دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
حامد عنقا در گفتگو با آنا:

برخی در جنگ نرم سرگرم جمع‌کردن غنائم شده و تنگه را رها کرده‌اند

نویسنده و تهیه‌کننده تلویزیون معتقد است که برخی در جنگ نرم، سرگرم جمع‌کردن غنائم شده و از کنترل تنگه‌های حساس غافل شده‌اند.
کد خبر : 350315
_MID0259.jpg

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا؛  علیرضا قرائتی و سید مرتضی حسینی  ـــ نام حامد عنقا برای بینندگان سریال‌های تلویزیونی کاملاً آشناست. وی طراح و نویسنده تعدادی از پربیننده‌ترین سریال‌های تلویزیونی در سال‌های اخیر بوده‌است. عنقا از اواسط دهه هفتاد و با فعالیت به‌عنوان خبرنگار، دبیر و سردبیر در عرصه مطبوعات کار خود را آغاز کرد، در ادامه به تلویزیون رفت و در حوزه نویسندگی و کارگردانی به خلق اثر پرداخت.


کارگردانی سریال «به همین سادگی»، نویسندگی فیلم‌نامه سریال‌های «نردبام آسمان» و «تنهایی لیلا»به کارگردانی محمدحسین لطیفی، «انقلاب زیبا» به کارگردانی بهرنگ توفیقی ازجمله آثاری است که در کارنامه وی به چشم می‌خورد. عنقا همچنین طراح و نویسنده فصل اول و دوم سریال «قلب یخی» به کارگردانی محمدحسین لطیفی در نمایش خانگی هم بود که البته این همکاری در فصل سوم این مجموعه ادامه نیافت.


سریال «پدر» آخرین کاری است که وی به‌عنوان طراح، نویسنده و تهیه‌کننده برای تلویزیون ساخت. پخش این سریال در تابستان ۱۳۹۷ با استقبال مخاطبان و البته نقدها و نظرهای گوناگونی همراه شد. آن‌گونه که شبکه دوم سیما در آمار خود اعلام کرده است، سریال پدر از بهترین سریال‌های این شبکه در جذب آرای مردمی بود و بیش از ۸۰ درصد مخاطبان در نظرسنجی رسمی این شبکه، آن را عالی توصیف کرده‌اند.


در نیمه شهریور امسال هم طبق آمار سایت «تلوبیون» که به‌عنوان یک سرویس تلویزیون اینترنتی معتبر محسوب می‌شود، سریال پدر، ۲ میلیون و ۸۷۰ هزار بازدیدکننده داشت، درحالی‌که در همان زمان سریال «دلدادگان» بیش از ۳۰ هزار بازدید و سریال «آرماندو» نیز ۸۰ هزار بازدیدکننده را به خود جذب کرده بود.


این نویسنده و تهیه‌کننده تلویزیون در حاشیه بازدید اخیر خود از خبرگزاری آنا گفتگویی با گروه فرهنگ و هنر این خبرگزاری داشت که قسمت اول آن، پیش‌ از این منتشر شد. عنقا در آن گفتگو با اشاره به این‌ که سریال‌های تلویزیون به کف توقعات رهبر انقلاب هم نرسیده‌اند، عنوان کرد: اگر نویسنده و کارگردانِ ما حرف خوب نمی‌زند و فیلم و سریال خوب نمی‌سازد، تقصیر مردم نیست. وقتی به مخاطب احترام نمی‌گذاری، او به دنبال مسیر دیگری می‌رود. مخاطبان به دنبال شنیدن حرف خوب و دیدن سریال خوب هستند؛ وگرنه به سمت همان منابعی جذب می‌شوند که به ما «شبیخون فرهنگی» زده‌اند. امسال چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی است. آیا  می‌توانیم چهار سریال درجه یک در حوزه انقلاب اسلامی معرفی کنیم؟»


حامد عنقا در بخش دوم این گفتگو، درباره انتقاداتی که به آثار او وارد شده است، روند ساخت سریال در تلویزیون و حواشی سریال «قلب یخی »در شبکه نمایش خانگی توضیحاتی ارائه کرد.


آنا: یکی از انتقاداتی که درباره شخصیت‌های اصلی دو سریال مطرح شما «تنهایی لیلا» و «پدر» مطرح شد، بیگانگی آن‌ها با فضای جامعه است. به تعبیر بهتر، این شخصیت‌ها و اقداماتشان نمونه واقعی ندارد. امثال لیلا و حامد تهرانی اگر نگوییم در جامعه امروزی ما نایاب هستند، لااقل می‌توان گفت کمیاب‌اند. نگران نبودید که این پرداخت آرمان‌گرایانه از شخصیت‌ها باعث دل‌زدگی مخاطبان شود؟


عنقا: دیدیم که باعث دل‌زدگی نشد؛ به‌هرحال لیلا و حامد، خوب یا بد تبدیل به دو چهره‌ای شده‌اند که هنوز مخاطبان درگیر آن‌ها هستند. کف کار هنری باید سقف تمایل اجتماع باشد. قرار نیست که تو ببینی جامعه چه می‌خواهد و دنبالش بروی.اگر هنرمند فقط در پی آن باشد که جامعه چه می‌خواهد و پیرو آن خواسته‌ها باشد که هنرمند نیست و در نهایت یک گزارشگر است! پس تفاوت اثر هنری با روایت ساده چه می‌شود؟ هنرمند باید حرکت و جریان ایجاد کند و موافق و مخالف را به واکنش برانگیزد.


بازدید حامد عنقا از خبرگزاری آنا


هنرمند، یک متخصص است. متخصصی است که معتقد است اثرش می‌تواند در مخاطبان تحرکی ایجاد کند. این «تحرک» حتماً هم از جنس تمجید و طرفداری نیست. سریال «پدر» به همان اندازه که تحسین شد، به همان اندازه هم مخالف و منتقد داشت. من هر دو شکل مواجهه با این سریال را دوست دارم. این خبرسازی‌هایی که به‌وجود آمد، باعث شد همه بگویند خب برویم ببینیم این جنجال درباره چیست؟ به نظر من اگر  آیات قرآن انتهای هر قسمت، فقط برای یک مخاطب تلنگر باشد، سریال کار خودش را کرده است؛ البته قبول دارم این حداقل قضیه است، ولی حرف فنی و جدی این است که تمام درام‌های ماندگار دنیا قصه آدم‌های استثنایی است و این حتماً وظیفه درام‌نویس است.


حتی در آن فیلم‌هایی که می‌گویند کاملاً رئالیستی هستند، باز هم شخصیت‌ها آن‌گونه است که نویسنده می‌خواهد. در دام این فریب نیفتیم. تو می‌گویی من چرا در جامعه اطرافم چنین شخصیتی را که در «تنهایی لیلا» بود نمی‌بینم؟ خب، برای همذات‌پنداری لازم نیست او را در جامعه و محیط اطرافت ببینی. تو باید بتوانی نسبتی بین خود و شخصیت سریال من پیدا کنی. وقتی یک اثر، مخاطب انبوهی دارد یعنی توانسته است به هدفش برسد. این‌که من شب بنشینم سریال یا فیلمی را ببینم که خود من را نشان می‌دهد، چه فایده‌ای دارد؟



برای همذات‌پنداری باید بتوانیم نسبتی بین خود و شخصیت سریال پیدا کنیم



فیلم باید تصویری از جامعه امروز باشد، نه اینکه به شکل رئالیستی و گزارش‌گرایانه با موضوع برخورد کند. حرف فیلم و سریال باید بتواند با مخاطب امروز نسبتی برقرار کند، در غیر این صورت کمکی به جامعه نکرده‌ایم. فیلم «هامون» داریوش مهرجویی یک اثر موفق و شناخته‌شده است. مگر در سال‌های 1369 و 1370 همه در خیابان مثل حمید هامون، دربه‌در پیدا کردن حقیقت بودند؟! امّا داستان مابازای بیرونی داشت و مخاطب با آن ارتباط برقرار می‌کرد. چرا؟ چون جنگ تمام شده و دوران سازندگی شروع شده بود، خیلی‌ها دچار تناقض سبک زندگی شده بودند. یواش‌یواش عکس شهدا داشت از درودیوارها پاک می‌شد، برج‌ها داشت بالا می‌رفت. داریوش مهرجویی حرف زمانه خودش را می‌زند. از تناقضات داخلی طبقه متوسط می‌گوید.


بازدید حامد عنقا از خبرگزاری آنا


از سوی دیگر، من برای اینکه کارم را بیشتر نشان بدهم، از همه ابزاری که دارم استفاده می‌کنم. چه فایده دارد که تو مهم‌ترین حرف‌ها در مورد عفت، حیا، شرف، مردانگی را بزنی و مردم نبینند. من این حرف را جاهای دیگر گفته‌ام، اینجا هم می‌گویم: جامعه امروز ما با همین شرایطی که در مورد حجاب و شرایط فرهنگی می‌بینید، تشنه و گرسنه شنیدن از عفت و حیاست. این حیا و عفت در نهاد ماست. این یک نکته اساسی است و می‌بینید که همین عفت و حیا، هدف جنگ نرم دشمن است؛ هر موشکی که از آن طرف می‌آید گرای حیا و عفت را گرفته است.



به دو قسمت آخر قلب یخی اجازه پخش ندادند



هجمه‌ها و هجوم‌ها زمانی شدت می‌گیرد که تو در این نقطه بخواهی حرف بزنی. همان‌طور که در قضیه سریال «پدر» و هم «در تنهایی لیلا» آن جریانی که این مسائل را برنمی‌تابید، توپخانه‌اش را فعال کرد و به هر شکلی که می‌توانست به این سریال حمله کرد، امّا خدا را شکر نتوانست تأثیری بر روی مخاطبان فزاینده این موضوع بگذارد.


آنا: در میانه‌های دهه هشتاد، سریال‌هایی با بن‌مایه‌های دینی و البته با زبان و پرداخت امروزی مثل «صاحبدلان»، «کمکم کن»، «او یک فرشته بود»، «اغما»، «آخرین گناه» و ... ساخته و پخش شد. فارغ از کیفیت متفاوت این آثار، گویا این‌ها موج زودگذری بود و دیگر شاهد سریال‌هایی ازاین‌دست نبودیم. شاید پس از جلسه اخیر مقام معظم رهبری با سریال‌سازان، برای یک مقطع کوتاه سیاست‌های سازمان به سمت ساخت این‌گونه سریال‌ها برود، امّا چه کنیم که این روند مقطعی نباشد و تداوم پیدا کند؟


عنقا: بهتر است بپرسید چه شد که رضا جودی به‌عنوان تهیه‌کننده «اغما» و «صاحبدلان»، «لیسانسه‌ها» را می‌سازد؟ رهبر انقلاب هر بار که خواستند به سریال‌های مذهبی درجه‌ یک اشاره کنند، به این‌ها اشاره داشتند. در همین جلسه اخیر هم که خدمتشان بودیم، ایشان بار دیگر به این دو مجموعه اشاره کردند. اصلاً نمی‌خواهم بگویم که «لیسانسه‌ها» اثر ضعیفی است. به اهمیت سریال طنز در همین گفتگو اشاره کردم. فقط می‌خواهم بگویم چه اتفاقی افتاده که مسیرها این شکلی می‌شود؟


بازدید حامد عنقا از خبرگزاری آنا


چرا 10 کار دیگر مثل صاحبدلان در این 10 سال ساخته نشده؟ آیا نویسنده‌های ما مغزشان خشک شده؟ کارگردان‌ها پسرفت کرده‌اند؟ تهیه‌کنندگان بی‌عرضه شده‌اند؟ نه! خیلی ساده است. واقعیتش این است که مرتب دایره حضور تنگ شده است. در حوزه تولید سریال، کج‌فهمی‌ها به‌عنوان فهم غلبه پیدا کرده است. این را بااحتیاط می‌گویم، امّا متأسفانه انقلابی‌نماها، برداشت‌های خود را به‌عنوان نسخه‌های انقلابی ارائه می‌دهند و این واقعاً یک آسیب است. تندروی‌ها و کُندروی‌ها به معنای اعتدال تجویز می‌شود. نسل آدم‌های کاربلد به حاشیه رانده‌ شده‌اند فقط برای این‌که نان آدم‌های نابلد آجر نشود.


موازنه‌ها و روابط عجیب‌وغریبی اتفاق افتاده است تا کارگردان‌ها و نویسنده‌های کاربلد به حاشیه بروند و آدم‌هایی که به‌جای خواندن و تحلیل متن کتاب، فقط تیتر و اسم کتاب‌ها را حفظ هستند، پشت تریبون قرار بگیرند. اتفاقی که افتاده این است که میان‌مایگی و حرف‌های سطحی زدن، سکه پررونق بازار شده است. وقتی پرسروصداتر باشی، مردمی بودن را با عوام‌گرا بودن مخلوط می‌کنی ... والله داشتن نیت خوب و انقلابی کافی نیست که صرفاً نتیجه کار هم خوب و انقلابی شود. شرط کافی، دانش و تخصص است و انقلابی واقعی هردو را دارد.



اگر هنرمند فقط در پی آن باشد که جامعه چه می‌خواهد و پیرو آن خواسته‌ها باشد، در نهایت یک گزارشگر است!



نکته‌ای را باید بپذیریم، منِ فیلم‌ساز انقلابی و حزب‌اللهی باید بخشی از تقصیر بی‌حجابی جامعه را بپذیرم. اگر فضای رسانه‌ای، فرهنگی و هنری و اوضاع دانشگاه‌ها انقلابی نیست، آن‌کسی که ادعای بچه مسلمان بودن دارد هم مسئول است و مسئولیتش کمتر از کارگزاران سیاسی و فرهنگی نیست.


آنا: بخشی از این مسئولیت، به این بازمی‌گردد که یا کم‌کاری کردیم یا خوب کار نکردیم؟


عنقا: می‌توانیم بگوییم یا کم‌کاری کرده‌ایم یا با زیاد بد کار کردن، باعث دفع آدم‌ها شده‌ایم؛ اینجا همان نقطه‌ای است که من به‌عنوان خطر از آن یاد می‌کنم. در این جنگ نرم برخی سرگرم جمع‌کردن غنائم شده و تنگه را رها کرده‌اند.


آنا: به نظر می‌رسد در ساخت سریال‌هایی با موضوع تاریخ معاصر ایران و انقلاب اسلامی این ضعف پررنگ‌تر است.


عنقا: من در جلسه‌ای که با آقای علی‌عسکری داشتیم، گفتم که شما ساخت سریال «سلمان فارسی» را به داود میرباقری سپرده‌اید که خبره این کار است؛ به خدا اهمیت ساختن سریال درباره دوره پهلوی کمتر از سلمان فارسی نیست.


گاهی اوقات یک آسمان‌خراش طراحی می‌کنیم و بعد یک ماکت کوچک تحویل می‌دهیم و می‌گوییم حالا برو از دور نگاه کن و فکر کن که آسمان‌خراش است! ما به خودانتقادی ایمان نداریم! نگران از دست دادن موقعیتمان هستیم. به خدا این‌ها خیانت به انقلاب و اسلام است. در دهه اول انقلاب خیلی از انقلابی‌نماها از بزرگان انقلاب هم انقلابی‌تر عمل می‌کردند و کم لطمه نزدند. نفاق و ریاکاری کم نبود؛ الان هم این را در نظر بگیرید که دشمن همیشه با رنگ و لعابی که از او توقع داریم به ما هجوم نمی‌کند.


آنا: اگر به خود شما در حوزه انقلاب اسلامی پیشنهادی شود ...


عنقا: من آن کاری که بلد بودم در «انقلاب زیبا» انجام دادم. آن کار هم خدا را شکر از پرمخاطب‌ترین و متفاوت‌ترین کارهای تلویزیون بود و موضوعی را هم سوژه قرار دادم که توجهی به آن نمی‌شد، چون کسی دراین‌باره مطالعه نمی‌کرد و به‌اصطلاح دوزاری‌شان دیر افتاد.



مردم تشنه شنیدن داستان عفت و حیا هستند



بعد از این‌که خاطرات پرویز ثابتی (از مدیران ارشد ساواک در دوره پهلوی) تحت عنوان «در دامگه حادثه» منتشر شد و هنوز کسی به آن نپرداخته بود، به هر زحمتی بود از دست‌فروشان، نسخه فتوکپی آن را پیدا کردم و سه‌روزه آن را خواندم. حدود سه ماه بعد بود که نشریه «مهرنامه»، پرونده ویژه‌ای برای این کتاب منتشر کرد. این کتاب خیلی مهم بود چراکه از زبان معاون وقت ساواک برخی از مباحث تاریخی را تحریف و برخی چهره‌های مبارز انقلابی را تخریب کرد.



من پیش آقای مهدی فرجی مدیر وقت شبکه یک سیما رفتم و به اهمیت پرداختن به این موضوع تأکید کردم. در آن زمان هنوز کارهای تاریخ شفاهی حسین دهباشی را ندیده بودم، امّا کارهای مرکز تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد را به‌صورت کامل خوانده بودم. خود آقای فرجی هم متوجه این خطر بود که جریانی در خارج از کشور به‌واسطه چنین کارهایی دارند خط جدیدی را باز می‌کنند. به نظرم موضوع مهمی بود و البته باید هم به شکل مدرن و خاصی روایت شود. خدا را شکر، انقلاب زیبا در آن سال پرمخاطب‌ترین سریال شد و آقای ضرغامی از آن به‌عنوان سریال تراز یاد کرد. واکنش طیف‌های مختلف هم بسیار مثبت بود. بعد از پخش این سریال هم هجمه شدیدی توسط اپوزیسیون و شبکه‌های تلویزیونی خارج از کشور علیه این کار شد ... ؛ دردشان آمد و حتی به بازیگران سریال ازجمله آتیلا پسیانی توهین‌های شدیدی کردند.


پس من آن کاری را که بلد بودم انجام دادم و جایی را که فکر می‌کردم باید زد، زدم. باید به دنبال این باشیم که جوان ایرانی مستند رضاشاه را به‌آسانی نپذیرد و در آن تشکیک کند. ما باید به بچه‌های طیف مذهبی و انقلابی‌مان، خوراک تئوریک بدهیم که در تولیداتی که از آن‌طرف می‌آید با علم، اطلاع و اشراف تشکیک کنند.



اگر آیات قرآنی انتهای سریال پدر، فقط به یک مخاطب تلنگر  بزند، سریال کار خودش را کرده است



باید دایره پرداختن به موضوعات را گسترده‌تر کرد و با نسل جدید، جدی‌تر صحبت کرد و جاذب بود. آن روزی که باید با بچه‌ها حرف بزنیم، حرفی نمی‌زنیم و تازه در 25 سالگی می‌رویم سراغش. درحالی‌که فکر و اندیشه او شکل‌گرفته، قبل از ما یکی فکر او را از آن خود کرده و ما فقط به لاشه‌اش رسیده‌ایم و تازه آن موقع هم حواسمان نیست که جاذبه درست و کاملی برایش ایجاد کنیم.


آنا: شما طراح و نویسنده فصل اول و دوم مجموعه «قلب یخی» در شبکه نمایش خانگی بودید، امّا در فصل سوم حضور نداشتید.


عنقا: به نظر من «قلب یخی» یک اتفاق بود. احساس من این بود که در رسانه جدید و شبکه خانگی، باید به‌گونه‌ای متفاوت از قالب تلویزیون قصه گفت. به‌شدت هم اذیت شدیم آن‌قدر که شاید حداقل دو سه بار تصمیم گرفتیم ادامه ندهیم، آن موقع آقای ضرغامی از این‌که ما خارج از تلویزیون سریال می‌ساختیم، ناراحت بود؛ البته بعدها در زمان ساخت «انقلاب زیبا» مجدداً رابطه ما خوب شد و این رابطه خوب ادامه پیدا کرد.


در سریال «قلب یخی» تقریباً 10 سال زودتر درباره کارکردهای منفی و شیوه‌های جنگ نرم هشدار دادیم. خود من آخرین تحولات این حوزه را رصد می‌کردم. این‌که گروه‌های ماسونی و صهیونیستی چگونه به جامعه نفوذ می‌کنند. نفوذ منافقانه را مدنظر قرار دادیم. در آنجا حرف، حرف نفاق و ریا و نفوذ بود و البته درنهایت به مهدویت و انتظار نیز می‌پرداخت.



یکی از آرزوهایم این است که بتوانم فصل سوم قلب یخی را که نوشته بودم، بسازم



سریال «قلب یخی» در آن زمان طبق برنامه و کامل ساخته شد. آقایان احساس کردند که ما در زیر متن کار، به برخی از اشخاص سیاسی که آن موقع در دولت دهم بودند، اشاراتی داریم درحالی‌که واقعاً این‌گونه نبود. وزارت وقت ارشاد به دو قسمت آخر اجازه پخش نداد و از یک قسمتی هم که پخش شد، بخش عمده‌ای سانسور شد؛ هرچند که انگار بخشی از قلب یخی پیش‌گویانه بود.


به نظر من قلب یخی چند سالی زود ساخته شد. شاید باید الان ساخته می‌شد. الان یکی از آرزوهایم این است که فصل سوم قلب یخی که فیلم‌نامه‌اش را نوشته بودم و آن موقع و هیچ‌وقت امکان ساخت پیدا نکرد، را بسازم.بالاخره امتیاز قلب یخی متعلق به آقای سیدکمال طباطبایی و شرکایش است. اگر یک روز امکانش فراهم شد، دوست داشتم فصل جدید قلب یخی را با متنی که نوشتم و با کارگردانی که دوست دارم، به تهیه‌کنندگی خودم بسازم تا مردم ببینند که قلب یخی واقعی چه بود و چه اتفاق‌هایی قرار بود بیفتد.


 انتهای پیام/4072/4104/ن


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب