بازرگان مخالف مبارزه با استعمار بود
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، این روزها به اقتضای زمان، سوالات مختلفی پیرامون اهداف انقلاب و اندیشههای بنیانگذار کبیر انقلاب در اذهان ایجاد میشود. اینکه چرا امام راحل از ابتدا مانع حضور روحانیون برای تصدی سمت ریاستجمهوری شدند تا آنجا که انتساب شهید بهشتی به این سمت را هم نپذیرفتند و بعد این منع از نظر ایشان برداشته شد از طرف دیگر تفاوت نگاه امام (ره) با افرادی چون مهندس بازرگان و بنیصدر در نحوه مواجهه با شاه و مبارزه با استعمار و تعامل ابتدایی با این افراد، این سوال را ایجاد کرده است که آیا اندیشههای امام پاریس و روزهای آغازین انقلاب با امام تهران متفاوت بوده است... برای یافتن پاسخ این سوالات به سراغ کسی رفتیم که سالها به علت فضای خفقان دوران پهلوی به نیویورک رفته بود و با عزیمت امام(ره) به فرانسه راهی نوفللوشاتو و سپس با پرواز موسوم به پرواز انقلاب به ایران بازگشته است.
محمد هاشمی در پاسخ به اینکه چرا نظر امام(ره) مبنیبر اینکه روحانیون نباید رئیسجمهور شوند و معتقد بودند روحانیون هدایت جامعه را برعهده دارند، خطرنشان کرد: «بحثی که در آن زمان در جامعه فراگیر بود و در جامعه مطرح میشد، بحث درخصوص انقلاب مشروطه بود. با توجه به اینکه روحانیت رهبری انقلاب مشروطه را برعهده داشت، بعد از اینکه مشروطه به پیروزی رسید روحانیون را خانهنشین کرد و بعد از انزوای روحانیت به تدریج انقلاب مشروطه از مسیر اسلامی خود خارج شد تا به رضاخان رسید. به عبارتی تغییر زمامداری قاجار به پهلوی در چارچوب انقلاب مشروطه اتفاق افتاد تا حکومت به دست رضاخان افتاد.»
رئیس اسبق صدا و سیما با اشاره به عملکرد بنیصدر، افزود: «اگرچه امام(ره) ابتدا بیان کردند که روحانیت هدایت جامعه را دارد و حکومت نمیکند و بعد از آن به تدریج بعد از ریاستجمهوری بنیصدر رفتاری که بنیصدر داشت و یکی از حرفهایی که مطرح میکرد بحث جدایی دین از سیاست بود و اذعان داشت امام(ره) رهبر دینی است و من رهبر سیاسی هستم! این به معنای جدایی دین و سیاست بود و معتقد بود روحانیت نباید در سیاست دخالت کنند. کابینهای که تشکیل داد و همکارانی که داشت، رفتارهایی که داشت، شبیه همان جریانات لائیک در مشروطیت بود. در واقع شبیهسازی رفتارها و مبانیای بود که جریانات لائیک آن زمان دنبال میکردند. بنیصدر تصور میکرد در جامعه مقبولیت دارد و رفتارهایی را شروع کرد که هم مغایر با امام(ره) و هم با حکومت و هم با مردم بود و بنیصدر به این مغایرتها توجهی نمیکرد.»
محمد هاشمی در ادامه اظهار داشت: «رفتاری که بنیصدر و بعد قشر میلیونی از خود نشان دادند باعث شد به تدریج این ابهام در جامعه ایجاد شود که با این وضع به سرنوشت انقلاب مشروطه دچار میشویم و بیم آن وجود داشت که با این روندی که طی میشد انقلاب اسلامی هم به سرنوشت همان انقلاب مشروطه منجر شود. از این جهت مساله قابل اهمیت بود و به تدریج امام(ره) اجازه دادند روحانیون وارد عرصه حکومت در سطوح بالا شوند که بعد از دو دوره ریاستجمهوری آقای بنیصدر و بعد آقای رجائی، امام(ره) رضایت دادند که یک روحانی رئیسجمهور شوند که آقای خامنهای بودند و این وضع ادامه یافت.»
بازرگان مخالف مبارزه با استعمار بود!
رئیس اسبق صداوسیما با تاکید بر اینکه منشا این تصمیم مقایسههایی بود که با انقلاب مشروطه میشد و رفتار این حکومتگران روشنفکر تداعی معانی انقلاب مشروطه را انجام میداد، تصریح کرد: «علاوهبر این بحث استعمار هم مطرح بود. آقای مهندس بازرگان مطرح میکردند که در مبارزات مشروطه مردم علیه استبداد موفق شدند و توانستند استبداد را بیرون اندازند ولی علیه استعمار که در آن زمان استعمار انگلیس بود موفق نشدند و الان هم مبارزه ما با استعماری که آمریکاییها بودند، مبارزه درستی نیست و بیخودی است و نمیتوان موفق شد! این هم زاویهای بود که با امام(ره) ایجاد شد و امام(ره) از همان ابتدای مبارزه هم با آمریکا و هم با اسرائیل و هم شاه که سمبل استبداد بود، مبارزه داشتند اما جریانات دیگر اعتقادی به مبارزه با آمریکا بهعنوان استعمار نداشتند چون اذعان داشتند به همین مبارزه با استبداد بسنده کنیم و در اینجا میتوان موفق بود!»
هاشمیرفسنجانی تاکید کرد: «این اختلاف نظرها و دیدگاهها به تدریج امام(ره) را قانع کرد که اگر بخواهیم جریان اسلامی در کشور برقرار شود باید منعی که برای روحانیون وجود دارد برداشته شود، نه در همه حوزهها ولی در حوزههای اجرایی این منع برداشته شود.»
عضو سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به این سوال که آیا امام پاریس با امام تهران متفاوت بود، تصریح کرد: «به هیچ وجه تفاوتی ایجاد نشد. امام(ره) پاریس امامی بود که میگفت امروز اسلامستیزی یا خداستیزی در جهان را رونق دادهاند و با خدا و هم با دین خدا مبارزه میکنند. سمبل این تعبیر امام(ره) عمدتا درخصوص شوروی بود اما درخصوص غرب هم همین حرف را بیان داشتند که آنها هم دین را به سخره گرفتهاند. یعنی بحث خدا و دین را به آن معنا مطرح نمیکنند. حرکت امام (ره) برای احیای دین در جامعه و به تعبیری احیای خدامحوری در جامعه بود. وقتی امام(ره) به ایران میآید نامهای که به آقای گورباچف مینویسند مطلبی که بیان میکنند این است که مشکل شما اقتصاد و آزادی و این حرفها نیست، مشکل شما خدازایی و دینزدایی است که بیشترین ضربه را به ملت شوروی زده است. راهحل این است که به خدا بازگردید. در همان جا اشاره به غرب دارند که غرب در همین وضعیت گرفتار شده یا بهزودی گرفتار میشود. بنابراین هیچ تردیدی در آرمان امام(ره) شاهد نیستیم. هدف از انقلاب برقراری حکومت اسلامی بود. فرمایشات امام بر مبنای خدامحوری و احیای دین در جامعه بود. در نامه به گورباچف هم این مساله اولویت داشت. تصریح دارند از این به بعد کسی بخواهد کمونیست را ببیند باید در موزههای تاریخ سیاسی آن را مشاهده کند.»
وی در ادامه با اشاره به تفکر پیروان جدایی دین از سیاست تاکید کرد: «امام(ره) از همان پاریس هم با تفکر و اندیشههایی چون نهضت آزادی مخالفت داشتند. بحث جدایی دین از سیاست را امام(ره) به هیچ وجه قبول نداشتند. امام(ره) اذعان داشتند سیاست عین دین و دین عین سیاست است. سیاست مورد نظر امام همان سیاستی بود که مدرس عین دیانت میدانست. در سیاست این را تصریح میکردند که سیاسیبازی نباشد و بر مبنای دین و حق رفتار شود.»
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/