آمریکاییها در جهانی از دروغ زندگی میکنند
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، دولت و رسانههای خودفروش آمریکا که درخدمت این هدف قراردارند، همچنان درباره همه چیز به ما دروغ میگویند. امروز دایره آمار کار اعلام کرد که نرخ بیکاری 3.9 درصد است. چطور چنین چیزی ممکن است وقتی که بی ال اس نیز گزارش میکند که نرخ مشارکت نیروی کار در سراسر یک دهه به اصطلاح بهبود اقتصادی کاهش یافته و هیچ فشاری برای افزایش دستمزدهای مشاغل تمام وقت وجود ندارد. به هنگام وفور مشاغل، مردم برای برخورداری از مزیت فرصتهای کاری به نیروی کار میپیوندند. این اتفاق نرخ سهم مشارکت نیروی کار را بالا میبرد. وقتی اشتغال کامل است - که اعلام یک نرخ بیکاری 3.9 درصدی چنین معنایی را درخود دارد- به دلیل استخدام نیروی کار کمیاب از سوی کارفرمایان، دستمزدها بالا میرود. اشتغال کامل بدون وجود هیچ فشاری برای افزایش دستمزدها و هیچ رشدی در نرخ مشارکت نیروی کار غیرممکن است.
نرخ بیکاری 3.9 درصدی ناشی از اشتغال نیست. نتیجه به حساب نیامدن کارگران مأیوس و مستأصلی است که چون دیگر شغلی وجود ندارد که بتوانند به دست بیاورند، از جستجو برای یافتن کار دست کشیدهاند. اگر یک شخص بیکار فعالانه در جستجوی کار نباشد، به عنوان نیروی کار به حساب نمیآید. این روش اندازهگیری نرخ بیکاری، آن را به یکهای و هوی تبلیغاتی مبدل میکند.
با وجود این واقعیت که نرخها، قیمت مواد غذایی، تعمیرات خانه، دارو و تقریباً همه چیز به شدت درحال افزایش است، دولت به ما میگوید که اصولاً هیچ تورمی وجود ندارد. دو سال پیش موسسه سیاستگذاری عمومی انجمن بازنشستگان آمریکا گزارش کرد که میانگین قیمت خرده فروشی دارو با روند نگرانکننده 10 درصد در هر سال درحال افزایش است و قیمت حدود 20 قلم دارو از فقط ماه دسامبر به حد غیرقابل تحملی رسیده است. شصت قلم دارو چنین وضعیتی داشتند. طی این مدت شرکتی که یک داروی حیاتی مربوط به سرطان را میفروخت، قیمت خود را از 13.5 دلار برای هر قرص به 750 دلار افزایش داده است.
البته درآمدها دوبرابر نشده است. در شرایط واقعی درآمدها تنزل نیز یافتهاند. بعلاوه هزینههای داروها درصد عمدهای از بودجه سالمندان و استفاده کنندگان از بیمه درمانی دولتی را تشکیل میدهد. بر اساس اعلام بنیاد خانواده کایزر، میانگین هزینه داروهای تجویزی سالانه برای سالمندان سه چهارم از میانگین مقرری تامین اجتماعی آنها و تقریباً نیمی از درآمد متوسط کسانی را که از مزایای بیمه درمانی دولتی برخوردار میشوند به خود اختصاص میدهند.
مشاغل واقعی نیز در حال تنزل هستند. مشاغلی که رسانههای خودفروش مالی گزارش میکنند به طور کامل اشغال نشدهاند، مشاغلی هستند که دستمزدی بخور و نمیر را عرضه میکنند. بی ال اس گزارش کرده بود که شمار آمریکاییانی که چند شغل دارند در جولای تا 435 هزار افزایش یافته و تعداد آمریکاییانی را که مشاغل پارهوقت متعدد کار میکنند به بیشتر از 8 میلیون رسانده است.
با نگاه دوباره به گزارش مشاغل دائمی جولای، آرایشی جهان سومی را در نیروی کار آمریکایی مشاهده میکنیم. مشاغلی که ادعا میشود جدید هستند، در بخش خدمات داخلی دستمزد پایین متمرکز شدهاند، مثل خدمات کمکی موقتی، مراقبتهای درمانی و مساعدتهای اجتماعی، پیشخدمتی و تصدیگری بار.
نشانههای اندکی از وجود یک اقتصاد پویا دیده میشود، اما بدهی سنگین همه جا مشهود است. بدهی با سرعتی بیشتر از آنکه میزان درآمدها بتواند بازپرداخت آن را تضمین کند در حال رشد است. دولت آمریکا در مسیر یک کسری بودجه سالانه یک تریلیون دلاری قرار دارد. صادرات مشاغل تولیدی و حرفهای مستلزم مهارت، پر بازده و دارای ارزش افزوده از سوی شرکتهای چند ملیتی، مبنای مالیاتی فدرال، ایالتی و محلی را تنزل داده است. به اسم «تجارت آزاد» مبنای مالیاتی برای تامین هزینههای تامین اجتماعی، بیمه خدمات درمانی و مقرریهای همگانی به چین و دیگر کشورهای آسیایی انتقال یافته که هزینههای نیروی کار در آنها پایین است. شرکتهای جهانی آمریکایی، با کوچک کردن مبنای مالیاتی آمریکا سودهای هنگفت تری را نصیب خود میکنند. اقتصاددانان نئولیبرال از این روند پوچ با عنوان «تجارت آزاد» که به آمریکاییها نفع میرساند دفاع میکنند.
میلیونها آمریکایی که مشاغلشان به خارجیها واگذار شده خوب میدانند که هیچ نفعی به آنها نمی رسد. آنها میدانند داستانی را که اقتصاددانان نئولیبرال و رسانههای خودفروش مالی به آنها میگویند دروغی بیش نیست.
البته دروغهای آنها از دروغهای اقتصادی بسیار فراتر میرود. ماجرای راشاگیت که از زمان کارزارهای انتخاباتی گذشته بر فضای رسانههای چاپی و رادیو تلویزیونی سیطره یافته، دروغی بزرگ است که هر روز از پی روز دیگر ادامه پیدا میکند. برای مثال روز سوم آگوست روزنامه نگاران خود فروش رادیو ملی در این باره به یاوه سرایی پرداختند که پل مانافورت به دادگاه احضار شده و رابرت مولر پیگردکننده ویژه موضوع راشاگیت، باید حکم به محکومیت او دهد؛ حکمی که میتواند به کنار گذاشته شدن دونالد ترامپ از کاخ سفید منجر گردد. این رسانهها فکر میکردند که مانافورت در ازای محکومیت خفیف تر، زیر پای ترامپ را خالی خواهد کرد.
روزنامهنگاران خود فروش در رادیو ملی اصلاً حرفی در این باره نزدند که مانافورت به دلیل دیگری در دادگاه حاضر شده بود که به هیچ روی هیچ ارتباطی با مسئله راشاگیت نداشت. مانافورت به دلیل اتهامات فرار از مالیات بر درآمد به دادگاه میرفت که تاریخ آنها به یک دهه پیش بازمی گشت، یعنی زمانی که مشاور سیاستمداران اوکراینی بود. تردیدی نیست که اینها اتهامات دروغینی هستند که هدف از آن واداشتن مانافورت به حفاظت ازخودش با طرح ادعاهای دروغین علیه ترامپ است. هیچ شاهد و مدرکی برای محکومیت مانافورت وجود ندارد. محکومیت مانافورت توسط رسانههای خودفروش، اعضای هیئت منصفه را متقاعد خواهند کرد که وی «یکی از ثروتمندانی است که مالیات خود را نمیپردازد.»
پرزیدنت ترامپ نیز اجازه میدهد که این شکار جادوگر ادامه یابد؛ برنامه شکارجادوگری که از تعهد مولر به راشاگیت که هیچ شواهدی درباره آن یافت نشده بسیار فراتر میرود، نشان میدهد که رسانههای خودفروش دست در دست مجموعه نظامی/امنیتی و حزب دمکرات برای سلب قدرت از رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا کار میکنند. در حالی که آمریکاییها نشستهاند و انگشت شصتشان را میمکند، درست مقابل چشمشان کودتایی علیه رئیسجمهور در جریان است.
منبع: فارس
انتهای پیام/4028
انتهای پیام/