متفاوت یک نسخه نهایی برای داستان بود.
وی افزود: من چند سالی است در موقعیتهای مختلف چه بهعنوان شاگرد، چه بهعنوان دستیار کنار آقای عنقا هستم و به لحاظ ذهنی قرابت خوبی با هم داریم و امروز توانستهایم با کمترین دیالوگ آنطور که میخواهیم در تعامل خوب با هم جلو برویم؛ همچنین من هم مثل آقای عنقا که بخشی از تحصیلات خود را در حوزه علوم دینی گذرانده، در این حوزه تحصیل کردهام.
همکار نویسنده سریال پدر با بیان اینکه ما شیوه نگارش مختص خودمان را داریم، ادامه داد: طی سالهای قبل به عنوان دستیار نگارش کنار آقای عنقا بودم و در این پروژه، چون ایشان تهیهکننده هم بود، وظایف بیشتری از من خواسته و با اعتمادی که به من داشتند، این بار مرا بهعنوان همکار نویسنده کنار خود انتخاب کردند. سبک نگارش عنقا جذاب، دوستداشتنی و خلاقانه است که جزییات آن مثل راز بین ما میماند. من اصولاً سعی میکنم تبدیل به یک ماشین مکانیکی یا تایپیست نشوم و کار، خلاقانه جلو برود. در پروژههای دیگری که عنقا تهیهکننده نبود و من به عنوان دستیار و همکار نگارش کنار او بودم هم همین شیوه را داشتیم.
امیرجهانی تأکید کرد: قسمت آخر از قبل نوشته شده بود اما آخرین سکانسی را که آماده شد، ما پنج، ۶ ساعت قبل از ضبط به گروه دادیم. در حالی که از دو سه ماه قبل از آغاز تصویربرداری کارمان را شروع کرده بودیم، کار تا چند ساعت پیش از پایان ضبط ادامه داشت. این موضوع سختیهایی هم داشت اما باعث میشد تا آخرین لحظه بتوانیم ایدههای جذاب و خلاقانه را به کار تزریق کنیم و لحظهها و آنها و غافلگیریهایی به کار اضافه شود.
وی یادآور شد: معمولاً سه چهار قسمت از سریال را مینویسیم و در دل ماجراها، کشمکشها و کنشها، شخصیتها بر مبنای عکسالعملهایشان صاحب بُعد میشوند. برای مثال حاج علی، یک شخصیت سنتی با اعتقادات مذهبی است، اما مثلاً میبینیم تا حدودی به زبان انگلیسی آشناست یا وقتی دختری وارد زندگی پسرش میشود، بهانهتراشی نمیکند. اهل تربیت مستقیم نیست و به پسرش اعتماد دارد؛ بنابراین کاراکتر تک بعدی نیست.
این نویسنده درباره تشابهات کاراکترها با نمونههای واقعی توضیح داد: نویسنده معمولاً ناخواسته از زندگی خود و اطرافیانش وام میگیرد و هرچقدر هم بخواهد رد پایی از خودش نگذارد، حتماً پشت یک سری از شخصیتها پنهان میشود. یک نویسنده باید در بهترین حالت، چیزی را که خود تجربه کرده و برایش ملموس است، بنویسد تا در مخاطب هم باورپذیری بیشتری ایجاد شود، مثلاً درباره حاج علی، این شخصیت خیلی شبیه پدر آقای عنقاست یا ممکن است شبیه پدر یا عموی من باشد، حامد نیز همینطور.
امیرجهانی درباره حواشی ابتدای سریال تصریح کرد: درباره قسمت سوم باید بگویم آن سکانس معروف از ابتدا در طرح اولیه نبود، اما وقتی آن را مینوشتیم مطمئن بودیم جنجالی خواهد شد؛ اما به کارمان باور داشتیم و پای آن ماندیم. ما از طرح این مسائل ابایی نداشتیم.
وی ادامه داد: عجیب و جالب این است که بابت سریال «انقلاب زیبا» شبکههای بیبیسی و من و تو واکنش نشان ندادند، اما برای سریال «تنهایی لیلا» من و تو، یک گزارش هشت دقیقهای پخش کرد. آنها درباره مضامین انقلابی واکنشی نداشتند، اما وقتی سراغ سبک زندگی دینی و اسلامی و حجاب و عفت رفتیم، شاخکهایشان فعال شد. به نظر من آنها با اصل نظام کنار آمدهاند و میدانند انقلاب تثبیت شده است، اما موضوع سبک زندگی را نشانه گرفتهاند و روی آن حساس شدهاند و میخواهند بین مردم جدایی بیندازند.
همکار نویسنده سریال پدر تأکید کرد: همه اینها را گفتم تا اشاره کنم ما میدانستیم سکانس پریدن از طبقه اول جنجالی میشود؛ آقای عنقا خودش را سیبل کرد و همه تیرها به او خورد. فقط بگویم نوع دیگری از آن سکانس برای من در 18 سالگی اتفاق افتاد.
امیرجهانی یادآور شد: ما به کاری که میکردیم، ایمان داشتیم و میدانستیم موفق میشود. شاید ماه رمضان مردم آمادگی بیشتری برای حرفها و سکانسهای حسی داشته باشند، ولی ما سعی کردیم با انتخاب روایتمان از همان اول، مخاطب را با خودمان همراه کنیم. البته برخی این نظر را داشتند که چنین شیوه روایتی یک ریسک است، اما آقای عنقا در این زمینه تبحر دارد و استاد است. من هم سعی میکردم کمک کنم.
وی در پاسخ به اینکه آیا انتخاب چنین شیوه روایتی ریسک نبود، افزود: درباره «پدر» ما در قسمت اول، پایان سریال را نشان ندادیم، بلکه کل سریال را روایت کردیم؛ از عشق حامد و لیلا تا ازدواج و بچهدار شدن و مرگ، افسردگی و تلاش حاج علی برای برگرداندن لیلا به زندگی. به مخاطب گفتیم خب حالا فکر میکنی همه قصه را میدانی؟ اما بنشین تا برایت قصه تعریف کنیم. آن هم دو قصه موازی؛ یکی درباره عشق دختر و پسر جوان با خانوادههای مختلف و دیگری، داستان بیوه جوانی که افسرده شده و پدرشوهرش میخواهد او را به زندگی برگرداند. این اتفاق تا به حال نیفتاده و جزء جذابیتهای کار برای مخاطب و ما بود.
این نویسنده درباره برخی انتقادات درباره باورپذیر نبودن کاراکتر حامد گفت: درباره باورپذیری شخصیتها بر اساس جهان هر داستان میشود قضاوت کرد. جهانی که بر اساس منطقی خلق شده و اگر کاراکترها از این منطق بیرون بزنند، به باورپذیریشان خدشه وارد میشود. این تعریف درست این موضوع است. سکانس پریدن از پنجره اگر توسط لیلا انجام میشد باورپذیر نبود یا اگر حامد، سؤالها را کش میرفت یا دختری را گیر میانداخت، باورش نمیکردیم. یک موقعیت داستانی ممکن است در یک قصه کاملاً باورپذیر و در قصه دیگری غیرقابل باور باشد، چون پیشزمینههای درستی قرار داده نشده است.
امیرجهانی اضافه کرد: فارغ از اینکه چنین آدمهایی در واقعیت پیدا میشوند یا نه، یا اینکه فقط یک نفر در دنیا چنین زندگی داشته و ما میخواهیم آن را روایت کنیم، مسئله این است که ما نمیخواهیم بگوییم قرار است به کسانی که حافظ قرآن یا مدعی دین هستند، اعتماد کرد. اتفاقاً داریم به نکته عکس این اشاره میکنیم و هر کسی که خودش را دینمدار یا متولی مسائل دینی و حکومتی معرفی میکند، باید عمل او با اعتقادش یکی باشد. حامد حافظ قرآن است، اما وقتی میفهمد لیلا قرار است ستارهدار شود، حاضر است از خود گذشتگی کند و یک ترم از دانشگاه اخراج شود؛ یا در ماجرای کلانتری میبینیم که اگر آبروی خودش را مهم میداند، به فکر آبرو و نان خوردن کارگر مهاجری که از افغانستان آمده هم هست. ما میخواهیم بگوییم آدمی که ادعای دین دارد، باید عملش با اعتقادش بخواند.
وی با اشاره به تلاش برای الگوسازی در سریال گفت: حاج علی هم یک الگوست و ما میخواهیم بگوییم یک پدر باید این شکلی باشد؛ پدری که ستون خانواده است. مسائل مالی او مطرح نیست، بلکه اعتماد حاج علی به پسرش و نحوه منش اوست که قابل توجه است. حاج علی کسی است که خیلیهایمان دوست داریم شبیه او باشیم، پدرمان به او شبیه باشد یا پدرشوهری مثل او داشته باشیم، یعنی او یک الگو است.
امیرجهانی درباره فضای غمانگیز سریال بعد از قسمت مرگ حامد اظهار کرد: کار ما قرار بود در ماه مبارک رمضان پخش شود، بنا بر این برای قسمتهای 16 و 17 به بعد فضای محزونی را طراحی کرده بودیم. البته بگویم نگارش آن بخشها برای خود ما هم خیلی سخت بود و خودمان همراه کاراکترها گریستیم. نویسنده باید گریستن بلد باشد. همانطور که باید زن درون یک نویسنده زنده باشد تا بتواند لحظات حسی را دربیاورد. ما هم سر سکانسهای حسی گریه میکردیم و مطمئن بودیم این حس به مخاطب هم منتقل میشود. بعد از نوشتن سکانس سورئالی که حاج علی در بیمارستان با حامد حرف میزند، ساعت دو و سه نصفهشب بود که از دفتر بیرون آمدم و شروع به قدم زدن کردم و آنقدر تحت تأثیر قرار گرفته بودم که ناگهان به خودم آمدم و صدای اذان صبح را شنیدم. امیدواریم این حال به مخاطب هم منتقل شده باشد.
وی همچنین در پاسخ به اینکه آیا این سهگانه ادامه خواهد داشت یا خیر، بیان کرد: خیلی از دوستان میپرسند آیا سریال فصل دیگری خواهد داشت؛ همین جا به مخاطبان این نوید را میدهم که سومین قسمت از سهگانه ما بعد از تنهایی لیلا و پدر هم ساخته خواهد شد و اتفاقاً ادامه پدر خواهد بود. فصل سوم در راه است و ادامه همین داستان با همین شخصیتها بدون پرش زمانی است.
امیرجهانی در پایان گفت: از آقای عنقا که حق بزرگی به گردن من دارند، تشکر میکنم. این تشکر مربوط به حق استاد و شاگردی بین ما در فیلمنامهنویسی نیست، بلکه مربوط به این است که او به من یاد داد چطور میتوانم فیلمنامهنویس بهتری باشم و من از او یاد گرفتم چطور میتوانم انسان بهتری باشم. آقای عنقا فارغ از بحث حرفهای و فیلمنامه حق بزرگی به گردن من دارد.
انتهای پیام/4072/ن
انتهای پیام/