حکایتهای ناگفته از گنج یابی در گفتوگو با یک گنجیاب/ جوانیام را در بیابان گذاشتم
حدودا ٦٠ ساله است، میگوید سالها جوینده گنج بوده و جوانیاش را در بیابانها گذرانده، لابهلای خاطراتش بیشتر از آنکه خوشحالی یافتن گنج و رسیدن به ثروت بادآورده دیده شود، ترس و وحشت و اضطراب دیده میشود. توی حرفهایش رد پای یک «مال» بزرگ و میلیاردی به چشم میخورد که در سالهای جوانی، زندگیاش را متحول کرده، همان هم انگیزه سالیانش شده برای اینکه چشمانش خوب با نشانهها آشنا شود و بتواند محکی باشد برای تشخیص اصالت اشیایی که بعد از سالها از دل خاک سر بیرون میآورند. تصورم این است که در میان انبوهی از اشیای قدیمی و خاک گرفته قرار است ملاقاتش کنم، اما خانهاش شبیه تمام خانههای دیگر است. یک تلویزیون الایدی و تابلوهای نقاشی کپی و مبلمانی ساده، هر چقدر چشم میگردانم هیچ شی تاریخی در خانه پیدا نمیکنم. مرد در پاسخ تعجبم میگوید: «من سالهاست این کار را کنار گذاشتهام، اما هنوز چوپانها از دور افتادهترین روستاها شماره من را پیدا میکنند و برایم از گنجهایی که در بیابان پیدا کردهاند میگویند. اما من این کار را کنار گذاشتهام و میخواهم آرام زندگی کنم، من حتی جرات این را ندارم که یکی از اجناسی که خودم از زیر خاک بیرون کشیدهام توی ویترین خانهام بگذارم، میترسم بیایند برای دستگیریام و هرچه دارم ببرند. چند بار در مرز ترکیه دستگیر شدهام و پرونده دارم، اما دیگر نمیخواهم خودم و خانوادهام را اذیت کنم.»
از خاطرات توبیخ و دستگیریاش میگوید و بعد هم شروع میکند از پیشینه گنجها گفتن: «قدیمها که بانک و صندوق امانات و گاو صندوق نبوده، خزانه هم فقط برای اموال شاهان و درباریان بوده، همین بوده که گاهی ماموران دولتی مالیاتهایی که از مردم میگرفتند را در غاری در دل کوه یا دالانی در زیر زمین مخفی میکردند. گاهی هم راهزنها غنیمتهایشان را در این فضاها پنهان میکردند، نقشه گنج که ما به آن میگوییم نسخه، را همین آدمها تهیه میکردند. تا اگر در سفرهای پرخطرشان آسیب دیدند فرزندان یا دیگرانی باشند که به این اموال دسترسی پیدا کنند. از آنجا که آدمها در آن سالها سواد چندانی نداشتند، با نشانههای پیچیدهای که فقط خودشان از آن سر در میآوردند، آدرس جایی که اموالشان را پنهان میکردند نشان میدادند. و سعی هم بر این بود که محلی انتخاب شود که امکان تغییرات طبیعی در محدوده آن کم باشد. به همین خاطر هم گنجها بیشتر در نزدیکی یک تک درخت یا سنگ بزرگ یا شکاف بین دو کوه قرار دارند. در محلهایی مثل قلعه یا کوههایی که نشانههای خاصی دارند، یا نشانههای طبیعی که کمتر دچار تغییر میشدند گنج وجود دارد. گاهی از روی بافت خاک منطقه میشود تشخیص داد که گنج در آن نزدیکی وجود دارد یا نه، نزدیک امامزادهها معمولا گنج هست. در محل تابش خورشید در یک ساعت خاص، یا نزدیک درختان کهنسال و تک درختهای وسط بیابان.»
او از نشانهها حرف میزند و ما سراغ نقشه گنج را میگیریم، برگهای از پوست که برای بسیاری میشود دروازهای برای ورود به دنیای رویاهایشان اما کارشناس کار کشته گنجیابی میگوید: «تمام نسخههایی (نقشه گنج) که امروز میبینید تقلبی است. بهطور کلی از زمان صفویه که شاهان ایران به تاریخ علاقهمند شدند، موضوع گنجیابی رونق گرفت و نقشههای گنج، بازار پیدا کردند. آن زمانها قانون نانوشتهای وجود داشت که میگفتند بخشی از خمس گنج این است که نقشه را به جای مالی که استخراج کردهاید دفن کنید، که دیگر کسی به دنبال گنجی که نیست دربهدر نشود، اما بعضی افراد این کار را نمیکردند، این نسخههایی که گاهی پیدا میشود، همین نقشههایی است که قبلا گنجشان استخراج شده. این روزها گنجها را بیشتر از روی نشانهها پیدا میکنند، نه از روی نقشه. اگر کسی بگوید از روی یک نسخه گنجی را پیدا میکند، من با قاطعیت به شما میگویم که دروغ میگوید.»
حواشی دنیای نه چندان بزرگ گنجیابها خرافات و شایعات جولان میدهند، حرفهایی که با هیچ عقلی جور در نمیآید، اما همواره روایت میشوند، از تلههای گنج میگوید و خاطراتی تعریف میکند: «اینکه میگویند بعضی گنجها تله دارند خرافات نیست، اما اینکه میگویند این تلهها به کسی که سراغ گنج رفته آسیب میزند خرافات است. من در یک موردی تله آب دیدهام، با هوش آن زمان در اطراف گنجی که ما سراغش رفتهایم، موانعی طراحی میکردند که هر کسی به راحتی نتواند به گنج دسترسی پیدا کند. یا اینکه میگویند مار روی گنج مینشیند و گنجی که مار رویش نشسته صاحب دارد، هم خرافات است. دلیل این موضوع این است که در روزهای سرد، در قسمتهایی از زمین که طلا در زیر زمین وجود دارد به دلیل ماهیتی که طلا دارد و گازی که از خود متصاعد میکند، گرمتر از باقی قسمتها است. مثلا روزهای برفی جایی که برف نمینشیند، گاهی به دلیل این است که طلا در زیر زمین پنهان شده. طلا زمین را گرم میکند و مار هم به همین دلیل روی آن مینشیند.»
اما گنجیابها برای خودشان قوانین خاصی دارند، از قوانینشان میگوید، از نحوه هماهنگیهایشان برای دیدن «مال» و خریدن آن: «وقتی چند نفر سراغ گنج بروند، اگر دلشان صاف نباشد یا از اول در فکر کلاهبرداری از شریکشان باشند، مال خودش را نشان نمیدهد و به هر دلیلی نمیتوانند مال را پیدا کنند. اگر هم پیدا کنند قتل و غارت اتفاق میافتد، یا بحثهای خانوادگی پیش میآید. قانون دیگری هم داریم که میگوید برای تقسیم مال اگر یکی از اعضای گروه اطلاعات و شناخت بیشتری از مال یا محل داشته باشد، مثل کسی است که با یک آدم نابینا همسفره میشود، نباید حقخوری کند یا گوشت را بخورد و چربی را بدهد به طرفش، دلشان باید یکی باشد. با تمام اینها گاهی پیش میآید که یک نفر همراهانش را به جای گنج دفن میکند، کشت و کشتار در این کار زیاد است، اما هیچوقت با این عنوان رسانهای نمیشود. حتی گاهی با ما تماس میگیرند و میگویند یک مال یک میلیاردی داریم، با پول نقد بیایید برای کارشناسی مال؛ ما وقتی میرویم، با این تصور که پول نقد زیادی همراه ما است، جانمان در خطر است. اگر گنج تقلبی نشانمان دهند، نمیتوانیم بگوییم تقلبی است. باید سناریو بچینیم و از محل فرار کنیم در غیر این صورت معلوم نیست چه بلایی سرمان بیاید.»
سراغ ادبیات صنف گنجیابها را میگیریم، اما آنقدر استفاده از بعضی تعابیر برایشان عادی شده که نمیداند چطور برایمان از دایره لغات مرسوم بین خودشان بگوید: «به گنج میگوییم «مال» ما از روی ادبیات آدمها میتوانیم بفهمیم چقدر به کار آشنا هستند، کسی که میآید، میگوید گنج پیدا کردم یا جنس زیر خاکی دارم یا مامور است یا تازه کار و کلاهبردار. به اشیایی که مربوط به دوره بعد از اسلام هستند، میگوییم «امامی»، «ریز مال» بیشتر زیورآلات و اشیا کوچک مثل مهرههای گبری هستند. «درشت مال» اشیایی مثل مجسمه و ظرف و آتشدان و اشیای بزرگتر. «ضربه یک» و «ضربه دو» را در مورد سکهها به کار میبریم، «ضربه یک» به سکههای اصل و «ضربه دو» به سکههای تقلبی که اخیرا ضرب شدهاند، میگوییم. ضرب سکه تقلبی کار راحتی است اما تشخیص اصل بودن آن خیلی راحت نیست، بعضی از کسانی که لابراتوار دندانسازی دارند، به راحتی از روی طرح سکهها قالبگیری میکنند و سکههای تقلبی میسازند، این سکهها معمولا موج دارند و ظرافت سکههای اصل را ندارند. یا بهطور مثال برای اینکه یک شی «پاتین» (جرمی که روی اشیا فلزی مینشیند) ببندد، اشیا را به روشهای مختلف لای پارچه و روزنامه در باغچه دفن میکنند، اما با یک شگرد خاص میشود فهمید، پاتین روی مال ساختگی است یا واقعی.»
نام گنج تنها با بیابان و کوهستان گره نخورده، گاهی میشنویم که بولدوزرهایی که خانهای قدیمی را تخریب میکنند به گنجینهای ارزشمند میرسند که در زیر زمین خانه مدفون بوده. آقای جستوجوگر گنج در مورد چنین مواردی میگوید: «گاهی میشنویم که هنگام تخریب خانهای قدیمی مال پیدا کردهاند، این خانهها بیشتر مربوط به افرادی است که به تاریخ و اشیا قدیمی علاقه داشتند، بیشتر هم در خانههای دوره زندیه به بعد هستند. معمولا اینطور است که صاحبخانه به اشیای قدیمی علاقه داشته و اینها را جمع میکرده، اما به خانوادهاش اعلام نمیکرده یا به بچههایش نمیگفته چنین اشیایی در خانه هست. سالها این اشیا زیر خاک مانده و امروز تبدیل به گنج شده. یا بهطور مثال در جنگهای ایلی و قبیلهای یا گردنهگیریها یا غنیمتهایی که افراد در جنگهای مختلف به دست میآوردند و حتی جوایزی که میگرفتند، گاهی شبها که در کاروانسرا و قلعهای اتراق میکردند دفن میکردند.»
مرد حرفهای زیادی دارد، حرفهایی که هر کدام دریچهای است به دنیایی پر از خطر. خطر جان و مال، خطر تخریب یک تاریخ، خطر پاک کردن هویت یک کشور به قیمت رسیدن به ثروتی باد آورده. قصههای مرد هزارتویی را باز میکند پیش چشممان؛ هزارتویی که شاید همیشه یا تصویری تخیلی و فضایی از آن داشتیم یا نگاهی عبوس و خصمانه به کسانی که به هویت و تاریخمان چشم بد دوختهاند. اما آنها هم دنیایی دارند که قوانین خودش را دارد. جستوجوگر گنج برایمان از زیر و بم دنیای مورد علاقهاش میگوید و تاکید میکند بر ناشناخته ماندن و میگوید: «تصمیم گرفتم آرام زندگی کنم. جوانیام را در بیابان گذاشتم، هر چند ساده نیست اما دیگر سراغ مال نمیروم.»
انتهای پیام/