استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران: دروغ پراکنی را تمام کنید
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، دکتر عباس شیری، عضو هیئتعلمی دانشکده حقوق دانشگاه تهران، در یادداشتی که در صفحه شخصی خود منتشر کرده، توضیحاتی درباره این انتخاب منتشر کرده است که در ادامه میخوانید:
هرچند در مورد مسائل دانشکده ، در ده سال گذشته مسائل اسفباری گذشت ، ولی بنا به دلایلی کمتر مطلبی گفتم یا نوشتم ، و جز چند مورد محدود سکوت را ترجیح دادم، ولی الآن چون دوستان از من خواستند مطلبی در رابطه این تحولات بنویسم و مسئولان مطلقالعنان دانشکده هم خودشان یا از طریق دوستانشان مطالبی سراسر کذب را در سایتهای وابسته به خود نشر دادند، ناگزیر از بیان مطالبی بادلی خون هستم :
الف / بازنشستگیهای گسترده و اجباری
در طول سالهای قبل بهویژه شش سال گذشته ، بهطور گستردهای اساتید باسابقه و اسطورههای دانشکده به شکل تحقیرآمیزی بازنشسته شدند ، از مرحوم دکتر کاتوزیان ( که نیاز به معرفی ندارد، شناسنامه حقوق ایران بود) گرفته تا دکتر آزمایش( بدون شک برجستهترین استاد حقوق کیفری حال حاضر ایران) ، دکتر آقایینیا در سن ٦٧ سالگی در اوج توانایى علمی )، دکتر صفایی ( دارنده مدال دانش) ، دکتر الماسی، دکتر درودیان (یکی از پاکترین ، دلسوزترین ، متعهدترین ، متدینترین ، انسانهایی که تاکنون به عمرم دیدهام )، دکتر ممتاز ( یکی از برجستهترین اساتید حقوق بینالملل در جهان - کسی که دکتر موثقی میگفت با یکی از دوستانم در استرالیا که بینالملل میخواند، وقتی نزد استادش رفتیم، گفت شما دکتر ممتاز دارید، چرا آمدید اینجا درس بخوانید) ، تا دکتر گرجی مجتهد مطلقی که حضرات آیات شاگردانش بودهاند ، و.. دکتر سیف زاده ( استاد تمام گروه علوم سیاسی) ، دکتر ساعی و...
تا اخراج غیرعقلانی و ناجوانمردانه دکتر حسین بشیریه ( برجستهترین استاد جامعهشناسی ایران ) با بیش از ٢٠سال سابقه به بهانه غیبت غیرموجه در حالی که در آمریکا تحت درمان بیماری قلب بود. یا دکتر سمتی فارغالتحصیل امریکا و یکی از بهترین استادان حال حاضر به بهانه غیبت، و قبل از آن اخراج دکتر جواد طباطبایی و...و البته این کار بهطور گسترده در تمام دانشگاه انجام شد.
ب / نحوه انتخاب رئیس دانشکده
البته من مسئولیتی در دانشگاه ندارم و انشاءالله نخواهم داشت و این توضیحات را صرفاً به دلیل بیتقوایی دوستان و برای دوستان خوبم میدهم؛ دوره دکتر موسوی که شش سال متوالی ریاست دانشکده بودهاند ، در ١٠ /٦/ ٩٤ به پایان میرسد . سیاست دانشگاه عدم انتصاب به رأی بار سوم است. به همین جهت در بین اشخاصی که از گروه حاکم به هر علت که عمدتاً علمی بود، آزرده بودند ( علت استفاده از این اصطلاح اینست که سلیقههای مختلف / اصلاحطلبان کمتر ( که دیگر در دانشکده کمتر از انگشتان یک دست باقیماندهاند) بقیه اصولگرا ، بدون گرایشهای رسمی جمهوری اسلامی، افراد ملی مذهبی و غیره باهم یکطرف بودند)، اجماعی ناخواسته شکل گرفت، سه نَفَر داوطلب بودند ، دکتر آقایی (استاد تمام ) و دکتر حبیبا ( دانشیار ) و دکتر تخشید ( استادیار). جلسهای در این خصوص با حضور من برگزار شد، یکی از اساتید به رأی رسیدن به اجماع پیشنهاد داد که یک نظرسنجی با ایمیل و یا اس.ام.اس صورت پذیرد، هم ایشان مسئول این کار شد . بیش از شصت نَفَر ( ظاهراً ٦٧ نَفَر) جواب دادند.( در موبایل و یا ایمیل ایشان موجود است) دکتر تخشید که قبلا هم بیش از هفت سال رئیس دانشکده بود، و به خاطر شخصیت اخلاقی و سابقه بسیار خوب مدیریتی ، اکثریت بالایی را به دست آوردند ، دوستان هم به تعهد خود عمل کردند و به نفع دکتر تخشید کنارهگیری کردند ، من شخصاً با یک پیامک دوستان دانشکده را که بسیاری از آنها هم اصولگرا هستند به رای دادن به دکتر تخشید دعوت کردم و بسیاری از همکاران معتبر دانشکده، که وزنههای اصلی علمی دانشکده هستند، انجام دادند . این اشخاص اعتبار کمی نداشتند که آن را به رأی دکتر تخشید هزینه کردند، بسیاری از دوستان اصولگرا هم بودند که اگر لازم باشد نام آنها را خواهم نوشت ولی امانت داری اقتضا میکند بدون اجازه نام نبرم ، که اگر نام ببرم تعجب خواهید کرد . ( دوستان حاکم نمیخواهند بپذیرند که روشهای آنها خیلی از افراد را شدیداً آزرده کرده ) ، رأیگیری توسط دانشگاه طبق روال دفعات قبل انجام شد ، و رأی دکتر تخشید ٦١ رأی و نَفَر اول هم بود ، دکتر صادقی مقدم هم با ٥٨ رأی دوم شدند و دکتر کدخدایی هم سوم شدند، این بود داستان رأیگیری با همه اسرارش.
بقیه مطالب کذب که بیانشده مانند جلسه رئیس دانشگاه با دکتر کدخدایی و دکتر صادقی مقدم در خصوص مسئله ریاست را از خود آن بزرگواران بپرسید که کذب است . یا اینکه تمام خانواده دکتر تخشید در آمریکا هستند، و غیره ارزش پاسخگویی ندارد یا اینکه من پشت پرده این اتفاقات بودهام ، من افتخار میکنم که در این تحول نقشی داشتهام ولی پردهای نبوده ، یک برادری دوره مسئولیتش تمامشده ، برادر دیگری آمده است . سلیقهها مختلف است . دکتر تخشید داماد آیتالله یزدی ریاست مجلس خبرگان است، ( که البته این انتصاب هـیچ ربطی به روابط خانوادگی ایشان ندارد ) شخصی میانهرو ، متدین ، باسواد ، دلسوز و محترم است، فاقد هرگونه گرایش سیاسی خاص حزبی است و این تهمتها به ایشان در ماه رمضان و لیالی قدر روا نبود.
دوستان عزیز ، شش سال پیش نظرسنجی شد ، دکتر آقایی ٣٢رأی و دکتر موسوی ١٢رأی آوردند . یکی از معاونان وقت دانشکده ( در حضور چند تن از دوستان ) میگوید آن موقع من نماینده مجلس بودم دکتر صادقی مقدم از طرف دکتر رهبر رئیس وقت دانشگاه تماس گرفت که و من را هم در جریان گذاشت و بعداً دکتر موسوی را با رأی کمتر رئیس کردند، ما هم سکوت کردیم و تا امروز هم من دراینباره حرفی نزده بودم و الآن هم ناراحتم که مطرح کردم , از نحوه انتخاب ایشان برای دوره دوم بیاطلاعم .
در سال ١٣٨٤یا ١٣٨٥ در گروه روابط بینالملل ، جناب آقای دکتر تخشید بهاتفاق آرا بهعنوان مدیر گروه انتخاب شد ، بعد دانشگاه اعلام کرد که برای دکتر تخشید حاضر نیست حکم بزند ( واقعاً نمیدانم علت اینهمه کینه علیه دکتر تخشید چیست ) و بعد در انتخابات مجدد که دکتر تخشید حق کاندیداتوری نداشت ، فرد دلخواهشان را مدیر گروه کردند .
همین داستان در اکثر گروهها تکرار شد. امیدوارم مجبور نشوم بیشتر حرف بزنم ، چون مایل نیستم فضای دانشکده دوقطبی شود . دوستان اکنون طرفدار دمکراسی شده و بهدروغ رأی واقعی را زیر سؤال میبرند .
مدعی هستند چون دکتر تخشید استادیار هستند، نباید رئیس شوند، ظاهراً آقایان فراموش کردند رییس قبلی دانشگاه با رتبه استادیاری رئیس دانشگاه شد و قبل از آن شخصی را که فاقد مدرک تحصیلات دانشگاهی بود و البته شخص فاضلی بود ، و با معادلسازی مدارک حوزوی دانشیار شده بود و معادل دکتری بر کرسی ریاست دانشگاه نشاندند. امیدوارم دوستان دروغپراکنی را متوقف کنند تا ناگزیر نباشم بیشتر حرف بزنم،بس است . تلک شقشقة هدرت...
انتهای پیام/