جلوتر از مجاهدان دیروز و قهرمانی از نسل امروز
آخرین ساخته ی ابراهیم حاتمی کیا را شاید بتوان بدون اغراق کامل ترین اثر او به لحاظ تکنیک دانست. توان حاتمی کیا در استفاده از تکنیک سینما و بازی کردن با همه ی آن چه در این سال ها می تواند به بیان سینمایی او کمک کند از او کارگردانی پویا ساخته که همپای جوان های تازه نفس به فیلمسازی مشغول است.
فیلمی که میزانسن های سختی را برای بیان قصه انتخاب کرده و در خلق موقعیت های اکشن کاملاً شبیه یک فیلم هالیوودی است با این تفاوت که بر خلاف آثار هالیوودی این فیلم در استدیویی مجهز تصویر برداری نشده و همه چیز به مرور تهیه شده است. با این حال حاتمی کیا در «چ» یکبار به جوان های هنرمند ایرانی اعتماد کرد و این بار هم در «به وقت شام» کار را با اهل فن وطنی پیش برده است.
این اصرار حاتمی کیا را هم می توان درون فیلم معنا کرد و هم بیرون فیلم آن را فهم کرد. حاتمی کیا بنا دارد تا همچنان در فیلم هایش چالش میان نسل ها را به تصویر بکشد از این رو حتماً علاقه مند است که در کارش پای جوان های امروزی را باز کند و نسبت او را در تکنیک با توان بالای خودش ارزیابی نماید. اتفاقی که از اظهار نظر های حاتمی کیا بر می آید که بسیار برای او راضی کننده بوده است.
«به وقت شام» همچنان روحیه ی پرسشگر حاتمی کیا را در خود دارد. این کارگردان با سابقه نشان داده که ارتباط نسل جوان با پدرانی که در سال های جنگ 8 سال جهاد کرده اند یک چالش بزرگ محسوب می شود و حاتمی کیا را سخت درگیر می کند. از این رو هم در فیلم بادیگارد و هم در این فیلم شاهد دیالوگ هایی میان نماینده نسل جوان و پدری جبهه رفته هستیم.
اگر چه تلخ ترین روایت حاتمی کیا از این مسئله مربوط به فیلم «به نام پدر» است که او در این سرگشتگی به دام روایتی ضدجنگ از دفاع مقدس می افتد اما در فیلم های بعدی که این چالش را به تصویر کشیده توانسته است تا آرام آرام به جواب این مسئله برسد.
حاتمی کیا در فیلم سینمایی «به وقت شام» به جواب قطعی رسیده است. او دیگر چالش ها را نه از باب شک به نتیجه بلکه برای اثبات میزان فداکاری و ایثار قهرمان قصه به تصویر می کشد. حاتمی کیا اصرار دارد که بگوید قهرمان فیلم چالش هایی را در زندگی خود دارد و اگر چه در آسمان سوریه در حال مجاهدت هست اما بر روی زمین دلبستگی هایی دارد که سخت او را درگیر می کنند.
با این وجود قهرمان نسل امروزی «به وقت شام» نه تنها در غر زدن و گلایه مندی از گذشته باقی نمی ماند بلکه حتی از قهرمان نسل قبل هم جلو تر می رود و منجی او نیز می شود. «علی» قهرمان امروزی این فیلم از ابتدا تا انتهای فیلم سیری را طی می کند و در بخش پایانی فیلم که یک تنه دست به عملیاتی سخت می زند به یقین قطعی رسیده است.
این فهم و درک نسبت به عصر و زمانه که در فیلمسازی مثل حاتمی کیا موج می زند از او کارگردانی برجسته ساخته که مخاطب همیشه منتظر دیدن فیلم هایش خواهد بود. شاید اگر حاتمی کیا فیلم های «چ»، «بادیگارد» و «به وقت شام» را نمی ساخت به خودش ظلم کرده بود.
فیلمساز جنگ رفته ی سینمای ایران توانسته از پس شک های خود به یقینی برسد که حلاوت و شیرینی اش را در آخرین اثر او می توان چشید. اکنون می توان دید که حاتمی کیا از عهده ی به زمین نشاندن یک پرواز سخت به خوبی برآمده است. باید منتظر ماند و دید این فیلمساز خوش دست در آثار بعدی خود چگونه می خواهد این یقین به دست آمده را روایت کند.
حاتمی کیا نشان داده که فیلمسازی است که اصلاً مسئله هایش او را وادار به فیلم ساختن می کنند. پس به جرأت می توان گفت این کارگردان یا دیگر فیلم نمی سازد یا اگر بسازد حتماً مسئله ها و چالش هایی را بیان می کند که باز هم برای مخاطب اهمیت خواهند داشت و او را همراهی می کنند.
*منتقد سینمایی
انتهای پیام/