دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
گفتگوی تفصیلی با کارگردان «بیست و یک روز بعد»

«بیست و یک روز بعد» برشی از زندگی من است/فکر و فیلم خوب روی زمین نمی‌ماند

محمدرضا خردمندان؛ کارگردان فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» با اشاره به این که این فیلم برشی از زندگی او در دوران نوجوانی اش است، گفت: کنشگر بودن در زندگی برای من مهم است و نقش اصلی فیلم را هم شبیه خودم نوشتم.
کد خبر : 207275

هدیه حدادی اصل؛ گروه فرهنگی- محمدرضا خرمندان؛ کارگردان فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» این روزها جوایز جشنواره ها را برای این فیلم به عنوان اولین ساخته بلند سینمایی خود درو کرده است.


فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» داستان مرتضی، پسر نوجوانی است که در راه تحقق آرزوی ناکام پدرش، با چالش بسیاری روبرو می شود. این فیلم که از نیمه مرداد ماه در سینماها اکران خود را آغاز کرده است تاکنون فروش قابل قبولی را نیز تجربه کرده است. به همین بهانه با محمدرضا خردمندان؛ کارگردان آن به گفتگو پرداختیم.


بخشی که از فیلم در اکران عمومی نسبت به اکران جشنواره کوتاه شده است، ممیزی از طرف جای خاصی صورت گرفت؟


هیچ جای خاصی ممیزی برای فیلم من اعمال نکرد. فیلم را به خواست خودم و با توصیه کسانى که در ایام جشنواره آن را دیده بودند کوتاه کردم به صورتى که شروع آن براى مخاطب خسته کننده نشود. از این رو طى جلساتى که با تدوینگر داشتیم تدوین فیلم را به گونه اى تغییر دادیم که داستان از چند دقیقه ابتدایى فیلم شکل بگیرد.


این تغییرات به توصیه چه کسانى بود؟


حاشیه ها در خصوص سکانس متوقف کردن قطار به دلیل وجود لوگوى جمهورى اسلامى روى قطار، به حدى بالا بود که به توصیه سازمان سینمایى آن پلان را تغییر دادیم به طوریکه لوگوى جمهورى اسلامى مشخص نشود. این ماجرا به قصه فیلم ضربه نمى‌زد و اگر این فشارها در خصوص پلانى بود که قصه فیلم را تغییر می‌داد در مقابل توصیه ها مى ایستادم و پلانى را حذف نمى‌کردم.




با تمام این توضیحات، در نهایت چه مقدار از فیلم را حذف کردید؟


«بیست و یک روز» ممیزی به مفهوم سانسور نداشت. تنها سکانس‌هایی از فیلم کوتاه شده که احتمالا اگر شما هم بودید آن سکانس‌ها را حذف می کردید. سکانس‌هایی که یک مقدار فیلم را از ریتم می‌انداخت و تقریبا تمام کسانی که فیلم را در جشنواره دیده بودند به من توصیه کردند که فکری به حال این کندی و دیر آغاز شدن قصه بکنم. من هم این کار را کردم و در نهایت نتیجه چیزی شد که اکنون در اکران عمومی هست. یعنی اگر فیلم در زمان جشنواره از دقیقه 40 شروع می‌شد الان از دقیقه 20 و پیش از اینکه مخاطب خسته شود، شروع می‌شود.



دو نوجوانی که در فیلم حضور دارند در یک قسمت‌هایی از فیلم برای رسیدن به هدفشان دروغ می‌گویند، این همه دروغگویی آن هم در فیلمی که با موضوع کودک و نوجوان ساخته شده، چه توجهی دارد؟


به نظر من دروغ نیست، بلکه شیطنت است. چیزی که قصه های ما را خیلی غیرواقعی و مخاطب زده می کند، غیرباورپذیر بودن آن است. به هر حال دروغ های این فیلم هم بیشتر شیطنت هستند و فضا کامل واقعی است. دقیقا همان فضایی است که هر کدام از ما با دوستانمان در مدرسه تجربه کرده‌ایم.


این واقعیت خیلی اغراق آمیز نبود؟


وقتی واقعیت در فیلم انعکاس پیدا می‌کند یعنی داستان خیلی به زندگی واقعی شبیه است و این یعنی فیلم باورپذیر می شود. اما زمانی که کارگردان این واقعیت ها را از فیلترهای پند و اندرز و نصیحت رد می‌کند باعث مخاطب زدگی می شود و نشان از نگاه از بالا به پایین کارگردان به مخاطب دارد اما زمانی که کارگردان با مخاطب، هم سطح می‌شود انگار یک شمه‌ای از خود واقعیت را در فیلمش به بیننده نشان می‌دهد که در نهایت باعث می‌شود مخاطب با کاراکتر فیلم ارتباط برقرار کند. به عنوان مثال هر کدام از ما ممکن است یک جایی یا یک مرحله و برهه‌ای از زندگیمان شیطنت‌هایی کرده باشیم این خیلی مساله مهمی نیست و نباید به آن دامن زد.



در واقع فکر می‌کنید که سینما نباید درس اخلاق بدهد؟


من به این معتقد نیستم که سینما باید درس اخلاق بدهد، ضمن اینکه سینما می‌تواند درس اخلاق هم بدهد. مساله این است که این کار چگونه اتفاق بیافتد و این پرداخت یک فیلمساز است که یک فیلم را دیدنی می‌کند و یک فیلمساز دیگر همان موضوع را نادیدنی می‌کند. در سینما اصلا به دنبال اینکه پند و اندرز بدهم نیستم و از این که برچسب‌های خاصی به فیلمم چسبانده شود دوری می‌کنم. تنها چیزی که برای من مهم است قصه و درام است یعنی در واقع موقعیت‌هایی که انسان‌ها در شرایطی دست به یک کنش‌هایی می زند که واکنش‌هایی را به همراه دارد و این کنش ها باید درست باشد و سر جای خود قرار بگیرد.


برخی معتقدند که فیلم «بیست و یک روز بعد» با ناامیدی کامل تمام می‌شود، خودتان به این دیدگاه صحه می‌گذارید؟


اینطور نباید به آن نگاه کرد چرا که این ناامیدی نیست. فرض کنید که شما در زندگی واقعی خودتان درگیر چنین مساله‌ای می‌شوید و کلی تلاش می‌کنید که عزیزتان نجات پیدا کند ولی در نهایت عزیز شما از دنیا می‌رود. آیا این پایان تلخ است؟ یعنی در زندگی به بن بست می رسید؟ نمی رسید. اتفاقا رشد می کنید و در این مسیر است که کارهایی را که قبلا نمی‌کردید حالا انجام می‌دهید.



این دیدگاه در زندگی شما هم نمود داشته است؟


بله. زمانی بود که فکر می‌کردم اگر اتفاقی برای مادرم بیافتد واقعا دیگر نمی توانم به زندگی ادامه دهم اما زمانی که مادر من درگیر مساله بیماری شد تا روزی که به رحمت خدا رفت، اینقدر همپای او دویدم و حالاتی را تجربه کردم که امکان نداشت در زندگی معمولی آن ها را تجربه کنم. مثلا همیشه دوست داشتم که یک سری الفاظ محبت‌آمیزی برای مادرم به کار ببرم که در حالت عادی نمی‌توانستم بگویم؛ اما در آن دوره این الفاظ را راحت بیان می‌کردم چون می‌دانستم که فرصت کوتاه است. در تمام این لحظه ها من بزرگ شدم و احساس کردم در حال رشد کردن هستم. شهامت‌هایی را پیدا کردم که در گذشته آ‌ن‌ها را نداشتم و روزی که مادرم از دنیا رفت من تنها کسی بودم که گریه نکردم و حالم خوب بود. جوری بود که احساس می‌کردم کم نگذاشتم و این غفلت زدایی محصول همان رنجی است که در آن سه سال کشیدم.


یعنی معتقدید که زندگی واقعی هم همین است؟


بله، زندگی واقعی هم دقیقا همین است و پایانی که الکی خوش باشد و ما را به جایی نرساند اساسا مشکل دارد. فیلم «بیست و یک روز بعد» از این جهت فیلمی نیست که ناامید تمام شود بلکه با تصویر آرمانی و با تصویری از نمایش قدرت و اراده تمام می‌شود.


به زندگی خودتان اشاره کردید، آیا قصه «بیست و یک روز بعد» بخشی از زندگی خودتان است؟


بله، این فیلم بخشی و برشی از زندگی من است. شخصیت «مرتضی» در فیلم خیلی شبیه نوجوانی خود من است. من هم در نوجوانی مانند «مرتضی» شخصیت کنش‌گری داشتم و هنوز هم دارم. در سن نوجوانی بر خلاف خیلی از همسالانم کارهایی را انجام می‌دادم که دیگران انجام نمی‌دادند، مثلا از 13 سالگی از خانواده‌ام جدا شدم و این جدا شدن برایم کلی دستاورد داشت. کنشگر بودن در زندگی برای من مهم است و مرتضی را هم شبیه خودم نوشتم.



همکاری با مهدی یراحی و ساخت کلیپ برای فیلم «بیست و یک روز بعد» جنبه تبلیغاتی داشت؟


مهدی یراحی خیلی به فیلم ما کمک کرد. من از روی تعمد نخواستم که از موسیقی زیاد در فیلمم استفاده کنم اما به این نتیجه رسیدم که اگر مهدی یراحی کنار کار بیاید و یک پیش تصویری را از فیلم برای مخاطب بسازیم و کدهایی به مخاطب دهیم که او را برای دیدن فیلم کنجکاو کنیم، به فیلم کمک خواهد کرد. امکان ندارد کسی کلیپ را ببیند و کنجکاو نشود که فیلم را تماشا کند حتی شباهت لباس‌ و ضبط کلیپ در همان لوکشین فیلم یک ایده قدرتمندی بود که کنار کار قرار گرفت و آن را کامل کرد.


با توجه به اینکه در چند روز گذشته دو فیلمنامه سعید روستایی و محمدحسین مهدویان پروانه ساخت نگرفت آیا این نگرانی برای شما به وجود نمی‌آید که فیلمنامه بعدی شما هم به همین مشکل دچار شود؟


واقعا نمی‌دانم. همین فیلمنامه «بیست و یک روز بعد» را هم در ابتدا مخالف آن بودند و معتقد بودند که تلخ است؛ اما من با پافشاری از همه خواستم که به من اعتماد کنند. ممکن است که شورای پروانه ساخت نگران آینده من هم بشود اما این موضوع در من نگرانی ایجاد نمی‌کند. اگر سعید روستایی و محمدحسین مهدویان هم باور داشته باشند که کاری که می‌خواهند انجام دهند را باید انجام دهند حتما یک روزی آن را انجام می‌دهند چرا که نه فکر خوب و نه فیلم خوب روی زمین نمی‌ماند. بالاخره اگر اعتماد راسخ داشته باشیم شرایط هم فراهم می‌شود.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب