عملیات نجات امیر تنها/ بهترین واکنش ایران به بحران قطر
سیامک کریمی، گروه بینالملل خبرگزاری آنا- صبح روز دوشنبه اعلام شد چهار کشور امارات، عربستان، مصر و بحرین روابط خود را با قطر به دلیل آنچه که حمایت این کشور از «تروریسم» و «جنبش اخوانالمسلمین» خوانده شده است، قطع کردهاند.
از میان این چهار کشور، وضعیت مخالفت امارات، عربستان و بهویژه مصر با جنبش اخوانالمسلمین کاملا موضوعی تثبیت شده است. بحرین نیز در راستای حمایت از عربستان و توصیههای این کشور تصمیم گرفت مناسباتش را با قطر قطع کند. پس از آن لیبی و مالدیو نیز به جمع این کشورها پیوستند.
به این ترتیب مشخص است که یک صفبندی کاملا جدید و البته پیچیده و سردرگمکننده در منطقه خاورمیانه پدیدار شده است. مثلا قطر در حالی به دلیل حمایت از جنبش اخوانالمسلمین مورد برخورد کشورهای عربی قرار گرفته است که همین چندی پیش، چند تن از اعضای مهم حماس یعنی شاخه فلسطینی جنبش اخوان را از کشورش اخراج کرد.
علاوه بر این، مقامات سیاسی در کشورهای عربی به این دلیل با حکومت دوحه سر ناسازگاری پیدا کردهاند که قطر در حال نزدیک شدن به ایران است اما در همان حال قطر در مقابله با سیاستهای تهران و در حمایت از سیاستهای ریاض و دیگر کشورهای عربی مشغول جنگ در یمن است یا اینکه گروههای شورشی مورد حمایت قطر در سوریه در مقابل بشار اسد، متحد منطقهای جمهوری اسلامی ایران، در حال صفکشی هستند.
همچنین روسیه در واکنش به تحولات اخیر در حالی گفته است که نمیخواهد مناسباتش با هیچ یک از کشورهای جهان کاهش یابد که در همان حال در حال احیای روابطش با مصر یعنی یکی از کشورهای قطعکننده رابطه با قطر است و میکوشد تا قاهره را از صف آمریکا بیرون بکشد.
این وضعیتها به خوبی نمایانگر اوضاع پیچیده و متناقض حاکم بر منطقه است. منافع ملی کشورها به نسبت یک یا دو دهه پیش دیگر منافعی کاملا واضح و سرراست نیست. این منافع، ابعاد چندگانه و خاکستری رنگ به خود گرفته است که در برخی از موارد از طریق نزدیکی به یک جناح سیاسی منطقه و در برخی موارد دیگر از طریق نزدیک شدن به جناح دیگر منطقه محقق میشود.
این پیچیدگی به خوبی گواه آن است که چرا باید در مورد تحولات اخیر با تأمل و طمانینه تصمیمگیری کرد و در بزنگاهها نرمش و انعطاف داشت. برخی جزم اندیشیها و شعارهای غیر منطقی، با هر چیزی مطابقت دارند جز تحقق منافع ملی. حالا پرسش اساسی این است که تهران در واکنش به تحولات اخیر چه باید انجام دهد؟
این استدلال که موضعگیریِ احیانا متمایل به قطر از سوی ایران به این دلیل که فشارها را بر قطر افزایش میدهد، چندان سودی نخواهد داشت نمیتواند منطقی باشد. این استدلال به منزله اقدام آن کسی است که از ترس مرگ، خودکشی بکند.
کاملا مشخص است که فشارهای وارد بر قطر طی چند هفته اخیر به اوج خود رسیده است. حالا قطر از نظر زمینی، هوایی و دریایی به محاصره درآمده، روابط دیپلماتیکش با کشورهای عربی قطع شده و حتی کشورهای خارج از بلوک کشورهای عربی همچون اسرائیل نیز از این وضعیت ابراز خشنودی کردهاند.
مشخص است که این وضعیت سختترین و شدیدترین اقدامی است که میتوان علیه یک کشور اتخاذ کرد. جنگ تنها وضعیتی است که از نظر شدت، بالاتر از برخوردی قرار می گیرد که اکنون با قطر شده است. بنابراین می توان گفت اگر مداخلاتی چون جنگ و کودتا را کنار بگذاریم، هیچ برخورد سختی وجود ندارد که علیه قطر به کار گرفته نشده باشد.
بنابراین قطعا قطر برای رهایی از این فشار دو راهکار بیشتر پیشرو ندارد. یا اینکه ماهیت رفتار خود را تغییر دهد یعنی دست از حمایت از اخوانالمسلمین برداشته و از ایران دور شود یا اینکه بتواند به کمک کشورهای نزدیک به خود از این فشار رهایی یابد.
علیالظاهر هیچ راهکار سومی پیش روی دوحه نیست و بنابراین به میدان نیامدن ایران به دلیل هراس از افزایش فشار کشورهای عربی به قطر چندان معقول نیست. به این دلیل که چه ایران از قطر حمایت کند یا خیر، این فشارها تا تغییر رفتار این کشور ادامه پیدا خواهد کرد.
از سوی دیگر نباید فراموش کرد که یکی دیگر از کشورهای موثر منطقه یعنی ترکیه نیز ناگزیر خواهد شد تا دست کم در این معرکه جانب قطر را بگیرد. حزب سیاسی حاکم بر ترکیه، ماهیت اخوانالمسلمینی دارد و اتفاقا رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه به این دلیل مناسباتش با دولت کنونی مصر را به طور کامل از دست داد که آنکارا حامی جنبش اخوانالمسلمین مصر به رهبری محمد مرسی بود یعنی همان کسی که به دلیل کودتای ژنرال سیسی، رئیسجمهوری کنونی مصر از کار برکنار شد. احتمالا همین وقایع در میان بوده که جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران روز گذشته، نخستین تماس از مجموعه تماسهایش درباره اوضاع قطر را با همتای ترک خود برقرار کرد.
دست بر قضا پس از افزایش ناآرامیهای ناشی از انقلابهای عربی چنین پنداشته میشد که حمایت ترکیه از جریانهای اخوانالمسلمین حاضر در کشورهای عربی از یک طرف و مخالفت جدی و سنتی عربستان با این جریانها از طرف دیگر، باعث واگرایی ترکیه و عربستان خواهد شد و این موضوع میتواند میدان نبرد در سوریه را به سود بشار اسد، رئیسجمهوری این کشور، سبکتر کند.
اما همان چند وجهیهای موجود در منافع ملی کشورها در یک دهه اخیر سبب شد که عملا ترکیه و عربستان دستکم در موضوع سوریه کمتر دچار واگرایی شوند، اما اینک بحث بر سر دفاع از ماهیت یک اندیشه سیاسی است که حزب حاکم بر ترکیه از بافت آن پدید آمده است. به این ترتیب اردوغان دیر یا زود باید به سود قطر وارد عمل شود.
سال گذشته ترکیه و قطر قراردادی برای ساخت پایگاه نظامی در کشورهای یکدیگر منعقد کردند. این قرارداد به ارتش ترکیه اجازه میدهد تا از طریق ایجاد یک پایگاه نظامی دریایی که پذیرای سه هزار سرباز ارتش ترکیه خواهد بود به خلیج فارس دسترسی پیدا کند. بدون تردید، بقای این قرارداد منوط به بقای امیر کنونی قطر در قدرت است.
مزیت حمایت ترکیه از قطر برای ایران است که از یکسو تهران در حمایت از قطر تنها نخواهد بود و از طرف دیگر هزینههای احتمالی چنین حمایتی بین این کشورها توزیع خواهد شد.
از سوی دیگر نباید فراموش کرد که حمایت ایران از قطر، این پیام را به تمامی کشورهای منطقه مخابره میکند که چرخش به سوی ایران، حمایت متقابل تهران را نیز به ارمغان میآورد. چنین واکنشی، ویژگی رفتاری یک قدرت هژمونیک است. بنابراین، برخی حمایتهای گذشته قطر از ایران یا واکنش رقیق دوحه به قطع رابطه برخی کشورهای عربی در سال گذشته با تهران میتواند حمایتهای کنونی تهران را موجه کند.
با وجود همه اینها در حمایت از قطر نیز باید با تأمل جلو رفت. این درسی است که متکثر شدن منافع ملی در یک دهه اخیر به ما آموخته است. قرار نیست ما با حمایت از قطر، مناسباتمان با دیگر کشورهای عربی را برای مدتی طولانی به خطر اندازیم.
باید با خود رو راست بود و نوشت که تبلیغات ایرانهراسی موجود در کشورهای عربی در برخی اوقات خوب عمل کرده است. این تبلیغات ایرانهرسی جدید در پیوند با برخی اقدامات غیرقابل دفاع همچون حمله به سفارت سعودی در تهران و همچنین تضادهای سنتی میان ایران و اعراب باعث شده که وجهه ایران در افکار عمومی کشورهای عربی تا اندازهای کدر شود.
دولتهای عربی میتوانند به اتکای این موضوع، همچنان بر سیاستهای آتشافروزانه منطقهای خود بدمند. ورود همه جانبه و بدون ملاحظه ایران به سود قطر قطعا دولتهای عربی را برای سختگیریهای بیشتر از جمله انجام یک کودتا در دوحه مجهز به سلاح افکار عمومی خواهد کرد.
نباید فراموش کرد که دخالت نظامی عربستان در یمن و بحرین رفته رفته به نارضایتیهایی در داخل این کشور منجر شده است. دخالت نظامی یا سیاسی سوم در منطقه، اوضاع را برای عربستان خرابتر خواهد کرد. بنابراین عربستان میکوشد تا در صورت ضرورت مداخله در قطر، افکار عمومی خود را هر چه بیشتر با این موضوع همراهتر کند. این ضرورتی است که برای نمونه در کشورهای دیگر عربی همچون امارات یا مصر نیز دیده میشود که همچون عربستان در جنگ یمن حضور دارند.
ورود همهجانبه ایران به سود قطر میتواند آتش تبلیغات ایرانهراسی را شعلهورتر کرده و افکار عمومی را با دولتهای عربی برای سیاست سختگیرانهتر علیه قطر همراهتر کند. بنابراین نیاز است تا ایران ضمن یک جهتگیری موافق قطر ابعاد تاملآمیز این قضیه را مد نظر قرار دهد.
وانگهی، کرونولوژی (زماننگاری) قدرت در قطر نشان میدهد که امیران این کشور در نیم قرن اخیر فاقد توانمندی لازم برای استقرار مستحکم سیاسی بودهاند به گونهای که طی این 50 سال، 4 امیر در قطر به قدرت رسیدهاند که حکومت دو تن از آنها محصول کودتا علیه امیر قبلی است. بنابراین، قبل از تعیین کیفیت حمایت تهران از دوحه، لازم است بقای قدرت تمیم بن حمد بررسی شود.
ایران در گام نخست میتواند آسمان هوایی خود به سمت قطر را که تنها راه دستیابی به این کشور است، همچنان امن نگهداشته و مراودات سیاسی خود را با مقامات قطری افزایش داده و حتی واسطهای برای نزدیک شدن مسکو به دوحه شود.
این موضوع میتواند اعتماد به نفس نزد حکام قطری را برای این که در مقابل عربستان ایستادگی بیشتری کنند افزایش دهند. نباید فراموش کرد که وضعیت جدیدی که درباره قطر پیش آمده است برای همیشه موضع قطر در قبال صفبندیهای منطقهای را تعیین خواهد کرد.
رها کردن قطر به امید آن که فشار کمتری بر آن وارد شود، تنها میتواند به گرفتار شدن هر چه بیشتر دوحه منجر شود. گفتوگوی تلفنی شب گذشته محمد جواد ظریف با همتای قطری خود نشان می دهد که وزارت امور خارجه ضرورت تحرک در اوضاع منطقه را به خوبی درک میکند.
انتهای پیام/