«تمام اقیانوس بوی گل میدهد»؛ تداوم عدالتخواهی در بستر ادبیات کارگری

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری آنا، مهرو پیرحیاتی داستاننویس و منتقد ادبی درنوشتار پیشرو به بررسی مجموعه شعر «تمام اقیانوس بوی گل میدهد» در بستر ادبیات کارگری پرداخته است:
پیشینه ادبیات کارگری درجهان به اواسط قرن نوزدهم برمیگردد. اما این گونه ادبی در ایران از عصر مشروطه و در قالب شعرکارگری توسط ابوالقاسم لاهوتی آغاز شد. در این ژانر به مشکلاتی مانند بیکاری، فقر، استثمار، بیعدالتی، اعتراض، مبارزات کارگران در قالبهای شعر، داستان، رمان، سرود، نمایشنامه و موارد دیگر پرداخته شده است. بهتر است بگوییم که این دوره با ترویج اندیشههای سوسیالیستی توسط ایرانیان مهاجر به روسیه شکل گرفت و اندک اندک این نوع نگاه از آثار نویسندگان شوروی به ایران راه پیدا کرد.اکثر آنان به جریان چپ تعلق داشتند. جریانی که تحت تاثیر انقلاب شوروی بود.
رونق ترجمه و رواج ادبیات کارگری در ایران
در اصل رواج ادبیات کارگری با ترجمه در ایران شکل گرفت. رمان «مادر» اثر ماکسیم گورکی به نوعی بیانیهای در باب انقلاب کارگری است. به دنبالش آثار چخوف، تورگینف با بنمایههای انقلابی با ترجمه وارد ایران شد. در نهایت هم با آثاری مانند «سرخ و سیاه» استاندال، «ژرمینال» از امیل زولا، «پاشنۀ آهنین» از جک لندن و «خوشههای خشم» از جان اشتاینبک به طور کامل باعث شد ادبیات کارگری در ایران مورد توجه قرار بگیرد.
ادبیات کارگری در همه زیرمجموعههای آن، اعتراضی بر آزادی و رنج طبقۀ فرودست بود که در قالب داستان و شعر رواج پیدا کرد. اما در ایران ادبیات کارگری از زمان مشروطیت قوام پیدا کرد. چراکه قبل از آن بنمایۀ ادبیات ایران حماسی، مدیحه سرایی، عاشقانه، تعلیمی و عارفانه بود. ناگفته پیداست قبل از مشروطیت طیف محدودی از نویسندگان و شاعران در مورد زندگی رنجبران سرودهاند، اما نه به معنای «شعر اعتراضی» بلکه برای مشقت حاصل از کار بوده است. چراکه در تمامی آن اشعار به مفهوم قضا و قدر و سکوت در برابر ظلم اشاره میکند. در صورتی که شعر اعتراضی که به شعر کارگری یا به همان ادبیات کارگری منتهی میشود. طغیان برعلیه ظلم جاری و مانیفستی برای اتحاد طبقۀ کارگر برعلیه شرایط موجود است.
در ایران با نگاهی به ادبیات داستانی به نویسندگانی مانند صادق هدایت با داستان «فردا»، صادق چوبک با رمان «تنگسیر»، جلال آلاحمد با مجموعه داستان «از رنجی که میبریم»، «خائن» از بزرگ علوی، علی اشرف درویشیان با رمانهای «آبشوران» و «سالهای ابری»، «مصیبت کبکها» و «همسایهها» نوشتۀ احمد محمود، «پیرزن» و «جوجه طلایی» از صمد بهرنگی، «جای خالی سلوچ» از محمود دولت آبادی، «تابستان همان سال» نوشته ناصر تقوایی هر کدام به نوعی به ظلم و ستم علیه طبقۀ فرودست پرداختهاند.
ادبیات کارگری در بستر شعر معاصر
در شعر نیز نویسندگانی، چون ایرج میرزا، میرزادۀ عشقی، عارف، بهار، نسیم شمال، فرخی یزدی در این جرگه هستند و همگی به دو مورد اعتراض داشتند یکی آزادی و دیگری اعتراض به وضعیت نابرابر کارگران است. موضوع قابل توجه در ادبیات کارگری چه در نظم و چه در نثر شخصیت فرعی کارگران است. در هر زمان به مدت کوتاهی با توجه به مسایل سیاسی و اجتماعی روز به آن پرداخته شده است.
ادبیات کارگری در ایران در حد سوژه است و هنوز به معنای واقعی و به صورت مستمر به آن پرداخته نشده است به جز معدود نویسندگان و شاعرانی مانند محمد علی گودینی و فخرالدین سوادکوهی که به طور جدی در این زمینه فعالیت میکنند. این موضوع در اشعار شاعران ایران هم صدق میکند. در سالهای مشروطه و بعد از انقلاب بلشویکی، نظام پرولتاری تاثیر مستقیمی بر نگاه آنها نسبت به دغدغۀ طبقۀ کارگر در جامعۀ ایرانی داشت.
ابوالقاسم لاهوتی یکی از سیاسیترین شاعران ادبیات ایران است او اعتقاد داشت که نجات کارگر با اتحاد آنها شکل میگیرد. در یکی از اشعارش میخوانیم:
«بهر آزاد شدن در همه روی زمین
از چنین ظلم و ستم
چارۀ رنجبران
وحدت و تشکیلات است»
ابوالقاسم لاهوتی
لازم به ذکر است که دغدغۀ کارگران صرفاً به شاعران اهل سیاست منتهی نمیشود بلکه در دوران پهلوی شاعران اجتماعی نویس مانند پروین اعتصامی نیز در غم نان کارگران شریک بوده. اگرچه تمامی اشعارش در لفافهای از استعارهگویی و رمز پردازی است. در یکی از اشعارش میخوانیم:
«تا به کی جان کندن اندر آفتاب،ای رنجبر
ریختن از بهر نان از چهرۀ آبای رنجبر
زین همه خواری که بینی زآفتاب و خاک و باد
چیست مزدت جز نکوهش یا عتابای رنجبر
از حقوق پایمال خویشتن کن پرسشی
چند میترسی ز هر خان و جنابای رنجبر»
ادبیات کارگری در دورۀ دوم پهلوی با شاعرانی همچون محمدعلی افراشته، نصرت الله نوحیان، محمد کلانتری شکل گرفت. محمدعلی افراشته نمایندۀ صدای ادبیات کارگری بود. شعر زیر از محمد کلانتری است که باهم میخوانیم:
«آهی کشید و گفت کهای نور دیدگان
ما را به جز نداری، جرم و گناه نیست
این عید، عید ویژۀ قوم توانگر است
این عید را به خانۀ ما کار رو راه نیست.
اما بدان، که پس از این روزگار تلخ
خورشید زندگی به درآید زپشت میغ
سر میکشد به کلبۀ هر بینوای زار
پا مینهد به داخل هر خانه بیدریغ»
در مورد ادبیات کارگری در حال حاضر میتوانیم در نثر نویسان به «محمدعلی گودینی» با آثاری مانند «سایۀ اژدها»، «تالار پذیرایی پایتخت»، «زنی با کفشهای مردانه» و در شعر به جلیل صفربیگی، سابیر هاکا، شهرام پارسا مطلق، سعید بیابانکی، علیرضا نوری و آثار فخرالدین سوادکوهی اشاره کنیم.
در این نوشتار سعی کردهایم به یکی از آثار فخرالدین سوادکوهی به نام «تمام اقیانوس بوی گل میدهد» بپردازیم. او در مقدمۀ کتابهایش در حیطه داستان و شعر به کارگر و کارگر زاده بودن خود معترف است یکی از نویسندگانی است که دغدغۀ ادبیات کارگری دارد. اگر رسالت ادبیات کارگری بیان وضعیت کارگران باشد او توانسته در آثارش به آن بپردازد. مهمترین موضوع در آثار وی عدم تقلید مطلق از نویسندگان خارجی است، اما به صورت گرتهبرداری نگاهی به شعرای دیگر داشته است.
مجموعه شعر «تمام اقیانوس بوی گل میدهد» از سه بخش تشکیل شده است. بخش اول با چهل و سه قطعه شعر به ادبیات کارگری پرداخته و بخش دوم با بیست و چهار قطعه و بخش سوم با هجده شعر به موضوعات مختلف اشاره میکند.مضمون اشعار به فقر، ظلم، بیعدالتی، سختی کار پرداخته است. در بخش اول آمده است:
«کارگری
میخ بزرگیست
کوبیده بر تنِ زندگی
شبیه کُت کُتک خوردهای
چهل و اندی سال
برآن آویزانم.
به گمانم
دیگر باید تکانی بخورم»
در قطعهی دیگری میخوانیم:
«مادرم
تمام عمرش
آنقدر کارگری کرد
که دیگر فرصتی برای مادری نداشت»
در جایی دیگر میخوانیم:
«در کودکی
وقتی کارگرم کردند
بیل خودکار بزرگی بود
در دستهای کوچک من
که هرگز زورم نرسید بنویسم:
بابا نان میدهد»
در ادبیات کارگری به خصوص شعر اولویت با مضمون و محتوا است؛ بنابراین اغلب شعرای این گونه ادبی تلاششان صَرف انتقال پیام به مخاطب است نه جنبههای هنری آن. به همین دلیل شعرها اصولا ساده، روان و به دور از تصویر سازی است. به دلیل نبودن آزادی بیان در هر دورۀ سیاسی استفاده از استعاره، رمز و تمثیل مرسوم بوده است. ادبیات کارگری، چون در مورد تودۀ مردم صحبت میکند. زبانی صریح، ساده و روان دارد. زبانی شبیه تودۀ مردم که با امثال و حکم آمیخته است.
در یکی از شعرهای این مجموعه میخوانیم:
«بی انصاف است این زندگی
همۀ عمرمان از ما کار کشید
جانمان را مکید
عمری کارگر بودیم
و سگ دو زدیم
فقط برای قرصی نان
و زمانی دستهای پینه بستهمان
نزدیک صف نان شد
که دندانهایمان ریخت.»
سوادکوهی در بیشتر قطعهها به جز چند مورد موضوع درد و رنج کارگر را با آوردن کلمۀ کارگر و کارگری به مخاطب القا میکند در صورتی که میتوانست بدون آوردن کلمۀ کارگر با تمثیل و نماد به مفهوم کارگری بپردازد.
حال به شعر زیر (بدون توجه به نوع شعر) دقت کنید:
«بیچیزی من اگرچه پابست مرا
غم نیست که تاب نیستی هست مرا
با بیسر و پایی ز قناعت دایم
سرمایۀ روزگار در دست مرا»
(شاعر فرخی یزدی)
یا در قطعۀ زیر از احمد مطر شاعر عرب میخوانیم:
«امروز موش صحرایی دیدم
که از نظافت میگفت
و کثافت را تهدید به مجازات میکرد
و درو برش مگسها کف میزدند»
در اشعار ذکر شده، شاعر بدون آوردن کلمۀ کارگر با تمثیل و نماد به موضوع خفقان، فقر پرداخته است. موضوع دیگر طنز در ادبیات کارگری است که پیشینۀ آثار منظوم در ایران به سید اشرف الدین گیلانی و در نثر به دهخدا برمیگردد همچنین در غرب پیشینۀ آن به «محمود درویش»، «احمد شرقی»، «ایلیا ابوماضی» و «معروف رصافی» باز میگردد.
اکثر نقدهای اجتماعی و سیاسی به گونهای با طنزی تلخ همراه بود که نماد، نشانه، تمثیل یکی از شاخصههای آن بودند. در برخی از اشعار سوادکوهی به این موارد پرداخته شده است. به قطعۀ زیر توجه کنید:
«حسن کچل نیست
گرگ کسی را نخورده و
به گله نمیزند
چوپان دروغ نمیگوید از فرط تنهایی
شنگول و منگول حالشان خوب است
بزبز قندی کیک تولد میپزد
مشعل ریزعلی به سان چوب کبریت
خاموش شده است
دیگر کافی است پسرم
همۀ قصهها برای خواباندن ما بود.
تو بیدار باش»
سوادکوهی در برخی اشعار از مفهوم عشق برای رفع رنج کارگر استفاده کرده است. در شعر زیر میخوانیم:
«چقدر میچسبد
کارگر باشی
خستۀ خسته
خم شوی
با لبهایت
از چشمۀ چشمان محبوبت
یک دل سیر
بنوشی»
با توجه به اینکه شعر کارگری انعکاس دهندۀ شرایط فردی و اجتماعی قشری از جامعه است، اما مانند هر نوع شعر دیگر با توجه به شرایط جامعه در هر دوره، ویژگیهای خاص خود را پیدا میکند و مضامین آن تابع شرایط اجتماعی و سیاسی، تاریخی و حتی اقتصادی است.
از ابتدای شکل گیری ادبیات کارگری میتوان آن را به پنج دسته تقسیم بندی کرد. ا. انتقاد ۲. اعتراض ۳. تشکیل اتحادیه ۴. مبارزه با بیعدالتی و ظلم ۵. امید به رهایی.
در دوران رواج ادبیات کارگری، موارد نامبرده اولویت نویسندگان و شاعران بوده و هم اکنون هم همین روند ادامه دارد. انتقاد از نابرابری، تبعیض، شکاف طبقاتی مهمترین هدف این نوع است. در «مجموعه شعر تمام اقیانوس بوی گل میدهد» آمده است:
در قطعۀ زیر اعتراض و انتقاد به رفتار کارفرما را به خوبی درک میکنیم:
«با دستهایت حرف نزن
آقای کارفرما
یک کارگر
مگر چندبار میتواند فرو بریزد»
یا در جای دیگر در مورد بیعدالتی و ظلم آمده است:
«ببینید ما کارگران
چگونه در سرزمینمان کاشته میشویم
در سرزمینمان جوانه میزنیم
و نهال نشده
به غارتمان میبرند
کجای این انصاف است
بیوطن بمیریم؟
درجای دیگر در مورد ظلم میخوانیم:
«سالهاست که کارگر معدن است
روز هیچ به چشمش نمیآید
گرگ و میشِ هر روز
درست سوتِ پایان کار است
پدرم
آفریقا میشود.
که از مستعمره برگشته است.»
در بخشی از کتاب در مورد امید میخوانیم:
«پسران من
در دهان زمستان
حرف گرمی اگر نیست
امیدی سبز.
در پس خوابش هست.
این است که ما کارگران
به تمام فرداها
امید داریم.»
انتهای پیام/