دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
غفوری فرد:

بنی‌صدر گفته بود شهید بهشتی باید ترور شود/ میرحسین موسوی راضی نبود حرفی علیه منافقین بزنیم

عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی از ماجرای عزل بنی‌صدر، نحوه تعامل حزب جمهوری اسلامی با اولین رئیس جمهور و ترور ۷ تیر و شهادت شهید بهشتی می‌گوید.
کد خبر : 290191

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، واقعه 7 تیر سال 60 یکی از دلخراش‌ترین اتفاقات تروریستی در تاریخ ایران است که 72 تن از مهم‌ترین شخصیت‌ها از جمله وزرا، نمایندگان مجلس، علما و نویسندگان و در راس‌ آنها شهید مظلوم بهشتی به شهادت رسیدند.


واقعه 7 تیر بعد از شورش مسلحانه سازمان مجاهدین خلق(گروهک منافقین) علیه ملت ایران رخ داد که بیش از 17 هزار نفر را در کشور به شهادت رساندند. برای بررسی ابعاد حادثه 7 تیر و ترور شهید بهشتی و یارانش و همچنین ماجرای عزل بنی‌صدر از ریاست‌جمهوری به سراغ عضو قدیمی حزب جمهوری اسلامی رفتیم.


حسن غفوری‌فرد متولد 1322، از اعضای اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در آمریکا پیش از انقلاب بود. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 58 استاندار خراسان می‌شود و تا تیرماه سال 60 در این سمت باقی ماند.


با شهادت دو تن از نمایندگان خراسان در مجلس شورای اسلامی در واقعه هفتم تیر، وی از سمت مردم به مجلس شورای اسلامی راه یافت و یک ماه بعد به‌عنوان وزیر نیرو انتخاب شد. او همچنین در سال‌های 68 الی 72 رئیس سازمان تربیت بدنی بود.


غفوری‌فرد هم اکنون دبیرکل جامعه اسلامی ورزشکاران و عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی است. متن زیر گفتگو با این پیشکسوت انقلابی است که از منظرتان می‌گذرد:


** بنی‌صدر از سالها پیش گفته بود اولین رئیس‌جمهور ایران است


- با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، در ایام عزل بنی‌صدر و شورش مسلحانه گروهک منافقین هستیم. سوال اول را از اینجا شروع کنیم که چرا با وجود چهره‌های مطرح و انقلابی،‌ شخصیتی مثل بنی‌صدر که در سالهای پیش از پیروزی انقلاب آنچنان که باید و شاید انقلابی محسوب نمی‌شد،‌ به یکباره توانست نظر مثبت مردم را به خود جلب کند؟


غفوری‌فرد: دلایل مختلفی وجود داشت ولی مهمتر از آن برنامه‌ریزی خود بنی‌صدر برای رسیدن به ریاست جمهوری بود. بسیاری‌ از افراد که در جریان فعالیت‌های بنی صدر بودند، بعد از انتخاب وی به من می‌گفتند که بنی‌صدر از سالهای پیش می‌گفته که من اولین رئیس جمهور ایران خواهم بود، همانطور که می‌دانید قانون اساسی ابتدا یک قانون دارای 200 اصل با یک پیش نویس بود و توسط دولت موقت و مرحوم آقای حسن حبیبی و دیگران تهیه شده بود، اما آن نسخه که در مجلس خبرگان مطرح شد و اصل ولایت‌فقیه را داشت، پیشنهاد دکتر آیت بود.


** عصبانیت بنی‌صدر از کاهش اختیارات رئیس‌جمهور در مجلس خبرگان قانون اساسی


آقای شهید هاشمی‌نژاد درباره جلسات مجلس خبرگان که به منظور بررسی و تصویب بندهای قانون اساسی تشکیل شده بود نقل می‌کرد که بنی‌صدر در جلسه‌ای که دستور کار اعضای خبرگان بررسی و تصویب اصل 110 قانون اساسی درباره اختیارات ولایت فقیه بود، با توجه به زمینه سازی‌های قبلی و اینکه یقین داشت اولین رئیس جمهور می‌شود، به شدت از کاهش اختیارات رئیس جمهور و دادن این اختیارات به ولی فقیه عصبانی بود.


از جمله برنامه‌ریزی‌های او برای تصدی ریاست جمهوری این بود که بعد از انقلاب کارهای اجرایی قبول نکرد و بیشتر سخنرانی می‌کرد و به عنوان یک کارشناس اقتصادی مطرح می‌شد حتی آن زمان که ما آمریکا بودیم بعضی از دوستان مدعی بودند که امام بخش اقتصادی انقلاب را به بنی‌صدر واگذار کرده و بخش سیاسی و اجتماعی هم به دکتر شریعتی و خودشان نیز مسائل مذهبی کشور را مدیریت کنند. از دیگر عوامل رای آوردن بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری می‌توان به اختلاف بین جامعه‌ روحانیت و جامعه‌ مدرسین بر سر گزینه واحد اشاره کرد. علت تاثیر گذاری نظرات این دو تشکل مذهبی این بود که در آن سالها به غیر جامعه مدرسین و جامعه روحانیت تشکیلات دیگری به آن بزرگی وجود نداشت. علاوه بر اینکه اکثر چهره‌های تاثیرگذار در انقلاب اسلامی عضو این دو تشکل بودند.


از جمله برنامه‌ریزی‌های او برای تصدی ریاست جمهوری این بود که بعد از انقلاب کارهای اجرایی قبول نکرد و بیشتر سخنرانی می‌کرد و به عنوان یک کارشناس اقتصادی مطرح می‌شد حتی آن زمان که ما آمریکا بودیم بعضی از دوستان معتقد بودند که امام بخش اقتصادی انقلاب را به بنی‌صدر واگذار کرده است...


دلیل دیگر موفقیت بنی صدر در انتخابات این بود که صلاحیت اولین کاندیدای انقلابیون که آقای جلال‌الدین فارسی بود، به دلیل اینکه گفته می‌شد او ایرانی الاصل نیست رد شد. این مطلب درست در زمانی مطرح شده بود که تبلیغات انتخابات شروع شده و آقای فارسی برای تبلیغات به استان خراسان رفته بود. بنابراین این اتفاق ضربه‌ سنگینی به تشکل‌های مذهبی زد و با توجه به اینکه زمانی برای معرفی گزینه جدید نبود، هر شخصی نیز معرفی می‌شد طبعا اختلاف آرای زیادی با بنی صدر پیدا می‌کرد.


با وجود تمامی این تفاسیر حتی میان گروه‌ها برای انتخاب گزینه‌ جایگزین برای آقای فارسی هم اختلافاتی وجود داشت. گروهی آقای حبیبی و گروهی دیگر شهید دکتر آیت را به عنوان گزینه جایگزین معرفی کردند. با توجه به این شرایط تمام تلاش ما این بود که انتخابات را به دور دوم بکشانیم تا شاید فرصت تبلیغات هرچند محدود میسر شود. تمامی این دلایل دست به دست هم داد تا بنی‌صدر بتواند بیشتر خودنمایی کند.


** سال 58 هشدار دادم که بنی‌صدر برای رئیس‌جمهور شدن برنامه دارد


یکی دیگر از دلایل مهم موفقیت بنی صدر در آن برهه، مخالفت حضرت امام با ریاست جمهوری یک روحانی بود. اگر مخالفت ایشان نبود، از همان ابتدا گزینه واحد ما برای ریاست جمهوری شهید بهشتی بودند. شهید بهشتی یک شخصیتی داشت که به طور طبیعی در هر مجلسی حضور داشت رئیس آن جلسه بود و از آنجا که تمامی اعضای جلسه ریاست او را قبول داشتند نیازی هم به رای‌گیری نبود. حتی در جلسات مجلس خبرگان نیز که آیت الله منتظری در رأس آن بود، شهید بهشتی جلسات را مدیریت می‌کرد.


بنده و برخی دیگر از دوستان از اوایل سال 58، درباره اینکه بنی‌صدر برنامه‌ریزی مدونی برای رئیس جمهور شدن دارد، هشدار داده بودیم و درباره اینکه باید برای رقابت با او کاندیدای خود را هرچه زودتر معرفی کنیم تذکراتی را دادیم.


گروهی آقای حبیبی و گروهی دیگر دکتر آیت را به عنوان گزینه جایگزین معرفی کردند. با توجه به این شرایط تمام تلاش ما این بود که انتخابات را به دور دوم بکشانیم تا شاید فرصت تبلیغات هرچند محدود میسر شود. تمامی این دلایل دست به دست هم داد تا بنی‌صدر بتواند بیشتر خودنمایی کند.


در زمان رقابت‌های انتخاباتی دوره اول، بنده استاندار خراسان بودم. در یکی از روزهای منتهی به ثبت‌نام انتخابات ریاست جمهوری از سوی حزب جمهوری اطلاع دادند که حزب قصد دارد درباره انتخاب کاندیدای ریاست جمهوری جلسه‌ای برگزار کند. من از مشهد‌ آمدم و در جلسه‌ای که شهید بهشتی و دیگران بودند التماس کردم که مرحوم شهید بهشتی کاندیدا بشوند. گفتند که امام موافق نیستند که یک روحانی رئیس جمهور بشوند.


پیشنهاد بعدی من هم این بود که آقای دکتر شیبانی کاندیدا بشوند چون ایشان را می‌شناختم که یک آدم بسیار بسیار سالم هستند اما در آن جلسه به هر حال تصمیم گرفته نشد لذا بنی‌صدر یکی از دو قطب اصلی انتخابات بود و به علت برنامه‌ریزی‌هایی که از قبل کرده بود چهره‌ی خوبی از خودش به نمایش گذاشته بود، این مشکلات هر کدامش کافی بود تا سرنوشت را تعیین بکند. ضربه‌ای که خوردیم در مورد صلاحیت آقای فارسی بود و فرصتی هم که نبود و برنامه‌ریزی‌ برای این وضعیت نداشتیم.


برنامه‌ریزی‌هایی که بنی‌صدر کرده بود و حمایت‌هایی که از طرف مجاهدین خلق می‌شد و آن دفتر هماهنگی مردم و رئیس‌جمهور که درست کرده بودند، خیلی برنامه‌ریزی شده بود. حالا بعضی‌ها هم معتقدند که حمایت‌های خارجی هم از وی می‌شد.


** بنی‌صدر بی‌نهایت متکبر بود/ مهم‌ترین اشکالش تکبر بود


- بنظر شما چه عاملی موجب شد که بنی‌صدر با آن رای میلیونی بعد از مدتی دچار عدم کفایت سیاسی بشود و از مردم فاصله بگیرد. آیا خصوصیات درونی وی موجب این سقوط شد؟


غفوری‌فرد: علت اصلی سقوطش را می‌دانم چه بود. این بود که بنی‌صدر بی‌نهایت متکبر بود، تکبرش بزرگترین اشکالش بود و هیچ کسی را غیر از خودش قبول نداشت. ما با بنی‌صدر خارج هم که بودیم و در اتحادیه انجمن‌های اسلامی اروپا و آمریکا که با هم همکاری می‌کردند، با هم اختلاف داشتیم. یکبار از اروپا آمد آمریکا که سخنرانی کند اما من نگذاشتم، اختلافات ما از سال 54 و 55 شروع شد. عرض کنم که یقین هم داشتم که اشکال بزرگ ایشان مساله‌ تکبرش هستش و هیچ کس دیگری را هم قبول نداشت.


** بنی‌صدر هیچ‌کس را قبول نداشت/ خودش را از امام بالاتر می‌دانست


در مسائل مذهبی هم خودش را بالاتر از امام می‌دانست حتی قبل از اینکه عزل شود من شنیده بودم که گفته بود من چند نفر از این بزرگان از جمله شهید بهشتی را ترور خواهم کرد، به همین علت هیچ کس را غیر از خودش قبول نداشت که این حتی از عامل بیگانه بودن هم بدتر است. تکبر عقل را از بین می‌برد، بصیرت را از بین می‌برد.


- یک عده مدعی هستند که سقوط بنی‌صدر یک بخشش تقصیر نماینده‌های حزب جمهوری اسلامی در مجلس یا سایر اعضای حزب جمهوری اسلامی است که با بنی‌صدر تعامل نداشتند اما با این‌حال امثال شهید بهشتی همواره احترام رئیس‌جمهور را حفظ می‌کردند. ارتباط حزب جمهوری اسلامی با بنی‌صدر چگونه بود؟


غفوری فرد: حزب در اوایل خیلی از او حمایت کرد. سیستم حزب مخصوصا شهید بهشتی این بود که مخالفت نکند. وقتی من استاندار بودم، آیت‌الله بهشتی آمدند مشهد، بعضی از این دوستان خوب نماینده یک مقدار مطالب علیه بنی‌صدر جمع‌آوری کرده بودند و آمدند به شهید بهشتی دادند. بعد گفتند که آقای بنی‌صدر قانون اساسی را امضا نکرده، خب این یک سند خیلی خوبی بود که نشان می‌داد بنی‌صدر این موضوع را قبول ندارد و همان زمانی بود که بنی‌صدر رسما به بهشتی اهانت می‌کرد. شهید بهشتی فرمودند که شاید آقای بنی‌صدر آن روز مجلس نبودند که این را امضا بکنند.


** حزب جمهوری اسلامی با بنی‌صدر نهایت همکاری را داشت


خود من در هواپیما با آقای بنی‌صدر از مشهد می‌آمدم تهران که به من گفت "این اهانت است به ملت ایران که یک فرد بی‌سواد بشود نخست وزیر یک کشور." منظورش شهید رجایی بود. گفتم خود شما انتخاب کردید، گفت نه به من تحمیل کردند. گفتم خب شما زیر بار تحمیل نمی‌رفتید. گفت "نه، امام به من تحمیل کرد!!" می‌خواهم بگویم که حزب با آقای بنی‌صدر نهایت همکاری را کرد یا یکبار از دهان اعضای جامعه‌ روحانیت چیزی علیه بنی‌صدر نشنیدیم.


- عزل بنی‌صدر همزمان با خروج مسلحانه‌ سازمان مجاهدین خلق(گروهک منافقین) در 30 خرداد 1360 شد. این پیوند بنی‌صدر و سازمان از چه زمانی شکل گرفت و چرا این گروهک حاضر شد همه چیز خودش رو به پای بنی‌صدر بدهد؟


غفوری‌فرد: این که ارتباطشان از چه زمانی شکل گرفت که شاید فقط خدا بداند، البته بدانید که سازمان مجاهدین خلق آن موقع به طور رسمی در جلسات حضور داشت، مثلا فرض کنید در فوت آیت‌الله طالقانی یک مجلس ختمی در دانشگاه تهران بود و آقای رجوی آمد رفت بالای مجلس که یک عده وزرا نشسته بودند با دکتر سامی شروع کرد به حرف زدن.


** مهندس موسوی راضی نبود حرفی علیه منافقین بزنیم


همان زمان امثال مهندس موسوی موافق نبودند که ما حرفی علیه مجاهدین بزنیم و یکی از اختلافات من با مهندس موسوی همینجا بود. من مقالاتی که می‌نوشتم آقای موسوی در روزنامه جمهوری اسلامی چاپ نمی‌کرد. بعد خودشان آمدند در شورای مرکزی حزب گفتند "این آقای دکتر غفوری فرد مقالاتی می‌نویسند که ما را با سازمان مجاهدین خلق ایران درگیر می‌کند و ما الان صلاح نمی‌دانیم که با سازمان مجاهدین خلق درگیر بشویم." گفتم "آقا اینها دیگر درگیر شدند. این چه حرفی است؟"


حداقل از 20 خرداد 1360 بنی‌صدر عملا جزو سازمان مجاهدین شد و از قبل هم تهدید کرده بود عده‌ای را ترور می‌کنم. 6 تیر که به مقام معظم رهبری سوء قصد شد، 7 تیر هم انفجار حزب جمهوری اسلامی رخ داد و بعد 7 مرداد که بنی‌صدر فرار کرد...


روز 20 خرداد 60 امام دستور دادند که آقای بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا عزل شود، آقای مجید حداد عادل استاندار کرمانشاه بود. این خبر را که اعلام کردند آقای حداد عادل رفت به آن پادگان که بنی‌صدر آنجا مستقر بود و گفت که از پادگان بفرمایید بیرون چون شما دیگر فرمانده کل فوا نیستید. اخبار ساعت 12 هم این موضوع را اعلام کرد. بعد از آن بنی‌صدر مخفی شد و به احتمال خیلی زیاد از آن روز رفته بود تحت حمایت خانه‌های تیمی مجاهدین خلق. بنابراین می‌شد گفت که حداقل از 20 خرداد 1360 بنی‌صدر عملا جزو سازمان مجاهدین شد و از قبل هم تهدید کرده بود عده‌ای را ترور می‌کنم. 6 تیر که به مقام معظم رهبری سوء قصد شد، 7 تیر هم انفجار حزب جمهوری اسلامی رخ داد و بعد 7 مرداد که بنی‌صدر فرار کرد، به نظر می‌‌آید که از 20 خرداد به بعد این‌ها همه زیر یک سقف می‌خوابیدند.


** اغلب ترورهای دهه 60 توسط نفوذی‌ها انجام شد


- اخیرا خبری منتشر شده بود که فردی با نام معتمدی که در هلند کشته شده، همان محمدرضاکلاهی عامل انفجار 7 تیر است. کلاهی چگونه وارد حزب شد و نفود کرد و چطور توانست جلسه 7 تیر را برنامه‌ریزی کند؟


غفوری‌فرد: ببینید آن زمان حزب در و پیکر نداشت و اغلب ترور‌ها توسط نفوذی‌ها بود چون آن موقع هیچ نوع بررسی‌ای نبود. می‌گفتند شهید رجایی پشت سر مسعود کشمیری(عامل انفجار 8 شهریور) نماز می‌خواند. وقتی هم که جنازه‌ها را آوردند بیرون، یک جنازه هم به نام کشمیری بود. من رفتم جنازه کشمیری را مقابل مجلس باز کنم که آقای بشارتی آمد و گفت که من مسئولم و حق ندارید باز کنید. شاید اگر آن موقع جنازه باز شده بود و می‌فهمیدیم چیزی داخل آن نیست و کشمیری فرار نکرده بود. کلاهی هم به‌عنوان یک فرد نفوذی یک مقدار فعالیت می‌کرد، هیچ اطلاعاتی هم از خودش باقی نگذاشته بود و البته فرمی که در حزب پر کرده بود هم ظاهرا کسی مطالعه نکرده بود. چراکه پرسیده بودند از که تقلید می‌کنی؟ نوشته بوده من از هیچ کس تقلید نمی‌کنم.


کلاهی برای جلسه هفت تیر سال 60، تلفنی یکی یکی افراد را دعوت می‌کرد. جالب اینکه که نماز تمام شده بود و همه داشتند تعقیبات نماز مغرب و عشاء را می‌خواندند، کلاهی رفته بود داد زده بود که "آقا بلند شوید جلسه شروع شده" و همه را فرستاده بود داخل سالن جلسات. آن زمان نفوذ خیلی راحت بود یعنی می‌توانم بگویم که تمام ترورهای آن زمان از داخل مجموعه‌ها شد.


کلاهی برای جلسه هفت تیر سال 60، تلفنی یکی یکی افراد را دعوت می‌کرد. جالب اینکه که نماز تمام شده بود و همه داشتند تعقیبات نماز مغرب و عشاء را می‌خواندند، کلاهی رفته بود داد زده بود که "آقا بلند شید جلسه شروع شده" و همه را فرستاده بود داخل سالن جلسات.


- سوال آخر ما درباره تاثیر انفجار هفتم تیر در ساختمان حزب جمهوری اسلامی است. بنظر شما از دست دادن افراد بزرگی همچون شهید بهشتی چه تاثیری در اداره کشور داشت و چرا‌ آن زمان ترور افراد و شخصیت‌ها اینقدر راحت انجام می‌شد؟


غفوری فرد: 7 تیرماه نتیجه‌ اشتباهات ما بود که دقت نکردیم. یک مقدار اشتباهات خود ما بود و یک مقدار زیادی خدا کمک کرد که اشتباهات بزرگتر رخ نداد. دیدارهایی که امام در مدرسه‌ رفاه داشتند، مردم می‌آمدند و هیچ بازرسی بدنی هم نبود و یکی می‌توانست راحت خرابکاری کند یا حتی تا مدت‌ها وقتی که امام ملاقات خصوصی هم داشتند بازرسی بدنی نبود. می‌دانید که بعد از انقلاب آقای سپهبد قرنی را ترور کردند، چند وقت بعدش آقای مطهری را ترور کردند و یک همچنین سرمایه‌ای را شهید کردند. بعد از او ترور آقای هاشمی رفسنجانی بود، بعد از این جریانات که اتفاق افتاد، تازه در شورای مرکزی حزب مقام معظم رهبری پیشنهاد کردند که ما برای شهید بهشتی محافظ بگذاریم. قرار شد برای شهید بهشتی محافظ بگذارند و ما هم برویم و تیراندازی یاد بگیریم و یک اسلحه هم به ما بدهند.


آن زمان نه کلاهی شناسایی شده بود و نه کشمیری، در نتیجه‌ ضربه‌ بزرگی به نظام خورد. شهید بهشتی و حدود 30 تن از نماینده‌ها تعدادی از وزرا و تعدادی از معاونین وزرا و... شهید شدند. هر مملکتی بود باور کنید نابود می‌شد ولی صبح 8 تیر امام سخنرانی کردند و به مردم آرامش دادند و خدا کشور را حفظ کرد.


منبع: تسنیم


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب