دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

درآمد موسیقی خیابانی ساعتی ۲۰۰ هزار تومان

این روزها موسیقی خیابانی دیگر جزئی از مشاغل شهر تهران شده و تا چشم کار می‌کند رد پایی از آنها را در گوشه‌گوشه این شهر می‌توان پیدا کرد. از مترو گرفته تا مجتمع‌های تفریحی و پیاده‌روهای پرتردد؛ حضور این نوازنده‌های خیابانی را می‌توان دید.
کد خبر : 295582

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، در میان صدای بوق، داد مسافرکش‌ها و پچ‌پچ‌های مردم، صدای سازشان نوای خاصی به خیابان داده است. نزدیک‌تر که می‌شوم سه جوان در گوشه‌ای از میدان ونک آرام و به دور از توجه مردم نشسته‌اند و با صدای دلنشین ساز خود قطعاتی را اجرا می‌کنند.


چندثانیه‌ای است که از شروع قطعه جدید می‌گذرد و مردم دور آنها جمع شده‌اند. به فاصله چنددقیقه‌ای، آدم‌های قبلی می‌روند و عده دیگری از افراد می‌ایستند و پس از چنددقیقه تماشا، دوباره مسیر خود را ادامه می‌دهند.


به رسم تمام گروه‌های خیابانی، کیف سازشان در جلوی گروه پهن است تا هر رهگذری بسته به علاقه‌اش مبلغی را به آنها کمک کند.


نگاه بیشتر این بچه‌ها به موسیقی علاوه‌بر کسب در آمد، نگاهی عاشقانه است که موانع دولتی اخذ مجوز و بوروکراسی‌های اداری جهت اجرا در سالن، آنها را روانه خیابان کرده است.


گلایه بیشترشان این است که هنوز بعضی از افراد به چشم متکدی به آنها نگاه می‌کنند و سایه این نگاه‌ها برایشان آزار‌دهنده است.


این روزها موسیقی خیابانی دیگر جزئی از مشاغل شهر تهران شده و تا چشم کار می‌کند رد پایی از آنها را در گوشه‌گوشه این شهر می‌توان پیدا کرد. از مترو گرفته تا مجتمع‌های تفریحی و پیاده‌روهای پرتردد؛ حضور این نوازنده‌های خیابانی را می‌توان دید.


بدون شک، در زندگی پراسترس و هیاهوی شهری امروز، موسیقی خیابانی می‌تواند انرژی و حس خوبی به رهگذران اماکن عمومی بدهد و خستگی‌شان را از تن خارج کند.


از تشکیل اولین گروه‌های موسیقی خیابانی در ایران تقریبا نزدیک به 20 سال می‌گذرد و دیگر مثل گذشته برای مردم ناشناخته و عجیب و غریب نیست و حالا آنها بخشی از هویت زندگی شهری امروز شده‌اند. البته هنوز که هنوز است، طبق گفته بعضی موزیسین‌ها فشارهایی توسط نیروی انتظامی و شهرداری وجود دارد ولی نسبت به گذشته قابل مقایسه نیست. تاریخ تشکیل این گروه‌ها برای اولین‌بار در جهان به سال ۱۸۵۰ و به کشور انگلستان بر می‌گردد. وجود آنها چنان با جامعه شهری تنیده شده است که بخشی از هویت زندگی مردمان غربی شده‌اند. کافی است سفری به یک کشور اروپایی و آمریکایی داشته باشید حضور بی‌شمار نوازندگان و گروه‌های موسیقی خیابانی نظر شما را جلب کند.
جبر روزگار ما را روانه خیابان کرد


علیرضا گیتاریست یک‌گروه سه نفره است که در نقاط مختلف شهر تهران اجرا می‌کنند. روزهای ابتدایی کار خود را که مربوط به پنج تا 6 سال پیش است، توام با استرس و حس بدی ناشی از اینکه دوست یا آشنایی آنها را ببیند، توصیف می‌کند.


وی می‌گوید خیابان‌هایی را انتخاب می‌کردیم که تردد کمتری داشته باشند تا با آشنایان کمتری روبه‌رو شویم. البته با گذشت زمان و استقبال مردم از موسیقی و نگاه‌هایی که حاکی از رضایت حضور ما در کنارشان بود، قوت قلبی در ما به وجود آمد که باید در مکان‌های بزرگ‌تر و برای جمعیت بیشتری اجرا کنیم.


او رشد موسیقی خیابانی را نه‌تنها تهدید بلکه فرصتی برای کار خود می‌داند که به گسترش این هنر و تغییر نگرش مردم کمک خواهد کرد و می‌گوید: «تقریبا در ١٠ تا 15 سال اخیر موسیقی خیابانی در جامعه ما رشد بسیار زیادی کرده است. این هنر که دیگر نه در تهران بلکه در سایر شهرهای دیگر کشور رشد کرده است، مامنی برای هنرمندانی است که علاوه‌بر ارائه هنر خود به مردم سعی دارند در آمد ناچیزی را برای گذران زندگی داشته باشند.»


علیرضا بیشتر این بچه‌ها را در کار خودشان حرفه‌ای عنوان می‌کند و می‌گوید که جبر روزگار و بوروکراسی‌های اداری، کسب مجوز و دشواری‌های اجرای کنسرت آنها را روانه خیابان کرده است.


وی معتقد است اگر شرایط همکاری در اماکن عمومی و مکان‌های فرهنگی و هنری به‌گونه‌ای رقم بخورد که این بچه‌ها را پذیرا باشد، به شخصه دوست دارد تا از راه قانونی هنر خود را با مردم به اشتراک بگذارد و از این راه دیده شود؛ حتی اگر در آمد ناچیزی داشته باشد.
درک موسیقی مردم را در اسکناس‌های آنها می‌توان دید


بهزاد که در آستانه سومین سال اجرای خود در خیابان است، بعضی‌وقت‌ها انفرادی و بعضی‌وقت‌ها به همراه دوست دیگر خود برای مردم هنرنمایی می‌کند. او نگاه‌های مردم به موسیقی را با هم متفاوت می‌داند و معتقد است، انرژی‌ای را که در چشمان رهگذران وجود دارد باید ارج نهاد و برای ارائه‌ یک موسیقی فاخر به آنها از هیچ گونه تلاشی کم نگذاشت.


بهزاد بعضی‌ها را کاملا مشتاق، برخی را بی‌تفاوت و دسته‌ای دیگر را کاملا منفور به موسیقی توصیف می‌کند که در نگاه‌های آنها کاملا می‌توان این علاقه یا نفرت را دید.


در مدت حضور در گوشه‌ای از خیابان و با تماشای رفتار مردم، گفته‌های او کاملا محسوس است و حتی این را می‌توان به نوع کمک‌های مردم هم تعمیم داد. افرادی که پس از چند‌دقیقه تماشای موسیقی با اسکناس‌های پنج و 10 هزار تومانی از کنار آنها عبور می‌کنند یا افرادی که بدون هیچ‌گونه پولی فقط لذت می‌برند یا با زمزمه زیر لب و نجواهایی ریز از کار آنها ابراز انزجار می‌کنند، تنها نمونه‌هایی است که با چند‌دقیقه تماشای رفتار مردم می‌توان به‌شان پی برد.


بهزاد از برداشت‌های بعضی مردم نسبت به موسیقی خیابانی که مساوی با نوعی تکدی‌گری است، گلایه می‌کند و می‌گوید این نگاه‌ها که البته بعضی افراد و نه همه به کسانی مثل ما دارند، به نظرم ریشه در مسائل جامعه دارد. که رشد تکدی‌گری که انواع آن را در جامعه امروزی شاهد هستیم، باعث‌شده تا این تلقی به کار ما هم تعمیم داده شود درصورتی‌که به‌زعم من و سایر موزیسین‌های خیابانی، پولی که ما به دست می‌آوریم در ازای هنری است که ارائه می‌کنیم.


وی که ظاهری ساده و به قولی هنری دارد، ارتباط مستقیم با مردم و اظهارات آنها را پیرامون هنرش دوست دارد و در این خصوص بیان می‌کند: «هم‌نشینی با مردم و صحبت‌هایی که گاهی با نگاه کارشناسی آنها همراه است، حاکی از لطف و ابراز علاقه مردم به این هنر است و این مهم، کار ما را در مقابل مردمی فهیم و هنردوست حساس‌تر می‌کند.»


این هنرمند بیان می‌کند: «حتی مقدار کمک‌هایی که می‌شود، حکایت از نوع برداشت آنها از موسیقی دارد و شاید حتی بشود گفت میزان درک افراد نسبت به موسیقی، در پول‌هایی که می‌دهند، قابل فهمیدن است؛ طوری که طبق استدلال شخصی بنده هر چقدر رقم اسکناس‌ها بیشتر، درک و شعور افراد از هنر موسیقی بالاتر است و بالعکس.»


موزیسین‌های خیابانی هیچ آزاری به کسی نمی‌رسانند!


سینا که تقریبا بیشتراوقات در حوالی میدان ولیعصر دیده می‌شود، ریتم‌های شاد را کمتر دوست دارد ولی برخلاف میل باطنی و برای رضایت مردم، آهنگ‌های شاد هم اجرا می‌کند. او از برخوردهایی که گاه‌و‌بی‌گاه توسط ماموران شهرداری و انتظامی با آنها می‌شود، دلخور است و می‌گوید: «در روزهایی که کشور دچار بیکاری مفرط است ومعضلات اقتصادی گریبان‌گیر هر خانواده‌ای شده، بهتر نیست تا از مشاغلی مثل ما که بدون آزار و اذیت دیگران و در گوشه‌ای از این شهر سعی دارند برای لحظاتی لبخند را بر لبان مردم جاری کنند، حمایت شود؟»


وی اجرای خیابانی را باوجود سرما و گرما و برخوردهای سلبی آن، دارای بازخوردهای مثبتی برای خودش عنوان می‌کند که می‌توان در نگاه‌ها و صحبت‌های مردم آن را دنبال کرد و در این خصوص بیان می‌کند: «موسیقی بدون مخاطب، هیچ نیست. اینکه شما ساعت‌ها و در تنهایی خود مشغول نواختن باشید، شاید خودتان را راضی نگه دارد ولی به‌زعم بنده هیچ برداشتی را نسبت به هنرمان ارائه نمی‌کند. معمولا هر نوازنده‌ای که در انزوای خود کار می‌کند، فکر می‌کند صدای ساز او بهتر از بقیه است درحالی‌که فکر می‌کنم اگر می‌خواهیم پیشرفت کنیم باید به دل جامعه و مردم بزنیم تا نظر آنها را مطلع شویم.»


در خلال هم‌صحبتی با سینا، او از اجراهای خصوصی خود در عروسی، تولد، پارتی و... . حرف می‌زند که پول خوبی را نصیبش می‌کند و معتقد است که آدم در هر کاری که حرفه‌ای باشد، موقعیت خودش را دارد و می‌تواند موفق شود.


سینا خودش را نمونه یک‌فرد موفق در حوزه موسیقی می‌داند که راه و روش کار‌کردن را یاد گرفته است و می‌گوید: «شاید اگر با خیلی از همکاران من حرف بزنید، از روزمرگی‌های این کار سخن بگویند درحالی‌که به نظر من در هر کاری چه موسیقی و چه کارهای دیگر اگر به‌روز و متفاوت باشید، همواره چند‌قدم جلوتر از دیگران هستید و مردم هم این را درک و از کار شما استقبال می‌کنند.»


سینا از روزهای سخت کار گفت که وجود محدودیت‌ها او را مصمم به مهاجرت کرده بود ولی به خاطر خانواده‌اش از این کار دست کشید. وی موسیقی خیابانی در کشورهایی همسایه مثل ترکیه، گرجستان، ارمنستان و... را دارای جایگاه منحصربه‌فردی می‌داند که علاوه‌بر استقبال مردم با حمایت دولت‌های آنها نیز همراه است و ادامه می‌دهد: «موسیقی خیابانی در بعضی کشورها با اقتصاد آنها گره‌خورده است و حتی بدون اغراق می‌شود گفت در کنار صنعت پوشاک در ترکیه، موسیقی‌های خیابانی هم جزئی از صنعت توریسم آنها شده است. اما وقتی به جامعه خودمان و تصور مسئولان از موسیقی خیابانی نگاه می‌کنیم، جز حسرت چیزی باقی نمی‌ماند. برخوردهایی که توسط پرسنل شهرداری به‌عنوان عامل مزاحم با نوازندگان می‌شود، باعث‌شده تا خیلی از گروه‌ها به کار در عصر و شب بپردازند تا با مشکلات کمتری روبه‌رو شوند.»


او در پاسخ به این سوال که چرا به سراغ کسب مجوز از ارگان‌های دولتی نرفته‌اید، این‌طور جواب داد: «تاکنون اقدامی برای اخذ مجوز و اجرا در سالن خاصی انجام نداده‌ام ولی از صحبت‌های دوستانی که این مسیر را رفتند، شنیدم حساسیت‌های خاصی توسط وزارت ارشاد و دستگاه‌های مسئول وجود دارد که ادامه راه را دشوار می‌کند. مورد بعدی هزینه‌های بالایی است که برای اجرا در سالن و کسب مجوز باید بپردازید که این موضوع هم از عزم من برای قانونی کارکردن می‌کاهد. البته باید بگویم به شخصه غیر از موارد بالا ارتباط‌های مستقیم با مردم و انرژی‌ای که از طرف آنها داده می‌شود، هم مزید بر علت است تا به کار خود در خیابان ادامه دهم.


بدون شک هنرمند همواره باید از مخاطبان خود الهام بگیرد و از نظرات آنها برای ارتقای هنر خود تلاش کند. موضوعی که ما هنرمندان معمولا از آن بدمان می‌آید، همین انتقاد است که باعث‌شده ‌دیواری همیشه میان خودمان با مخاطبان‌مان بکشیم و از نظرات آنها خودمان را بی‌نصیب کنیم. درحالی‌که در موسیقی خیابانی، هنرمند مستقیم و بدون هیچ‌مانعی با مخاطب خود رو در رو می‌شود و اگر انتقادپذیر باشد می‌تواند نظرات آنها را برای تکامل هنر خود به کار بندد.»
1 میلیون تومان برای 5 ساعت کار


موسیقی دلنشین در ساعت‌های ابتدایی شهر با صدای مردم، بوق تاکسی‌ها و صدای آمبولانس گره خورده است. در میان رفت‌و‌آمد مردم چند‌نفر گوشه دیوار بی‌تفاوت با دنیای اطراف خود حس گرفته‌اند و در حال نواختن موسیقی بدون کلام هستند. با پایان آهنگ به سراغ‌شان می‌روم و ضمن خسته نباشید تقاضای چنددقیقه‌ای مصاحبه می‌کنم. اسمش کامیار است و از اینکه کامی صدایش کنم، احساس راحتی می‌کند. کامی خواننده و گیتاریست گروه سه‌نفره‌ای است که خودش رهبری آن را برعهده دارد.


از حس خاصی که در حین اجرای آهنگ گرفته بودند، پرسیدم که گفت: «وقتی موسیقی با روح و جان تو در هم آمیخته شود دیگر هیچ‌چیزی نمی‌تواند رشته‌های افکارت را با آن پاره کند. ارتباطی که به شخصه خودم و بچه‌های گروه با موسیقی داریم، در حد یک عاشق و معشوق است و وقتی در آن غرق شدیم دیگر هیچ‌چیزی را متوجه نمی‌شویم. در هر کدام از نت‌های موسیقی، عشق خاصی حاکم است که فقط و فقط باید با چشم دل آن را گوش کنیم.»


وی خودش را محدود به منطقه و نقطه خاصی نمی‌داند، بلکه دوست دارد تا هر کسی که دوستدار موسیقی است با صدای ساز آنها حس بگیرد و می‌گوید: «از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب تهران، در جاهای مختلف شهر اجرا داشته‌ایم و هر منطقه هم خوبی‌ها و بدی‌های خاص خودش را داشته است. اما به شخصه باید بگویم حس و حال نقاط مرکزی شهر با هیچ‌جای دیگر قابل‌مقایسه نیست؛ طوری که دوستداران هنر موسیقی را در اینجا، بسیار بیشتر از نقاط دیگر می‌توان دید.»


کامیار به تمرین‌های مداوم و چندساعته گروه در طول روز برای هماهنگی بیشتر و یک‌اجرای موفق اشاره می‌کند و می‌گوید: «سعی کردیم همیشه قطعاتی متفاوت و به‌روز را برای مردم اجرا کنیم که این مهم مستلزم تمرین گروه با همدیگر جهت هماهنگی هر چه بهتر است. به نظرم مردم، شایسته بهترین‌ها هستند و باید به‌عنوان یک نوازنده سعی کنیم تا گوش آنها را با ناب‌ترین موسیقی‌های روز جهان آشنا سازیم.»


او به تحصیل خود در رشته بازیگری اشاره می‌کند و معتقد است در شرایط بد اقتصادی امروز که بیکاری گریبان‌گیر جامعه شده است، نمی‌توان امیدوار به استخدام در ارگانی دولتی بود و ادامه می‌دهد: «چندسالی است که موسیقی علاوه‌بر علاقه و عشق، برایم حکم شغل هم پیدا کرده است؛ طوری که درآمد خوبی هم از این راه داشته‌ام.»


کامیار در رابطه با میزان در آمد خود این‌طور بیان می‌کند: «پولی که از این راه به دست می‌آید متغیر است و بستگی به مدت زمان اجرا، شلوغی خیابان، علاقه مردم به نت‌های ما و مشتری‌های ثابت دارد. البته تغییرات آب‌و‌هوایی و گرما‌ و‌ سرما هم مزید بر علت است تا بعضی‌وقت‌ها عطای کارکردن را بر لقایش ببخشیم و از خانه بیرون نرویم. در مجموع درآمد این کار بد نیست و اگر شرایط خوبی باشد می‌توان گفت روزی حدود 800 هزار تا یک میلیون تومان برای پنج ساعت کار گیرمان می‌آید.»


منبع: فرهیختگان


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب