علت فراریبودن ما از مطالعه، سیستم آموزشی کشور است
به گزارش گروه فرهنگی آنا، پایگاه اطلاع رسانی باغ کتاب با ابراهیم فیاض گفتوگویی را صورت داده که در ادامه میخوانید:
کتاب در جامعه ما چه جایگاهی دارد؟
جایگاهی ندارد. مردم کشور ما یا کتاب نمی خوانند یا کتاب هایی می خوانند که ارزشی ندارند. گاهی هم کتاب می خوانند اما واقف نیستند به چه دلیل این کتاب ها را می خوانند. خودم بیشتر از دست فروش های انقلاب کتاب هایی را می خرم که در هیچ فروشگاهی پیدا نمی شود. در کشور ما این فکر نیست که سیاست را مشخص می کند بلکه سیاست و پول نفت است که فکر را مشخص می کند. پس مردم ما نیازی به فکر کردن و کتاب خواندن ندارند.
چه چیزی باعث تغییر این وضعیت می شود؟
ما در تفکرهای اجتماعی، قدرت را دست کم گرفته ایم. تا رابطه قدرت با دانش، معرفت شناسی، فلسفه و ... را متوجه نشویم شرایط همین پیش می رود. تمام اتفاقاتی که در ایران و دنیا رخ می دهد از اندیشه و فلسفه نشأت می گیرد.
فکر نمی کنید جای خالی آموزش در کشور ما باعث معضلات مختلف به خصوص دوری از مطالعه باشد؟
آموزش خوب وقتی به وجود می آید که فلسفه داشته باشیم. بچه های ما در هر مقطع تحصیلی که باشند تمایلی به درس خواندن ندارند. من استاد دانشگاه تهران هستم و دانشجویی که در مقطع دکترا نشسته است آرزو می کند به کلاس نروم. چرا دانشجویی باید در مقطع دکترا به دانشگاه تهران بیاید و دوست نداشته باشد بیاموزد. اساتیدی هم داریم که در ترم جدید هنوز به کلاس نرفته اند. ما هنوز فلسفه درس خواندن و تدریس را متوجه نشده ایم.
آموزش باید از فلسفه غربی برخیزد. چون فلسفه بیان مفاهیم است. در آلمان حتی دکتری فیزیک هم بروید به شما کتاب فلسفه می دهند. در صورتی که ما هنوز داریم عرفان حافظه را پرورش می دهیم. کی قرار است بچه های ما فکر کنند؟ بچه های ما فقط باید بخوانند و خواندن بسیار به معنای آموختن مفید نیست. در نهایت با گذر از دروازه کنکور وارد رشته هایی می شوند که هیچ علاقه ای به آن ها ندارند. با این همه دانشگاه چرا در دانشگاه ها را باز نمی کنند تا هر کس هر رشته ای را دوست دارد بخواند. مگر در دبیرستان این طور گزینش داریم؟ دانشگاه هم باید به این شکل باشد. اگر این کار را انجام دهیم دیگر فرار مغزها نداریم.
سیستم آموزشی چقدر در کاهش سرانه مطالعه اثر گذار است؟
اصل فراری بودن ما از مطالعه همین سیستم آموزشی ست. بچه ها قبل از اینکه به مدرسه وارد شوند سوال های شان آغاز می شود و این سوال ها همین طورادامه پیدا می کند. اما سیستم مناسبی برای پاسخ دادن به این سوال ها وجود ندارد. فلسفه دانستن و آموختن در بچه ها گم می شود و در نهایت خلاقیت در آن ها از بین می رود. بچه ها کتاب می خرند ولی کتاب ها را نمی خوانند چون آموزش به آن ها نگفته که چه می خواهند.
در کشور ما آموزش، اشتغال را تداعی می کند. در صورتی که اشتغال عشق و علاقه می خواهد و مدرک به تنهایی موجب موفقیت افراد در کارهای شان نمی شود.
چگونه این شرایط را تغییر دهیم؟
اول باید شخصیت های خودمان را اصلاح کنیم تا بعد بتوانیم در جامعه اصلاحات اعمال کنیم. اول باید شخصیت مان را پیدا کنیم. چرا که همه از معلم تا پدر و مادر در مسائل آموزشی بچه ها دخیل هستند. در کشور نسل به نسل انحطاط فکری را پرورش دادیم و این انحطاط تبدیل به حافظه تاریخی شده است. اگر ماهیت هر چیزی برای بچه ها مشخص شود بچه ها خلاق می شوند. فرد اول در علم خودآگاهی پیدا می کند و بعد علم مکمل قصه می شود. ما از هر چه نمی توانیم بفهمیم، متنفر می شویم. به همین دلیل است که به مطالعه علاقه نداریم. ایرانی ها به زور کتاب می خوانند چون برای شان بی معناست.
الگوهای آموزشی کشور ما اشتباه است. بارها گفته ام در 6 سال اولل تحصیلی باید دروس عمومی آموزش داده شود و در 6 سال دوم بچه ها را آزاد بگذاریم هر رشته ای دوست دارند، بخوانند. بچه ها در 6 سال دوم تخصص پیدا می کنند. در واقع ورود راحت و خروج کمی مشکل تر از الان می شود.
باغ کتاب را چگونه دیدید؟
بسیار مکان زیبایی ست. دکور و مجسمه های بسیار زیبایی دارد. این مجموعه مکان خوبی برای خانواده هاست. اما تا سیستم آموزش ما تصحیح نشود نمی توانیم شاهد افزایش سرانه مطالعه باشیم.
انتهای پیام/