در مذمت نگاه سیاسی به ماجرای «آتنا»
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا از فرهیختگان، حسین جهانی طی یادداشتی نوشت: آتنا پس از چند روز پیدا شد؛ اما دیگر آن دخترک همیشگی نبود و آن خنده معصومانه پایان یافته بود. قتل دخترک هفتساله آنچنان موج رسانهای ایجاد کرد که اذهان بسیاری درگیر این موضوع شد. مردم ایران با مردم پارس آباد در این غم بزرگ شریک شدند.
ماجرای آتنا باعث شد یک مطالبه عمومی برای محاکمه فوری متهم شکل بگیرد که در این خصوص قولهایی نیز داده شد.
اما پس از این حادثه اظهارنظرهایی درخصوص آن شد که موضوعی اجتماعی را بدل به یک موضوع سیاسی کرد؛ موضوعی که نشان میداد طراحان آن بیشتر از آنکه به فکر آتنا و آتناها باشند، به دنبال این هستند که از این آب گلآلود برای خود ماهی شکار کنند و به مقاصد سیاسی خود برسند.
شروع این کار از شبکههای اجتماعی آغاز شد؛ وقتی چند تن با اولویت های سیاسی ماجرای آتنا را به سند 2030 پیوند زدند. به سندی غربی که قرار بود نسخهای برای آموزش فرزندان ما باشد که بخشهایی از آن در تعارض آشکار با فرهنگ ایرانی-اسلامی بود و از آن میتوان بهعنوان یک پروژه بلندمدت نفوذ و تهاجم فرهنگی یاد کرد و معلوم نبود تا چه حد منجر به شکاف بیننسلی، ایجاد تعارض در جامعه و به وجود آوردن تهدیداتی در آینده کشور میشد.
حال بیاییم از منظری دیگر به این موضوع نگاه کنیم؛ بر فرض مثال و به قول آنها سند 2030 میتوانست از اتفاقات اینچنینی جلوگیری کند. سند 2030 یک سند کامل نمیتواند باشد و برای اجرای یک سند یا بهتر بگوییم یک نسخه خارجی باید به شرایط اقلیمی، دینی، بومی، نژادی و... توجه داشت؛ اما اگر این سند یک سند متعالی است چرا تاکنون نیمی از کشورهای عضو یونسکو آن را اجرایی نکردهاند اما دولتمردان ما در سکوت رسانهای قصد اجراییشدن آن را داشتند؟
چگونه است که در کشورهای مدعی که سند 2030 اجرا شده است بازهم شاهد آمار بالای تجاوز جنسی هستیم؟
در آمریکا سالانه بیش از سهمیلیون کودکآزاری گزارش میشود، بهطور میانگین بیش از چهار کودک در روز بر اثر کودکآزاری یا بیتوجهی جان خود را از دست میدهند، بین ٥٠ تا ٦٠ مورد از مرگومیر کودکان در اثر بدرفتاری گزارش نمیشود، بهطور تقریبی ٧٠ درصد این کودکان که جان خود را از دست دادهاند در سنین زیر چهار سال هستند و ٣٠ درصد افرادی که در کودکی مورد آزار قرار گرفتهاند، در آینده کودکان خود را مورد آزار قرار میدهند.
تحقیقات دولتی در کشور انگلیس نشان میدهد ۱۱ میلیون و ۷۰۰ هزار کودک در این کشور قربانی آزار جنسی هستند که از هر 6 کودک پسر، یک نفر و از هر چهار کودک دختر، یک کودک مورد آزار جنسی قرار میگیرد.
اینها تنها نمونهای از دو کشوری هستند که سند 2030 را در کشور خود اجرایی کردهاند اما واقعا توانستهاند در کاهش کودکآزاری و تجاوز جنسی به کودکان به موفقیتی برسند؟
حال اگر قرار باشد به این موضوع به صورت واقعبینانه بپردازیم؛ کودکآزاری و تجاوز جنسی ربطی به اجرایینشدن یک سند ندارد بلکه ریشه در یک بیماری دارد به نام «پدوفیلی»؛ بیماریای که فرد تمایل به فعالیت جنسی با کودکان دارد که ریشههای این بیماری از یکسو ناشی از عوامل روانی و از سوی دیگر تعامل نامناسب و پاتولوژیک فرد با پدر و مادر خود در طول سالهای اولیه زندگی است؛ بیماریای که خانوادهها در صورت مشاهده در فرزندان خود باید راهحلی برای درمان آن بیابند قبل از آنکه اتفاقات بهمراتب خطرناکتری رخ دهد.
اتفاقی که برای آتنا افتاد، شاید باعث شود یک مطالبه عمومی برای برخورد با کودکآزاری و تجاوز جنسی شکل بگیرد تا دیگر شاهد اتفاقات اینچنینی نباشیم.
یادمان باشد برای حل مشکلات و معضلات اجتماعی کمی از نگاههای سیاسی باید فاصله گرفت و بهخاطر یک حزب یا گروه خود را مدیون خونهای ریختهشده نکنیم.
هرچه بود و نبود و هرچه انجام دادیم و ندادیم، آتنا مظلومانه قربانی شد؛ اما اینکه برخی بخواهند بهجای ریشهیابی موضوعاتی از این دست و پیشگیری از وقوع چنین حوادثی با نگاه سیاسی به این رویدادها بنگرند و حق خانوادههای قربانی را بهخاطر اهداف و مقاصد سیاسی خود نادیده بگیرند، جفای بزرگی را هم در حق خانوادههای قربانیان و هم در حق تکتک افراد جامعه انجام دادهاند. شاید بهتر باشد افرادی که دغدغه به گل نشستن سند 2030 را دارند بیش از گذشته دست یاری بهسوی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش دراز کنند؛ سندی ایرانی-اسلامی با معیارهای اسلامی و با هدف تعالی اخلاقی.
انتهای پیام/