آیا اقبال لاهوری با انگلستان همدست بود؟
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، محمد حسن مقیسه، پژوهشگر و مدرس دانشگاه است. از او تاکنون آثار متعددی در حوزه فرهنگ و زبان فارسی منتشر شده که جدیدترین آن، «افکار پنهان ایرانیان» است. این اثر که به تازگی از سوی انتشارات ترفند به چاپ رسیده، به زندگینامه و تحلیل بخشی از اندیشههای اقبال لاهوری، اندیشمند جهان اسلام میپردازد.
هرچند تاکنون آثار متعددی درباره اقبال در ایران منتشر شده، اما به زعم کارشناسان و محققان، هنوز حق مطلب ادا نشده و موضوعات مهمی در این رابطه مورد غفلت واقع شده است. کتاب جدید مقیسه، با نگاهی به اندیشهها و آثار اقبال لاهوری سعی دارد تا تأثیرپذیری او از فرهنگ، زبان و تمدن ایران را بررسی کند. این برای اولینبار است که کتابی به صورت جامع به این موضوع میپردازد. مقیسه در گفتوگو با تسنیم، ضمن تشریح موضوعات اصلی کتاب، میگوید: اقبال معتقد است کهزبان اردو نمیتواند نیازهای من را برآورده کند، من حرف دلم را میتوانم به زبان فارسی بزنم. او در عمل نیز این علاقه و دلبستگی را نشان داده است؛ به طوری که از مجموع 15 هزار بیتی که از او به یادگار مانده، تنها شش هزار بیت به اردو و 9 هزار بیت دیگر به زبان فارسی است؛ یعنی کفه به سمت زبان فارسی سنگینی میکند.
نویسنده کتاب «افکار پنهان ایرانیان» همچنین در ادامه به بخشی از شایعات درباره زندگی اقبال پرداخته و درباره نقش او در جدایی پاکستان از هند معتقد است: اقبال زمانی که در هند به عنوان یک کشور واحد و بزرگ زندگی میکرد، اصلیترین کاری که انجام داد و آبرو و توان فکری خودش را در این راه صرف کرد، تلاش برای برای ایجاد یگانگی میان هندوها و مسلمانان بود.
مشروح بخش نخست گفتوگو با مقیسه به این شرح است:
آقای مقیسه! تاکنون آثار متعددی در باره اقبال لاهوری، اندیشهها و آثار او به زبان فارسی نوشته شده است. از نظر برخی از کارشناسان، بخش قابل توجهی از آثار نوشته شده سطحی بوده و نتوانستهاند حق مطلب را ادا کنند، نظر شما چیست؟ کتاب «افکار پنهان ایرانیان» که مورد بحث ماست، سعی دارد به چه نکاتی از زندگی و آثار این اندیشمند جهان اسلام بپردازد و به چه پرسشهایی پاسخ دهد؟
کتاب «افکار پنهان ایرانیان» که برای اولینبار نشر ترفند آن را چاپ کرده، دربردارنده زندگینامه و معرفی آثار اقبال لاهوری و شرحی بر اندیشه و تحلیلهای او در باره ایران است. در اولین بخش از این کتاب، آثار اقبال معرفی و سبک شعر او توضیح داده شده و در بخشهای دیگر کتاب، به فرهنگ و تمدن ایرانزمین، زبان فارسی و سنجش اقبال با هفت تن از شعرا و عرفای ایرانی پرداخته شده است.
راهکار اقبال لاهوری برای نجات مسلمانان از دست انگلستان
به طور کلی افکار و اندیشههای این اندیشمند جهان اسلام در چهار زمینه مورد بررسی قرار گرفته است. اولین موضوعی که در اندیشه و افکار اقبال لاهوری به آن برمیخوریم، اشراف او به فلسفه اسلامی و غربی است. او از مجموع این دو حوزه، فلسفه و راهبرد جدیدی برای جهان اسلام، بهویژه برای مردم شبهقاره، با نام «فلسفه خودی» ارائه داد که در «اسرار خودی» و «رموز بیخودی» آن را به تفصیل شرح داده است. اقبال لاهوری وقتی میبیند که انگلستان کشور آباد و غنی او را اشغال و مردم را استعمار کرده است و در مقابل، مردم هند که بخشی از آن را مسلمانان تشکیل میدهند، دچار خمودگی و رکود شدهاند، به این نتیجه میرسد که راه رهایی از این وضعیت اتکا به نیروهای نهفته درونی خود است. از نظر او اگر انسان بتواند به خود پایبند باشد و بتواند از استعدادهایی که خداوند در درون او نهاده استفاده کند، بیشک همه گرفتاریهایش برطرف میشود و از سطح زندگی مادی هم فراتر میرود. وی در توصیف خودی میسراید:
نقطه نوری که نام او خودی است
زیر خاک ما شرار زندگی است
از محبت میشود پایندهتر
زندهتر، سوزندهتر، تابندهتر
نکته اصلی این است که تفکر خودی بر دو پایه استوار است: نخست، مبتنی بر تلاش، کوشش و تپش است. واژه «تپش» در شعراقبال نمادی است برای حرکتِ رو به جلو، پویایی و تحرک:
رمز حیات جویی؟جز در تپش نیابی
در قلزم آرمیدن ننگ است آب جو را
و نیز میگوید اگر کسی زندهدل بود و دل معنوی داشت، از همین زمین خاکی میتواند سکویی برای پرش بسازد:
مذهب زنده دلان خواب پریشانی نیست
از همین خاک جهان دگری ساختن است
پایه دومِ تفکر خودی که اقبال از آن بهره میبرد، استفاده از دو عنصر «عقل» و «عشق» است؛ یعنی همان نکتهای که در پیشینه فرهنگ و تمدن ایرانزمین بوده و اقبال به واسطه علاقه شدیدی که به فرهنگ ایران داشته، از آن وام گرفته است و البته بدیهی است که همچون عرفای شاعر ایرانی بیشتر به سمت عشق گرایش پیدا کند:
عقل گوید شاد شو آباد شو
عشق گوید بنده شو آزاد شو
و یا:
مؤمن از عشق است و عشق از مؤمن است
عشق را ناممکن ما ممکن است
اولین موضوعی که در این کتاب به آن پرداخته شده، پرداختن به فلسفه ممتاز و ویژه اقبال است که آن را در قالب «خودی» در تمام آثار خود بهویژه در «اسرار خودی» و «رموز بیخودی» مطرح کرده است.
شاعر اردوزبانی که 9 هزار بیت فارسی دارد
دومین نکتهای که باید در نظر گرفت و مایه فخر ما ایرانیهاست، نوع برخورد اقبال با فرهنگ ایرانی و زبان فارسی است. اقبال به زبانهای متعددی از جمله زبان انگلیسی تسلط کافی و کامل داشت. زبان مادری او پنجابی و اردو بود و به واسطه تحصیلش در آلمان، با این زبان نیز آشنا بود. همچنین او بر زبان عربی اشراف داشت و این زبان را در دانشگاه کمبریج تدریس کرده است، اما با وجود همه اینها، او «فارسی» را برای بیان اندیشههای خود انتخاب میکند. این نکته ظریفی است و نشان میدهد که زبان فارسی قابلیتهای بسیاری دارد و میتواند علوم و رشتههای متعدد را بازتاب دهد. این را اقبال نه تنها با آثار، بلکه در گفتار خود نیز بیان کرده است. وقتی از او ایراد میگیرند که: چرا به زبان مادریات شعر نمیگویی و بیشتر به فارسی میسرایی؟ پاسخ میدهد که زبان اردو نمیتواند نیازهای من را برآورده کند، من حرف دلم را میتوانم به زبان فارسی بزنم. او در عمل نیز این علاقه و دلبستگی را نشان داده است؛ به طوری که از مجموع 15 هزار بیتی که از او به یادگار مانده، تنها شش هزار بیت به اردو و 9 هزار بیت دیگر به زبان فارسی است؛ یعنی کفه به سمت زبان فارسی سنگینی میکند.
طرز گفتار دری شیرینتر است
من هم دیوان فارسی و هم دیوان اردوی اقبال را تفحص کردهام. جالب است وقتی به دیوان اردو او مراجعه میکنیم، میبینیم که جابهجا و در لابهلای اشعار اردو از شعرهای فارسی نیز استفاده کرده است. گاه در میان سرودهای به زبان اردو، ابیاتی به زبان فارسی وجود دارد؛ از این جهت زبان فارسی میتواند فصل مشترکی میان ما، اقبال و شبهقاره باشد. اقبال پی به این برده بود که زبان فارسی قابلیتهای فراوانی دارد و این زبان، زبانی است که در طول تاریخ زندگی خود نشان داده که فقط برآیند یک علم نیست، بلکه همه علوم را دربرمیگیرد؛ از فلسفه و منطق گرفته تا ادبیات و ریاضی و سایر علوم. این در حالی است که بعضی از متفکران بزرگ ایران مانند ابوریحان بیرونی معتقد بودند که زبان فارسی، زبان شعر است و قابلیت پرداختن به سایر علوم را ندارد؛ به همین دلیل عمده آثارشان را به زبان عربی نوشتهاند. اقبال در دوره معاصر این تفکر غلط را میشکند؛ البته این تفکر در طول تاریخ شکسته شده است؛ وقتی زبان فارسی در طول تاریخ همه علوم را منتشر میکند، بیانگر توانایی این زبان برای حضور در عرصه علم و اندیشه است. از این منظر، اقبال لاهوری برای ما قابل توجه و مورد نظر است:
پارسی از رفعت اندیشهام
در خورد با فطرت اندیشهام
اظهار ارادت اقبال به مقام حضرت زهرا(س)
سومین نکتهای که باید به آن اشاره کرد، توجه این اندیشمند به اهل بیت(ع) است. اقبال با وجود اینکه سنیمذهب بود، اما ارادت ویژهای به اهل بیت(ع) داشت. او هم برای حضرت زهرا(س) و هم برای امام علی(ع) و هم برای امام حسین(ع) شعر گفته و ارادت خود را نسبت به این عزیزان حتی در نوشتههای مکتوب خود نیز بیان کرده است. در نوشتهای درباره حضرت زهر(س) میگوید که حق این سیده بانوی دو عالم برآورده نشده و من درصدد آنم که شعری بگویم که شایسته این بانو بوده ظرفیتهای وجودی این خانم را برآورده کند. وقتی حضرت زهرا(س) را با مریم(س) مقایسه میکند، میگوید که حضرت مریم(س) به واسطه حضرت عیسی(ع) عزیز شد، اما حضرت زهرا(س) به خاطر پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) و حسنین(ع) عزیز شد:
مریم از یک نسبت عیسی عزیز
از سه نسبت حضرت زهرا عزیز
نور چشم رحمة للعالمین
آن امام اولین و آخرین
و همینطور درباره حضرت علی میگوید:
مسلم اول شه مردان علی
عشق را سرمایه ایمان علی
از ولای دودمانش زندهام
در جهان مثل گهر تابندهام
درباره امام حسین(ع) در «رموز بیخودی»، اشعار گرانسنگ و پر مغزی سروده است. او صحنه کربلا را صحنه غلبه عشق بر عقل میداند و این صحنه را با شعر تشبیه میکند و درباره امام حسین(ع) هم اشعار نغزی دارد:
آن امام عاشقان پور بتول
سرو آزادی ز بستان رسول
الله الله بای بسم الله پدر
معنی ذبح عظیم آمد پسر...
نگاه اقبال به دین، امروزمدارانه است. میتوانیم از نگاه او در جهان کنونی استفاده کنیم. اگر در حال حاضر که دشمنان با شیطنت در میان برخی از مسلمانان نفوذ و از ظرفیتهای خالی ذهن آنها استفاده و این خرابی و شکاف عظیم را در دنیای اسلام ایجاد کردهاند، بتوانیم اندیشه اقبال را معرفی کرده و توسعه دهیم، میتوانیم شکافهای ایجاد شده را ترمیم کنیم.
چهارمین موضوع، نوع نگاه او به اندیشه اسلامی است که بسیار قابل توجه است. از جمله، نوع نگاه او به «شیطان». موضوع شیطان در ادبیات و فرهنگ دینی ما بارها مطرح شده و سرمنشأ آن به زمان خلقت بازمیگردد. در طول تاریخ دیدگاههای مختلفی درباره شیطان مطرح شده است: برخی از بزرگان دیدگاه قرآنی دارند و شیطان را به عنوان راندهشده، رجیم و لعین میشناسند؛ برخی از بزرگان ادب، به واسطه اینکه شیطان به انسان سجده نکرد، معتقدند او از فرمان خداوند تمرد نکرد، بلکه نمیخواست که از غیر خدا اطاعت کند؛ از این جهت این گروه، «شیطان» را یک «عارف» میدانند! کسانی مانند بایزید بسطامی، حلاج و حتی عطار، مولوی، عینالقضات همدانی و ... این نگاه را مطرح کردهاند، اما نگاه اقبال به شیطان جالب است. او علاوه بر اینکه معتقد است که شیطان دشمن خداست، نگاه عارفمدارانه دیگر شاعران را نیز دارد.
تا توانی با جماعت یار باش
رونق هنگامه احرار باش
حرز جان کن گفته خیرالبشر
هست شیطان از جماعت دورتر
اقبال معتقد است که زندگی در دنیایی که خدا داشته باشد و شیطان نداشته باشد، قابل اعتنا نیست.
مزی اندر جهان کورذوقی
که یزدان دارد و شیطان ندارد
«شیطان» در آثار اقبال
اما نوع سوم نگاه اقبال به شیطان نگاهی است که هیچیک از اندیشمندان و بزرگان و متفکران ما در طول تاریخ نداشتهاند. این نگاه روزمدارانه و امروزی است. اگر در طول تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی نگاه کنید، بهخصوص در میان شاعران عارف، شاعری را سراغ ندارید که طغات زمان خود را «شیطان» بنامد. اقبال وقتی میبیند که انگلیسیها منابع غنی زیرزمینی کشورش و بالاتر از آن انسان را که خلیفه الهی است، مورد چپاول قرار میدهند، مستقیماً میگوید که شیطان زمانه من انگلیس است. در یکی از طنزهایی که از او در دست است، میگوید که شیطان را در مجلسی دیدند که آرام نشسته بود. به او گفتند: ای دشمن خدا و خلق! چرا اینقدر آرام نشستهای؟ میگوید: از زمانی که دولت انگلیس آمده، همه کارها را به او سپردهام! او در زمانه خودش میگوید که شیطان زمان ما فقط در قرآن و احادیث نیست، بلکه در دنیای ما نیز زندگی میکند. از این منظر هم افکار اقبال مورد توجه است.
در مجموع باید گفت که کتاب «افکار پنهان ایرانیان» علاوه بر پردازش موضوعهای بالا، نگاه و اندیشه اقبال لاهوری به آداب و سنن و سیر اندیشه و هنر و حکمت ایرانیان را نیز تشریح کرده است.
منشور چندینگانه ذهن یک فیلسوف سیاستمدار شاعر
وجه تمایز این اثر نسبت به آثار معدود دیگری که درباره اندیشههای اقبال لاهوری نوشته شده است، چیست و چه خلأیی را در این حوزه احساس میکردید که تصمیم به تألیف این اثر گرفتید؟
من به دو جهت تصمیم به نگارش این اثر گرفتم. اقبال از جمله شخصیتهایی است که لازم است حداقل هر دو سال یکبار از پنجرهای جدید به زندگی، آثار و اندیشه او نگاه شود. این نگاه در حال حاضر در میان متفکران داخل کشور وجود دارد؛ همچنان که دو سال پیش(سال 1394) حوزه هنری در تهران نشستی بین المللی برای اقبال برگزار کرد و دهم و یازدهم آبان ماه سال جاری نیز دانشگاه زاهدان میزبان اقبالشناسان در یک همایش بینالمللی بود. پس مشخص میشود که اقبال از میان متفکران جهان اسلام، بسیار برجستهتر است؛ چرا؟ زیرا ایدههایی را مطرح کرده که جهانشمول و انسانمدارانه است و هنوز قابل پروراندن است و شایسته واکاوی. دیگر اینکه، بایست توجه داشت که جهان ذهنی اقبال متعدد و منشور چندینگانه است. او در عین اینکه فیلسوف و سیاستمدار است، حقوقدان و استاد دانشگاه و ادیب نیز هست.
هر کتابی از منظر خود به این حوزهها میپردازد. آنهایی که به فلسفه علاقه دارند به وجوه مشابهت و مفارقتی تفکر اقبال با فلاسفه موجود مانند کانت و هگل پرداختهاند. از منظر ادبی نیز آثار او مورد توجه قرار گرفته است، اما این کتاب دو امتیاز ویژه دارد: نخست آنکه در این کتاب برای اولینبار شعر بلندی از او به زبان اردو درباره «شیطان» به فارسی ترجمه و به طور کامل منتشر شده است. دیگر آنکه، اقبال شعر بسیار بلندی در دیوان اردویش با عنوان «پیر و مرید» دارد- منظورش از مرید، خودش است و منظور از مراد، مولانا- که این سروده نیز برای نخستینبار از زبان اردو به زبان فارسی ترجمه و در کتاب حاضر ارائه شده است. متأسفانه یکی از ضعفهای ما این است که دیوان اردوی اقبال را به طور کامل ترجمه نکردهایم.
علاوه بر این، ایران در اندیشه اقبال لاهوری در کتاب حاضر مورد بررسی قرار گرفته است. در حالی که این موضوع پیشتر تنها در دیوان شعر فارسی او مورد بررسی قرار گرفته است، اما من برای تدوین این اثر هم دیوان شعر فارسی و هم دیوان اردو او را مورد مطالعه قرار داده و هم کتابهای «سیر حکمت در ایران»، «بازسازی اندیشه دینی در اسلام» و همه نامههایی را که از او در ایران منتشر شده است، مد نظر قرار دادهام؛ بنابراین ایران در کل آثار اقبال در کتاب « افکار پنهان ایرانیان» مورد بررسی قرار گرفته است.
همچنین در این کتاب، اقبال با هفت شاعر و دانشمند ایرانی مقایسه شده است. علاوه بر این، اگر کسی بخواهد ایران امروز را بشناسد که چه پشتوانهای دارد، فصل مشبعی از این اثر به فرهنگ و تمدن ایران تاریخی پرداخته است.
اقبال را مؤسس نظری کشور اسلامی پاکستان میدانند که بعدها جناح این ایده را محقق کرد. برخی این شبهه را مطرح کردهاند که جدا شدن پاکستان از هند توطئهای انگلیسی بود و اقبال و همفکرانش در این ماجرا به طور ناخودآگاه مؤثر واقع شدند و به اصطلاح بازی خوردند. این عده تحصیل اقبال در آلمان و انگلستان را نقطه اتکایی بر صحت این فرضیه خود تلقی میکنند. ارزیابی شما درباره این موضوع چیست؟
اقبال زمانی که در هند به عنوان یک کشور واحد و بزرگ زندگی میکرد، اصلیترین کاری که انجام داد و آبرو و توان فکری خودش را در این راه صرف کرد، تلاش برای برای ایجاد یگانگی میان هندوها و مسلمانان بود. اما وقتی دید که این کار میسر نیست و دشمنی این دو گروه با یکدیگر زیاد است، به طوری که هندوها و مسلمانان همدیگر را قبول نداشتند و کشتارهای وسیعی در هند صورت میگرفت، خواستار جدایی شمال غرب هند شد و پیشنهاد داد که همه مسلمانان به آنجا بروند و باقی هند برای هندوها باشد. این تفکر اصلی اقبال بود و سالها در پی ایجاد آن بود. 9 سال پس از درگذشت اقبال، کشور پاکستان از هند جدا شد، اما بعدها همان رگ و ریشهها و کینهها و عقدهها و باورهای زشتی که وجود داشت، نگذاشت که این کشور همان کشور اسلامی باشد که مد نظر او بوده است. اما اندیشه و نگاه اقبال، نگاه خالص و پاکی بود.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/