برای رسیدن به تمدن اسلامی، باید عقل را از نو بسازیم
گروه فرهنگی آنا، حوزه اندیشه؛ ابراهیم فیاض، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران به طرح بحثی درباره دستیابی به عقلانیت پرداخت. وی در مجموع معتقد است ما برای احیایمان نیاز به عقلانیت داریم. در زیر متن مشروح این گفتوگو را میخوانید.
*برای شروع بفرمایید تمدن و تمدن سازی از منظر شما چه جایگاهی دارد؟ نظرتان در این باره چیست؟
تمدن اساسا بر روی عقلانیت میچرخد و ما متاسفانه هنوز عقلانی نشدهایم. چیزی که هست این است که جامعه ما فعلا ضد عقلانیت است و در چنین شرایطی حرف از تمدن زدن نادرست و نامطلوب است. آنچه اکنون داریم شبه عرفان است و همین باعث شده تا بشدت جامعه درگیر ضد عقلانیت شود. عقلی که مد نظرم است rationality است و نه reason و به معنای تسط ما به کل ساختار طبیعت و جامعه است.
ما هنوز در برخورد با طبیعت و یک برف روبیمان ماندهایم، چرا حرف از تمدن بزنیم؟ ما نه در بعد اجتماعی و نه به طبیعت پیرامونمان مسلط نیستیم. چرا باید بعد از سه روز از برفی که آمد ساعتها در ترافیک و در هوای سرد زمستانی منتظر بمانیم و نتوانیم برف روبی مناسبی داشته باشیم؟ ما هنوز نتوانستیم بر طبیعت تسلط پیدا کنیم. آنچه در غرب می بینیم تحقق عقلانیت است. عقلانیتی که بر اجتماع و طبیعت استیلا پیدا کرده است اما وضعیت ما به هیچ عنوان اینگونه نیست. صراحتا معتقدم که ما در اکنون منحط هستیم و نه اینکه رو به انحطاط، بلکه همین اکنون منحط بشمار میرویم. چرا که به هیچ نوع عقلانیتی دست نیافتهایم.
*بنظرتان در چنین شرایطی چه باید کرد ؟
اولین نکته که مهم و قابل توجه میبینم پذیرش همین انحطاط و به سوی عقلانیت رفتن، است. ما متاسفانه تاریخی فکر نمیکنیم و مطالعات دقیق تاریخی آموزنده نداریم. عزیزانی که مدام از تمدن صحبت میکنند بگویند چند پژوهشگاه داریم که مشغول به اندیشه در تاریخ تمدن است؟
اینکه غربیها آمدند ما را بشناسند، ابن سینا و دیگران ما را بشناسند روی این حساب نبود که عاشق چشم و ابروی ما بودند بلکه آنها در واقع با تحلیل و تحقیق در مورد تاریخ ما، خودشان را پیدا کردند و گلیم خود را از آب بیرون کشیدند. غرب اگر بوعلی ما را مطالعه کرد برای این نبود که عاشق بوعلی بود بلکه می خواست راه مفری از شرایطش را پیدا کند.
غرب تا از آگوستین به اکویناس و سپس به کانت نرسید نتوانست غرب شود. بلکه این گذر بود که غرب را غرب کرد. یکبار در آلمان در حال نقد کانت بودم که یکی از دوستان آلمانی به بنده گفت فیاض تو هرچه می خواهی کانت را نقد کن، روزی که کانت به دنیا آمد ما سوار الاغ بودیم و روزی که کانت از دنیا رفت ما سوار بر تِرَن هوایی شدیم.
*آیا افق پیش رویمان را خوب میبینید؟
خیر با این روند پاسخم فقط خیر است. دولتی که اکنون روی کار است دولتی انحطاتی است که عرضه هیچ کاری را ندارد چه رسد به عقلانی کردن ساختار.
*با این وصف چطور باید به یک دولت درست و مفید فایده دست یابیم؟
باید بر عقلانیت تاکید داشته باشیم. دولت هم ظهور همین توجه به عقلانیت ما خواهد بود. باید تجدید نظری بر تعریفمان از عقل کنیم. عقل را بار دیگر به دقت مورد تامل قرار دهیم و از نو بسازیم.
*شما از دولتی در دوره پیش حمایت کردید که به قول بسیاری، به هیچ وجه، عقلانی نبود. در این رابطه چه برای گفتن دارید؟
بله. دولت پیش هم یک مصیبت بود و گویا مدام مصیبت بر مصیبت بر سر این جامعه خراب میشود. اما چرایی دفاعم از آن دولت بدلیل بالا بودن تحرک اجتماعی دولت قبل بود و همین امر باعث جلب میزانی از حمایت بنده نسبت به دولت احمدینژاد شد.
*اولین اقدام برای تغییر زیر ساختی وضعیت کنونی مان را چه میبینید؟
امروز در هر جامعه ای اساس بر اقتصاد است. متاسفانه ما معنای اقتصاد را نمیفهمیم. اقتصاد یعنی میانه روی، اگر یک جامعه به میانهروی برسد یعنی به اقتصاد دست یافته است. این دولت فقط شعار میانه روی و اعتدال میدهد. ما انحطاط و بی نظمی رویمان حاکم است.
*تاریخ ما تاریخی اسطورهای-آیینی است. چطور باید از تاریخمان خروج داشته و فضای عقلانیتی نو را ایجاد کنیم؟
ما نیاز به فلسفه داریم. عقلانیت را فلسفه درست میکند. ما نیاز به یک مطالعات تاریخی-فلسفی و منتقدانه داریم. اول باید تاریخ ایران، بعد تاریخ جهان، بعد تاریخ اسلام را باید بخوانیم و با دیدگاه فلسفی بسیار دقیقی به نقد بنشینیم.
*شما در این نظام شخص ذی نفودی بشمار میروید، بهتر است بگویید شخصا خودتان در این مسیری که ترسیم کردید چه می کنید؟
بنده قدرتی ندارم. دولت حرف ما را گوش نمیکند و بنده صرفا در درون دانشگاه با دانشجویان و همراهانم برنامههایم را به پیش می برم. وزیر فرهنگ کنونی از دوستان بنده است و سالهای سال با هم کار کردیم اما از زمان وزارتش دیگر هیچ ارتباطی با ما ندارد و پاسخگو هم نیست.
* با شواهد و قرائن می توان با تسامح ابراز کرد که گویی دنیای جدید روز به روز بیشتر به سمت آنارشیسم پیش میرود، آیا چنین نظری را قبول دارید؟
بله، قبول دارد. چون ساختار تا حدودی عرفانی است و هرکجا عرفان باشد شاهد این آنارشیسم خواهیم بود. اگر جهان را فرهنگی کنیم می شود آنارشیسم اما اگر به سوی عقلانی کردن جامعه برویم از آنارشیسم نجات یافته و به نظم جهانی دست می یابیم.
*شما معتقد هستید ما باید نظم جهانی پیدا کنیم؟
راه چاره ای نداریم. مگر می توانید نسخه دیگری در این جهان داشته باشید و در انزوا فرو روید؟
*منظورتان از کسب نظم جهانی توسط ما این است که ما همان الگوی غربی را گرفته و محقق کنیم تا در نهایت به نظم جدید جهانی برسیم؟
ما داریم شعار می دهیم و کلی گوییم می کنیم. ما باید بازاندیشی داشته باشیم در اندیشمندان غربی مانند کانت و هگل و امثال این دو که تاثیراتی ژرف در تاریخ غرب گذاشتند. ما باید از نو فکر کنیم.
درد ما همین است همه فقط مشغول اسما هستند و دائما اسم میگذارند. مانند تمدن اسلامی که نوعی مبالغه و به تعبیر من گنده گویی است. تمدن اسلامی را چه کسی جز غربیها گفته و به آن پرداخته است. قویترین کتابها در زمینه تمدن اسلامی را غربیها و مستشرقین نوشته اند. ما باید این را بفهمیم که ما شعور درک این موضوع را نداشتیم و غربی ها بودند که درباره تمدن اسلامی کتاب ها و مطالبی نوشتند.
*شما بر عقلانیتی خاص و به تعبیر من عقلانیتی عجیب حرف میزنید. این عقلانیتی که لازمه پیشرفت ما میبینید دقیقا چیست و چگونه باید به آن رسید؟ آیا بنظرتان بار دیگر باید به ابن سینا و ابن رشد باز گردیم؟ حدود عقلی که مد نظرتان است را برایمان مشخص کنید.
عقلانیت کار اصلیاش این است که رابطه هدف و وسیله را درست کند. این اشاره به همان عقلانیت ابزاری است.
*پس گویا شما کاملا پراگماتیستی عقل را تحلیل می کنید؟
بله کاملا همین را میگویم. اول باید زندگی درست شود و به عقل معاش توجه کنیم.
*من در گفتگوهایم با اساتید حوزه فلسفه و در مجموع علوم انسانی شاهد این هستم که اساتید نسبت به سالها پیش خیلی واقع بین تر شده اند و شاید به خاطر غم نان است که اینقدر سطح بحث به مشکلات معاشی نزول یافته، نظر شما چیست؟
بله این رو نمیتوان نادیده گرفت. امروز باید پیش از هرچیز به مشکلات شهری و زیست محیطی و اقتصادی بیاندیشیم.
*در چند سال اخیر با اصطلاحاتی عجیب مانند سیاست صدرایی، اقتصاد صدرایی و... مواجه شدهایم. اینها چیست؟ و آیا میتوانند راه مفر ما باشند؟
اینها برای نان است. عزیزان دارند نان خوبی با همین مباحث میخورند. ما جهل را داریم بازتولید میکنیم. ما چون اندیشه نداریم دچار انحطاط هستیم.
*عدهای از اساتید مانند گروه مراد فرهادپور نشسته اند و صرفا دارند به مقوله ترجمه می پردازند. نظرتان درباره چنین اقداماتی چیست؟
ترجمه یک روحیه انحطاط دیگر است. باید به این سوال پاسخ دهند که متن هایی که ترجمه می کنند متن های اصلی است؟ متنهایی ابتدایی بازاری ترجمه میکنند. این هم از نهضت فکری ما است.
گفتگو: محمدرضا زمانی خطیبی
انتهای پیام/