شجاعت؛ درس زنان خرمشهر برای فرزندان
نقش زنان درمقاومت ٤٥روزه خرمشهر را چقدر مهم و تاثیرگذار میدانید؟
همیشه نقش زنان درتاریخ طوری بوده که ازجنبههای عاطفی و احساسی خیلی به آنها تکیه میشود. درتاریخ دفاع مقدس زنان همراه با رزمندگان ایستادند و به دنیا نشان دادند در راه آرمان خودشان حتی از عواطف و احساساتشان هم چشمپوشی میکنند. زنانی که درمقاومت حضور داشتند، همه روحیه مقاوم و بالایی داشتند، من خودم بنا بر وظیفهای که شهید جهانآرا بر عهدهام گذاشته بود، دربیمارستان هم حضور داشتم و به چشم میدیدم که خیلیها اجساد عزیزان خودشان را میآوردند و با دست خود به خاک میسپردند، آنها آنقدر روحیه مبارزی داشتند که وقتی به زور ازشهر بیرونشان میکردیم، نمیرفتند و میگفتند ما خانواده و عزیزانمان را از دست دادهایم و باید بمانیم و از شهرمان دفاع کنیم.
این روحیه و شجاعت چقدر روی اطرافیان و خانواده این زنان تاثیرگذار بود؟
زنان شجاعت را درهمان زمان به فرزندانشان آموزش میدادند. هیچکس جلوی همسر یا فرزندش را برای رفتن به جنگ نمیگرفت، شاید واقعیتهای زیادی درمورد زنان خرمشهر بود که هیچوقت به تصویر کشیده نشد و معتقدم اتفاقاتی که درمقاومت ٤٥روزه خرمشهر اتفاق افتاد، بینظیر بودند. درخرمشهر ما حتی خیلیها را هم داشتیم که خیلی مذهبی نبودند، این زنان به مصلحت نظام فکر میکردند و اینطور بود که حتی خانواده را از یاد برده بودند و به پیروی از پیامرسان حماسه عاشورا حضرت زینب(س) فقط به دفاع از خاک و دینشان فکر میکردند.
زنان در روزهای مقاومت درخرمشهر دقیقا چه وظایفی را برعهده داشتند؟
زنان خرمشهر درمنطقه عملیاتی مانده و وظیفه حفاظت از انبار مهمات را برعهده داشتند، سختترین کار یک نظامی همین حفاظت از انبار مهمات است و با توجه به شرایط آن روزها زنان ماندند و به این کار ادامه دادند. دختران بسیجی زیادی دراین مسئولیت همراه ٢٥ زن کادر رسمی سپاه بودند. ما علاوه بر محافظت از انبار مهمات وظیفه رساندن مهمات به رزمندگان و آموزشدادن به بعضی از مردم شهر را برعهده داشتیم. در هرحال شروع جنگ خیلی غافلگیرکننده بود و خیلیها حتی دوره آموزشی ندیده بودند و مسلحکردن مردم شهر برعهده خواهرانی بود که درشهر مانده بودند. درکنار اینها، حتی کارهای مربوط به تهیه غذا برای رزمندگان را هم انجام میدادیم.
مقاوت ٤٥روزه خرمشهر را تا چه حد درجنگ ایران و عراق تاثیرگذار میدانید؟
مقاومت ٤٥روزه خرمشهر نقطه عطفی در دوران جنگ بود و اگر نبود، مردم نمیدیدند جوانان خرمشهر چطور دارند دفاع میکنند، همه وارد کارزار شده بودند و با از خودگذشتگی فکر و ذکرشان این بود که متجاوزان وارد شهرشان نشوند. اگر این مقاومت ٤٥روزه نبود، شاید بعدها خرمشهر آزاد نمیشد، عراقیها به قول خودشان آمده بودند که سهروزه تهران را فتح کنند و اگر این مقاومت نبود، شاید حتی اتفاقات بدی به دنبال داشت. ما حتی با پسربچههای دبیرستانی که از اهواز برای دفاع آمده بودند، مواجه بودیم. یادم میآید که به دستور شهید جهانآرا به هرکدام از افرادی که اسلحه میدادیم، باید شناسنامهشان را میگرفتیم. در خرمشهر هم تقریبا همه را میشناختیم، وقتی به ٨نفر از بچههای دبیرستانی که از اهواز آمده بودند، گفتم که چون نمیشناسیمشان، نمیتوانیم به آنها اسلحه بدهیم، چون نظامی است و مسئولیت داریم، جواب دادند که مهم نیست و بدون اسلحه از خاکمان دفاع میکنیم و یکی از آنها را هم خوب یادم است که همان روزها شهید شد.
انتهای پیام/