قدس، نماد همگرایی کشورهای اسلامی
حدود یک قرن است که موضوع اتحاد جهان اسلام با عنوان «وحدت» و یا «تقریب» و «همگرایی intepration» از سوی اندیشمندان و مصلحان جهان اسلام بهعنوان یک راهکار عملی بهمنظور وحدت و اتحاد جهان اسلام مورد بحث و ارزیابی قرار میگیرد. اما به دلیل اختلافات و چالشهای بیشمار کشورهای اسلامی و تضاد ساختاری این کشورها در حوزه سیاست و جامعه و وابستگی این کشورها به قدرتهای بزرگ، این موضوع با دشواریهای زیادی مواجه شده است، به طوری که موضوع وحدت و همگرایی جهان اسلام در دهههای اخیر به موضوعی غیرقابل انجام به فراموشی سپرده شده است.
کشورهای اسلامی که با عنوان «جهان اسلام» از آن یاد میشود امروزه دارای امکانات و قدرت بالقوهای برای تأثیرگذاری بر موضوعات منطقهای و بینالمللی هستند که در صورت همافزایی و درک متقابل کشورهای اسلامی از این قدرت، توفیقات زیادی را برای این کشورها در صحنههای بینالمللی بهعنوان یک قدرت بلامنازع به نمایش خواهند گذاشت.
برخورداری از 57 رای در سازمان ملل متحد، قرارگرفتن در مسیر آبراههای بینالمللی و تنگههای استراتژیک و موقعیت سوقالجیشی، در اختیار داشتن بیش از 70 درصد منابع انرژی جهان، برخورداری از آیین حیاتبخش اسلام و جمعیت جوان، برخی از امکانات ویژگیهایی است که اهمیت کشورهای اسلامی را بهخوبی نشان میدهد. در این میان نگاه به قدس بهعنوان اولین قبله برای مسلمانان، نقطه مشترکی است که اهمیت موضوع را برجسته میکند.
شاید بتوان گفت در دهه اخیر جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که با تمام توان و حمایت مادی و معنوی از فلسطین و قدس در صف مقدم مبارزه علیه سیاستهای تفرقهانگیز صهیونیسم جهانی به رهبری آمریکا تبدیل شده است. در این میان به دلیل وابستگی کشورهای اسلامی به قدرتهای بزرگ از جمله آمریکا، موضوع مظلومیت مردم فلسطین و قدس اشغالی به فراموشی سپرده شده است.
در چند سال اخیر حوادثی در منطقه و پیرامون کشورهای اسلامی رخ داده است که بهصورت غیرمستقیم ایده همگرایی کشورهای اسلامی و تشریک مساعی آنها را در موضوعات منطقهای بیشتر از گذشته مطرح کرده است. این موضوعات عبارتاند از:
اشغال افغانستان و عراق توسط آمریکا که با شعار مبارزه با تروریسم و حقوق بشر انجام شد و خسارات زیادی را برای این کشورها به وجود آورد و دروغین بودن این ادعاها را روشن کرد. به طوری که آمریکا در هیچ کدام از کشورها از جمله افغانستان و عراق به اهداف خود نرسید.
موضوع «بیداری اسلامی» در کشورهای اسلامی که به عبارتی رستاخیز مردمی با هدف دستیابی به هویت اسلامی انجام میشد و رهاورد آن آشنایی نسل جوان کشورهای اسلامی با سیاستهای آمریکا و هویت خواهی جدید شد. آنچه در این کشورها رخ داد جز فروپاشی نظامهای وابسته به آمریکا نبود.
ظهور داعش در داخل کشورهای اسلامی از جمله عراق و سوریه با هدف اختلافافکنی و ایجاد فضای امن برای رژیم صهیونیستی موضوع دیگری بود که آمریکا را بر آن داشت تا برای آن سرمایهگذاری زیادی بکند تا از این طریق جمهوری اسلامی ایران را هم در عملی در تقابل با کشورهای اسلامی و آمریکا قرار دهد که البته با سیاست مدبرانه جمهوری اسلامی ایران و تدابیر مقام معظم رهبری این نقشهها در نطفه خفه شد و آنچه از آن باقی ماند چیزی جز اهمیت انقلاب اسلامی و ضعف و زبونی آمریکا و متحدانش نبود.
تصمیم اخیر ترامپ در انتقال سفارت خود از تلآویو به قدس را در حقیقت باید نوعی فرافکنی از طرف ایالاتمتحده آمریکا دانست که بعد از شکست این سیاستها در مقابل جریان مقاومت در منطقه به رهبری جمهوری اسلامی صورت میگیرد ازاینرو مصداق این ضربالمثل معروف است که «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.»
بههرحال نکتهای که آمریکا ناچار به پذیرش آن است، اعتراف به این مسئله مهم است که سیاست این کشور در چند دهه اخیر با عنوان «نظم نوین جهانی» و بازی بزرگ در «خاورمیانه جدید» سرانجامی جز شکست به همراه نداشته است. ازاینرو اتفاقات اخیر در منطقه ازجمله بازگشت سعد حریری به لبنان و حمایت مصلحت جویانه دبیر کل حزبالله از آن و همگرایی ترکیه و ایران و روسیه در ترتیبات منطقهای و شکست جریان وابسته به غرب در بین سران کشورهای اسلامی در اجلاس اخیر کویت، همگی ازجمله مواردی است که نشانههایی از درک متقابل کشورهای اسلامی در خصوص موضوعات بینالمللی و منطقهای و انزوای بیشتر آمریکا را نشان میدهد.
* کارشناس مسائل سیاسی و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد سمنان
انتهای پیام/