دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

شغل جدید آقای بازیگر: کتابفروشی در جزیره کیش

رضا فیاضی 64 سال پیش و در چنین روزهایی در اهواز متولد شد. او این روزها از آلودگی و شرایط سخت زندگی در پایتخت به کیش مهاجرت کرده، ولی دلش همچنان در زادگاه و با همشهری‌هایش هست که گرما و ریزگرد امانشان را بریده است.
کد خبر : 193657

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا از جام‌جم آنلاین، چند روز پیش و در اصفهان جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان برپا شد و یکی از مهمانان ویژه اختتامیه این رویداد رضا فیاضی بود، آن هم درست در روز تولدش و همین بهانه‌ای شد تا خبرنگار ما گپ و گفتی با او داشته باشد.



آقای فیاضی 64 سالگی‌تان مبارک...


خوب است که باز شما یادتان بود، اینجا که متاسفانه کسی یادش نبود، خیلی بد است که روز تولد آدم در حالی که در جمع سینمایی‌ها هستی، صنف لباس‌فروش‌ها، بانک‌ها، همراه اول، گالری اتومبیل فلان و... تماس بگیرند و تولدت را تبریک بگویند و هدیه بفرستند، اما در جایی که همکارانت هستند، فراموش شوی. من از «هادی و هدی» بگیریم تا «دنیای شیرین» و «قصه‌های تا به‌تا و زی‌زی گولو» و... برای کودکان کار کرده‌ام و هنوز هم عاشق بچه‌ها هستم و تا آخرین لحظه هم برنامه‌سازی و کار برای کودکان را رها نکرده و نمی‌کنم.


چند وقت است که در تهران و به طور کلی در فضای هنری کمتر حضور دارید، دلیل خاصی دارد؟


من چند وقتی است که دیگر تهران زندگی نمی‌کنم و آمده‌ام جزیره کیش و به دور از آلودگی‌ها، ترافیک و... روز و شب را می‌گذرانم و با وجود برخی مسائل و مشکلات و تنگناها، ولی در مجموع راضی هستم.


از زندگی بدون آلودگی و ترافیک راضی هستید یا این که از فضای هنری دور شده‌اید؟


اتفاقا اصلا دور نشده‌ام، همین جا کلاس‌های هنری و کارگاه‌های مختلف دارم و حدود 80 هنرجو هم در این فضا حضور دارند و تئاتر کودک و نوجوان کار می‌کنیم، از طرفی یک حرفه تازه را هم بزودی تجربه می‌کنم.


چه حرفه ای؟


در جزیره یک کتابفروشی راه انداخته‌ام. هنوز افتتاح نشده است، کتاب‌ها را سفارش داده‌ام و آماده است.


به یاد دارم این اواخر در حوزه نویسندگی و داستان‌نویسی هم خیلی جدی فعالیت کردید؛ البته شما از دیرباز به عنوان نویسنده مجموعه تلویزیونی مطرح بودید، ولی داستان‌نویس و شاعر خیر.


این تغییر فضا گاهی لازم است، من چند وقت پیش یک رمان بزرگسال با انتشارات مروارید داشتم به نام «مردی با لاک قرمز» و پس از آن هم دو کتاب دیگر به‌نام‌های «قصه‌های ملی» و رمان «پرسه در پاریس» را نوشتم و الان هم یک کتاب دیگر در دست دارم.


کلا کار تصویر را کنار گذاشتید؟


کلا که نه، یک فیلم به نام «کار کثیف» با آقای خسرو معصومی کار کردم که الان در حال تدوین است و بخشی از آن هم در ترکیه فیلمبرداری می‌شود و یک فیلم خیلی دوست‌داشتنی داشتم به نام «نرگس مست» که در جشنواره فیلم فجر هم به آن بی‌مهری شد.


در تلویزیون هم بعد از «معمای شاه» پیشنهادهایی بود، اما خیلی چنگی به دل نزد، مشکلات بودجه هم که همه جا هست. در همین جزیره کیش و صدا و سیمای اینجا هم بحث شد، ولی وقتی تهران پول نیست اینجا هم نیست.


برگردیم به تولد و زادگاه ‌شما، آخرین بار کی اهواز رفتید؟


معمولا زیاد می‌روم اهواز، عیدها که همیشه خوزستانم و از نظر کار و فعالیت هنری هم هر وقت هر گروه و انجمن و نهادی، چه دولتی چه دانشجویی چه صدا و سیما و... از اهواز مرا دعوت کرده‌اند، نه نگفتم، مگر آدم می‌تواند به همشهریانش بگوید نه!


خود شما از آلودگی و همهمه تهران به جزیره کیش رفته‌اید، همشهریان‌شما هم در خوزستان از نظر شرایط آب و هوایی وضعیت مناسبی ندارند.


همین کیش هم که الان تشریف بیاورید از نظر گرما و شرجی بالای آن، برای خودش جهنمی است، اما این را بگویم که کلا مهاجرت خیلی تلخ است، خیلی سنگین و دشوار است. آرزو می‌کنم هیچ‌کس مجبور نشود از محل زندگی‌اش مهاجرت کند، الان متاسفانه بسیاری از اقوام، آشنایان و همشهریان من مجبور به ترک شهرشان شده‌اند و مهاجرت می‌کنند به دلیل وضعیت دشوار زندگی در خوزستان و این تاسف، زمانی دوچندان می‌شود که بدانیم همین مردم یک بار در دهه 60 شرایط دشوار جنگ، جنگ‌زدگی و مهاجرت را تجربه کرده‌اند و حالا دوباره مجبورند به دلایلی که ریشه در ضعف مدیریت عمرانی و اجتماعی و شهری دارد، خانه و کاشانه‌شان را رها کرده یا در یک شرایط سخت همچنان زندگی کنند. امیدوارم واقعا این شرایط با تدبیر حل شود و زندگی مردم خوزستان تغییر کند.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب