دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
گفت و گو با استاد کهنمایی خندوانه؛ کارگردان نمایش «آسایشگاه»؛

قرار نیست کسی در تئاتر ستاره باشد!

محمد زیگساری؛ کارگردان نمایش «آسایشگاه» درباره همکاری با بازیگران جوان تئاتری و چهره‌های ناشناخته در نمایش‌هایش گفت: . قرار نیست کسی در تئاتر ستاره باشد، اما ماهیت یک تئاتر واقعی این است که همه باهم دیده شوند.
کد خبر : 185380

به گزارش گروه فرهنگی آنا از مشاور رسانه‌ای نمایش «آسایشگاه»، محمد زیگساری کارگردان این نمایش و خالق کاراکتر استاد کهنمایی در برنامه خندوانه که پیش از این هم نمایش‌هایی متعددی را به صحنه برده است، در مورد انتخاب این متن، نوشته هارولد پینتر گفت: «من برای پایان‌نامه‌ام روی این متن کار می‌کردم و به‌طورکلی مبحث سایکوفیزیک که نوعی بازی تنی- روانی است را مدنظر داشتم و به بررسی اتفاقات روانی که برای بازیگر و تماشاگر رخ می‌دهد، می‌پرداختم. برای رسیدن به همین هدف دنبال متنی بودم که این موضوع درخور آن باشد»


او در مورد علاقه مخاطبان ایرانی به تماشای چنین آثاری توضیح داد: «فکر می‌کنم مخاطب امروزی ما بد عادت شده است و به دنبال چهره‌ها یا سلبریتی‌هایی است که در تئاتر می‌تواند با آن‌ها از نزدیک مواجه شود و تئاتر راهی برای دیدن افراد مشهوری شده است که مردم آن‌ها را از تلویزیون یا سینما دیده‌اند، در حالی‌که واقعاً رسالت تئاتر این نیست! تئاتر رویکرد انتقادی دارد و تماشاگر باید دنبال نمایش‌هایی باشد که بتواندن این رسالت را انجام دهند.»



او ادامه داد: «من اصلا نمی‌گویم باید در یک نمایش پیام خیلی والایی وجود داشته باشد، اما حداقل آن چیزی که سال‌ها از تئاتر آموختیم و می‌شناسیم، با آن فضایی که ما به آن تئاتر آزاد می‌گوییم فرق می‌کند. البته که تئاتر آزاد هم خوب است و باید باشد. مثل ‌اینکه در سینما هم در کنار فیلم‌های مفرح و خنده‌دار، فیلم‌های جدی و هنری و اکشن و... هم وجود دارد. به اعتقاد من‌ بعد از ساموئل بکت، هارولد پینتر که نوبل2005 ادبیات را گرفته است، شخصیت بسیار ارزشمندی است که مخاطب باید با او آشنا شود.»


زیگساری در مورد ویژگی‌های پینتر گفت: «تمام متون پینتر ریشه‌های مشترکی با هم دارد و وقتی همه آثارش را با هم بررسی می‌کنیم، می‌بینیم کاراکتری که در یکی از متن‌های او می‌بینیم، در نمایشنامه دیگرش هم به‌نوعی وجود دارد. در آثار او انگار همیشه تهدیدی پشت فضایی که نمایش در حال اتفاق افتادن است، حس می‌شود و آن تهدید ناشناخته است و همین ناشناختگی آن را ترسناک می‌کند و آدم‌هایی که در آن مجموعه هستند، چون نمی‌دانند تهدیدی که بیرون حس می‌شود چیست، مدام آن تهدید برایشان عمیق‌تر می‌شود.»


او افزود: «پینتر با نشانه‌هایی این تهدید پنهان را یادآور می‌شود. یکی دیگر از ویژگی‌های پینتر زبان او است. او اصول درام‌نویسی را رعایت می‌کند و اتفاقات در اساس قاعده پیش می‌رود، اما زبان برای او اهمیت بیشتری دارد. کاراکترها سؤال را با سؤال جواب می‌دهند یا مکث‌ها و سکوت‌هایی که انگار عواطف را پنهان می‌کند و شخصیت‌های حرف‌هایشان را می‌خورند و چیزی که می‌خواهند را بروز نمی‌دهند. گاهی هم با پرگویی کاراکترها همین کار را می‌کنند.»



درباره همکاری با بازیگران جوان تئاتری و چهره‌های ناشناخته در نمایش‌هایش گفت: «همیشه دوست داشتم افرادی که واقعاً تئاتر کار می‌کنند در آثارم بازی کنند. شاید روزی من هم بازیگر چهره‌ای آوردم، اما این اتفاق برخلاف میلم است، چرا که وقتی با بازیگر تئاتری کار می‌کنم، مدت زیادی برای تمرین می‌گذاریم و این در مورد کار با بازیگر چهره که مدام سرفیلمبرداری است و... ممکن نیست و آن‌ها آفیش کاری دارند که اجازه نمی‌دهد سر تمرینات حاضر شوند. اگر کم‌کم همه نمایش‌ها به این سمت بروند و واقعاً همه ذائقه‌ها تغییر کند و فقط برای چهره‌ها مردم به دیدن تئاتر بروند، آن اتفاقی که قرار بود در تئاتر رخ دهد، میسر نمی‌شود. قرار نیست کسی در تئاتر ستاره باشد، اما ماهیت یک تئاتر واقعی این است که همه باهم دیده شوند.»


او در مورد جایگاه آسایشگاه‌ها در جامعه چطور گفت: «من برای اجرای این متن به بیمارستان روانی رازی رفتم. هرکسی ممکن است در اثر یک اتفاق ناگوار و فشار روانی مدتی هرچند کوتاه برای به دست آوردن آرامش در بیمارستان بستری شود. فضای نمایش «آسایشگاه» هم همین‌طور است و بیمارانی وجود دارند که شاید دیده نشوند و به دلایل مختلفی در این محل اقامت دارند.»


او در مورد علاقه به استراحت در یک آسایشگاه گفت: «فکر می‌کنم هرروز دلم می‌خواهد به آسایشگاهی بروم و در آنجا بستری شوم. شهری که ما در آن زندگی می‌کنیم، فشار و استرس زیادی به شهروندانش وارد می‌کند و اگر واقعاً ممکن بود دوست داشتم جایی بستری شوم تا آرام بگیرم.»



زیگساری در مورد تجربه اجرای نمایش جدی گفت: «فکر می‌کنم کلاً اشتباهی در فضای کمدی وارد شده ام. علاقه اصلی من در اصل تراژدی‌های یونان باستان و نمایش‌های شکسپیر است و شاید خیلی اتفاقی به سمت کمدی آمده‌ام. البته به این نکته اشاره می‌کنم که هم در نمایش «آسایشگاه» هم در نمایش‌های قبلی هم رگه‌هایی از طنز داشته‌ام، نه اینکه این طنز را به اثر اضافه کنم، بلکه از داخل متن آن چیزی که طنز به نظرم می‌رسید را کمی بزرگنمایی کردم، اما در حد چاشنی که تماشاگر خسته نشود و تا آخر همراه ما باشد.»


وی درباره شخصیت استاد کهنمایی در برنامه خندوانه و ایده اجرایی آن توضیح داد: «هرزمان که برنامه خندوانه و رامبد جوان بخواهند، من متن و سوژه‌ای را در نظر می‌گیرم و متناسب با آن طراحی می‌کنم. استاد کهنمایی کولاژ‌هایی از شخصیت‌هایی است که در زندگی و شرایط مختلف می‌بینم.»


زیگساری افزود: «اصولاً بعد از نوشتن متن و تمرین با خودم، در استودیو هم تعاملی با تماشاگران صورت می‌گیرد و بداهه‌گویی‌هایی دارم. استاد کهنمایی اساساً چیزهایی می‌گوید که در نگاه اول فرد احمقی به نظر می‌رسد، اما او دو خصوصیت دارد؛ او زیرکی همراه با رندی دارند و شبیه آدم‌هایی است که می‌خواهند با زرنگی پول درآورند. کاراکتر اصلاً تک‌بعدی نیست و شبیه به شخصیت‌هایی مثل بهلول است و او حرف‌هایی می‌زند که برخلاف ظاهر غیر مهمش، اهداف مهمی دارد.»


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب