یادداشت/جمهوری اسلامی
موانع ذهنی صادرات
«سهم ایران از صادرات جهانی فقط ۲۴ صدم درصد است»؛ شاید این جمله رئیس اتاق بازرگانی ایران را بتوان تلخترین واقعیتی دانست که روز گذشته در مراسم روز ملی صادرات از زبان مسئولان و فعالان اقتصادی شنیده شد.
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، «سهم ایران از صادرات جهانی فقط 24 صدم درصد است»؛ شاید این جمله رئیس اتاق بازرگانی ایران را بتوان تلخترین واقعیتی دانست که روز گذشته در مراسم روز ملی صادرات از زبان مسئولان و فعالان اقتصادی شنیده شد. معنای چنین عددی این است که ایران با بیش از 80 میلیون نفر جمعیت که یکی از چهار کشور بزرگ نفتی و اولین دارنده ذخائر گازی در جهان است، سهمی کمتر از 5/0 درصد از تجارت جهانی را دارد.
این جایگاه و سهم بسیار ناچیز از صادرات جهانی بدون شک علل و ریشههای فراوانی دارد که بارها و بارها به آنها پرداخته شده و اتفاقاً راه حلهای متناسب برای برطرف کردن این مشکلات هم به صورت واضح و روشن ارائه شده است. با این حال، تغییرات اصلاحی بسیار کُندتر از آنچه باید انجام گرفته یا اصلاً انجام نگرفته است. گذشته از علل اقتصادی ماننده بهره وری پایین در صنعت و معدن کشور، ضعف شدید در بازاریابی و بسته بندی، تعاملات محدود و پررنگ تجاری با کشورهای دنیا، موانع ارزی و... به نظر میرسد میتوان به عوامل دیگری نیز اشاره کرد که اگرچه از جنس علل اقتصادی دسته بندی نمیشوند ولی نقش پررنگی در نرسیدن صادرات کشورمان به وضعیت و جایگاه مناسب دارند.
این عوامل را میتوان در عداد موانع ذهنی صادرات ایران قلمداد کرد چرا که رویکرد و نگاه مسئولان و فعالان اقتصادی را به مقولات عینی دستخوش اعوجاج و عدم شفافیت میکنند.
یکی از این مقولات ذهنی، اختلافی است که سالها بر سر ملاکهای دسته بندی صادرات به نفتی و غیرنفتی وجود دارد. از آنجایی که دولتها در ایران همواره به دنبال ساختن چهرهای موفق و ارائه کارنامهای قابل قبول از خود هستند، تغییر ملاکهای جا دادن فرآوردههای نفتی در زمره صادرات نفتی یا غیرنفتی همواره محل مناقشه دولتها و مخالفان آنها بوده است. این بگومگوها درحالی بخش زیادی از انرژی و وقت و اعتماد دولت، فعالان اقتصادی و افکار عمومی را تلف میکند که با جدا کردن رقابتهای سیاسی از حوزه اقتصاد میتوان چنین منازعاتی را به حاشیه راند. توجه به این بایستگی هم برای دولتها و هم منتقدان و مخالفانشان ضروری است.
مقوله دیگری از همین دست، حساسیتی است که نسبت به واردات در کشور وجود دارد. تردیدی نیست که مقدار و ارزش واردات، مسئله مهمی برای هر اقتصادی است اما این دو شاخص به تنهایی نمیتوانند، مبنای ارزیابی قرار بگیرند؛ ترکیب این واردات و نقشی که در تولید هر کشوری دارند، تاثیر فراوانی در مفید یا مضر بودن واردات دارد. بررسی تجارب موفق در کشورهای دیگر نشان میدهد در بسیاری از موارد، رویکرد مناسب و حساب شده در واردات و همکاریهای مشترک با کشورهای صاحب برند در حوزههای مختلف، نقش مهمی در تقویت صنایع آن کشورها داشته است. توجه به مقولات جدیدی مانند زنجیره ارزش برای از بین بردن هراس و مقاومت ذهنی نسبت به مقولاتی مانند واردات تولیدگرا و همکاریهای فنی در ساخت قطعات محصولات نهایی میتواند در قرار گرفتن تولید کشور در مسیر صادرات موثر باشد. تکرار شعارهای اشتباهی مانند ضرورت خودکفایی در تولید همه چیز، آفت تولید و صادرات در کشور ماست. علاوه بر این باید به درستی برخی کلیشههای پرطرفدار در فضای کارشناسی کشور هم با دیده تردید نگریست. از جمله این انگارهها، ضرورت واقعی شدن نرخ ارز و به تعبیر درستتر افزایش نرخ ارز، برای تقویت صادرات است. این گمان گرچه از نظر تئوریک، درست است ولی واقعیت اقتصاد ایران با این گمان فاصله زیادی دارد. فقط 17 درصد تولید ایران، صادر میشود و این یعنی افزایش نرخ ارز بیش از آنکه صادرات را تقویت کند، به افزایش قیمت نهادههای تولید و گرانتر شدن قیمت تمام شده محصولات تولیدی منجر خواهد شد بطوری که این محصولات توان رقابت در بازارهای صادراتی نخواهند داشت.
توجه به این واقعیتها و تصحیح رویکردهای ذهنی به رفع موانع صادرات در کشورمان کمک خواهد کرد گرچه این تمام راه حل نیست و تصحیح سیاستها و عملکرد دولتها هم به شدت در تقویت صادرات نقش دارد.
منبع: جمهوری اسلامی
انتهای پیام/