دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

دیدار اینترنتی مادر و دختر پس از25 سال دوری

زن سالخورده که پس از سال‌ها زندگی در آمریکا و دوری ناخواسته ازفرزندش، در جست و جوی تنها دخترش بود، در کمتر از یک ماه خانواده گمشده‌اش را پیدا کرد.
کد خبر : 174304

به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا از ایران، «مزین» 25 سال قبل برای زندگی در کنار پسرش راهی ینگه دنیا شد. تنها دختر اوکه در ایران زندگی می‌کرد آن موقع یک پسر و دختر 8 و 10 ساله داشت. مادربزرگ عاشق نوه‌هایش بود و دوری از آنها برایش دشوار. اما او باید به خاطرشرایط پیش آمده نزد پسرش می‌رفت. مادر که رفت، دختر جوان در ایران تنها ماند و کم کم مسائلی رخ داد که مادر بیش از پیش از دخترونوه‌هایش دور افتاد. همه ارتباط آنها یک آدرس و شماره تماس از امریکا بود که این تنها پل ارتباطی نیز بعد از نقل مکان دایی بچه‌ها به خانه‌ای دیگر برای همیشه از بین رفت. «نادیا» دلتنگ مادر بود اما نمی‌دانست کجا و چگونه باید دنبالش بگردد. قلب مادر نیز برای فرزند ونوه‌هایش می‌تپید اما سن و سالش طوری نبود که بتواند رنج سفر طولانی به ایران را تحمل کند.
9 سال از این جدایی و بی‌خبری می‌گذشت که یکی از اقوام دور «مزین» خبر فوت او را برای دخترش آورد. غم رفتن مادر از یک سو و اینکه هیچ مزاری برای سوگواری وجود نداشت نادیا را بشدت ناآرام کرده بود.... این آخرین خبری بود که از آن سوی مرزها رسید.همه چیز در طول این سال‌ها با تصور مرگ مادر گذشت تا اینکه سوم فروردین 96، اتفاق عجیبی رخ داد.
پیام مرموز اینترنتی
سوم فروردین ماه سال‌جاری، پسر کوچک نادیا، پیام عجیبی در صفحه فیس بوکش دید. او در این باره گفت: «پیام مشکوک و عجیبی بود. همه اطلاعات من در آن خیلی واضح درج شده بود. فرستنده خود را همسایه مادربزرگم در امریکا معرفی کرده و مدعی شده بود او زنده است و با مرگ دایی‌ام، در 88 سالگی در خانه‌ای در یکی از شهرهای کالیفرنیا تنها زندگی می‌کند. راستش کمی مشکوک شدیم. چون ما 16 سال پیش خبر فوت مادربزرگ را شنیده بودیم. اما همه مشخصات کامل بود و نمی‌شد راحت از کنارش گذشت. باز هم اعتماد نکردیم. تا اینکه این فرد صفحه حوادث روزنامه ایران به تاریخ 17 اسفند را برایمان فرستاد.


وقتی عکس مادربزرگ و خبر چاپ شده را دیدیم اطمینان یافتیم که مادربزرگ زنده است. وقتی به مادرم موضوع را گفتم شوکه شد.دراوج خوشحالی باورش نمی‌شد که مادرش زنده است.آن طور که از همسایه مادربزرگ در امریکا شنیدیم، دایی‌ام 5 سال قبل به‌دلیل ابتلا به سرطان فوت کرده بود و مادربزرگ با وجود کهولت سن با یک پرستارخانگی زندگی می‌کرد. همسایه مادربزرگم خیلی به او و ما لطف کرد و مقدمات تماس تصویری ما را ازطریق «اسکایپ» با مادربزرگ فراهم کرد. راستش مادربزرگ به‌دلیل کهولت سن و گذشت زمان ما را نمی‌شناخت. آنقدر نشانه آوردیم تا مطمئن شد خانواده‌اش هستیم. چند باری با هم صحبت کردیم. از آنجا که خواهرم مقیم انگلیس است بزودی به دیدن مادربزرگ می‌رود. من و مادرم هم در نخستین فرصت برای دیدن‌اش خواهیم رفت. این اتفاق خوب با پیگیری و محبت همسایه مادربزرگ و گروه جویندگان عاطفه رخ داد و از همین جا از طرف خانواده‌ام از همه تشکر می‌کنم.»


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب