محمدرضا احمدی: عاشق خرید و رستوران گردی هستم/ تیم ملی با گزارشهای من نمیبازد!
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا از مجله مهر، «محمدرضا احمدی» آنقدر تند و با هیجان درباره فوتبال صحبت میکند که دوست دارید تمام بازیهای هیجان انگیزی را که با آب و تاب تعریف میکند مثل یک فیلم سینمایی دانلود کنید و تماشا کنید. گزارشگری که یک روز از تیفوسیهای فوتبال بوده به خودش قول داده بود که یک روز از جایگاه تماشاگران پایین بپرد تا فوتبال را از خیلی نزدیکتر دنبال کند. آنقدر نزدیک که روزی تبدیل به یک «راوی» فوتبال شود. راوی که افسانههایی مثل بازی هیجان انگیز ۷-۱ برزیل- آلمان را گزارش کند.
محمدرضا احمدی متولد ۵ دیماه ۱۳۶۱ در محله تجریش و خیابان دربند است و مثل همه عاشقان فوتبال مسیر ورزشیاش را پا به توپ جلو آمده اما از پشت میکروفون سردر میآورد. با این گزارشگر جوان و خوش صدا در آخرین روزهای زمستان و درست روزهایی که در آستانه پدر شدن بود، در محل استودیوی برنامه «آقای گزارشگر» قرار گذاشتیم تا با او درباره ورودش به گزارشگری و دنیای هیجانانگیز فوتبالیاش حرف بزنیم.
اصلا چه شد که گزارشگر ورزشی شدید؟
علاقهام به فوتبال خیلی زیاد بود. یا باید فوتبالیست میشدم یا گزارشگر فوتبال. یادم میآید وقتی در خانه با خودم فوتبال بازی میکردم، همزمان برای خودم هم گزارش میکردم. توی مدرسه هم وقتی بچهها فوتبال بازی میکردند من برای خودم بازیهایشان را گزارش میکردم. یکبار یکی از معلمهای سابقم را دیدم و گفت من اولین گزارش تو را دارم. من فکر میکردم گزارشهای رادیویی مرا ضبط کردهاست، اما گفت آن زمان که هنوز مدرسهای بودم و یک سالن گرفته بودیم تا بچهها و معلمها بازی کنند، یک روز بچهها دوربین هندیکم آورده بودند و من در عین فیلم گرفتن بازی را گزارش میکردم. خواهش کردم که این فیلم را به من بدهند.
یعنی علاقه به گزارشگری تا این اندازه پر رنگ بود؟ چرا؟
وحشتناک! آن روزها آقای فردوسی پور، آقای مزدک میرزایی و خیابانی هم بودند و جَو بازی ایران و استرالیا حسابی داغ بود. بعد هم جام جهانی شروع شد و باتوجه به بازی های تیم ملی ایران، تب فوتبال خیلی بالا بود.
فوتبال بازی کردنتان چطور بود؟ استعداد داشتید؟
بله فوتبالم خیلی خوب بود و البته هنوز هم با بچههای رسانهای و خبرنگار تیم داریم و هفتهای دوبار میرویم کمپ تیم ملی و بازی میکنیم. من در تیم برق تهران هم بازی کردم، اما پاهایم به دفعات شکست. بعد هم فاصله محل تمرین از مدرسه و خانه خیلی زیاد بود. اصلاً به درسم نمیرسیدم و نمیشد خسته از تمرین بیایم و فردایش دوباره به مدرسه بروم.
همیشه طرفدار آرسنال بودم. عاشق دنیس برکمپ، تیری آنری، رابرت پیرس، یان رایت و قبلترش تونی آدام، دیوید سیمن، ری پاولر، مارک اورمارس بودم.
در آن دوران طرفدار چه تیمی بودید؟
همیشه طرفدار آرسنال بودم. عاشق دنیس برکمپ، تیری آنری، رابرت پیرس، یان رایت و قبلترش تونی آدام، دیوید سیمن، ری پاولر، مارک اورمارس بودم. البته تیم دوم من بارسلوناست به خصوص اینکه آقای جاودانی رئال مادریدی است!
در دوران مدرسه و دانشگاه باتوجه به این علاقه چه رشتهای خواندید؟
رشته ام در دبیرستان تجربی بود، اما در دانشگاه حسابداری خواندم. وقتی از حسابداری فارغ التحصیل شدم با خودم گفتم حالا که در رادیو و تلویزیون کار میکنم، مدیریت ورزشی بخوانم. کنکور دادم و مدیریت ورزشی هم خواندم.
چطور وارد خبرنگاری و گزارشگری شدید؟
عاشقش بودم و مدام پیگیر بودم. اما جرقهاش از بازی ایران و ایرلند خورد. طوریکه در اتوبان چمران از کنار هتل استقلال رد میشدم و پرچم ایرلند را میدیدم، لهله میزدم که بروم «روی کین» ،«شی گیون» و «رابی کین» را ببینم. آن موقع دوست داشتم این بازیکنان را از نزدیک ببینم که البته نه خبرنگار بودم و نه کارت خبرنگاری داشتم. با یکی از رفقایم رفتم استادیوم آزادی. آنجا پشت درهای بسته تمرین میکردند و فقط خبرنگارها را راه میدادند، اما ما به هرشکلی بود رفتیم داخل و در طبقه دوم استادیوم آزادی تمرینها را نگاه کردیم. همانجا به رفیقم گفتم:«یک روز من آن پایین میروم.» برآورده هم شد؛ این دوستم رفت دکتر شد و من گزارشگر شدم! (میخندد) تا اینکه بالاخره در بازی ایران و آلمان جلیقه گرفتم و گزارشگری رادیو را انجام دادم.
حس و حالتان در آن بازی که برای اولین بار ستارههای زیادی را از نزدیک میدیدید چه بود؟ چقدر هیجان زده شده بودید؟
برایم عجیب و غریب بود. اصلاً دیوانه شده بودم. صبح ساعت ۶:۳۰ پای هتل آزادی بودم. فکر میکردم مثلا بازیکنان آلمان بیدارند و الان میآیند دم پنجره دست تکان می دهند! (میخندد) گفتند تازه ۹ برای صبحانه میآیند و از آن بدتر بازی، شب بود. اصلا آن دو روزی که تیم آلمان ایران بود، من کاملًا حیران شده بودم.
عکس یادگاری با «شوان اشتایگر» و «ست مایر»
دیدن کدامیک از بازیکنان آلمان برایتان جذابتر از بقیه بود؟
از دیدن «میشائیل بالاک» خیلی کیف کردم. «توماس هیلدبراند» دروازه بان ذخیرهشان بود. دستکشهایش را زیر صندلی نیمکت جا گذاشته بود. من رفتم دستکشهایش را برداشتم. مدام دو دل بودم که بروم بدهم یا نه، ولی خب دادم! (میخندد) و بعد آقای «ستمایر» با من عکس گرفت. اگر یادتان باشد آن زمان «باستن شوان اشتایگر» خیلی بچه بود و من با او عکس یادگاری انداختم.
از رادیو چطور توانستید وارد گزارشگری تلویزیون شوید؟
ختم مادر یکی از فوتبالیستها بود و خیلی از گزارشگران و فوتبالیستها آمده بودند که من هم رفتم. آنقدر التماس کردم که یک شماره به من دادند و زنگ زدم، رفتم تست دادم و آخرهم قبول نشدم. چون خیلی سن کمی داشتم. گفتند صدایت دورگه است و باید لیسانس هم داشته باشی. رفتم باشگاه خبرنگاران دورهاش را گذراندم. قبول شدم. رفتم «گروه ورزش» و مترجم ورزشی شدم. گفتند رادیو جوان یک نیروی ورزشی میخواهد تا صبح به صبح خبر ورزشی بخواند که تلفنی و تولیدی بود. بعد همین تلفنی تولیدی کم کم زنده شد. بعد وارد استودیو شد و بعد از آن مجری همان برنامه شدم. دیگر پایم به رادیو جوان باز شد و بعد از آن رادیو ایران و بعد سردبیر، گوینده و برنامه ساز شدم. تا اینکه گفتند تلویزیون تست میگیرد. من هم رفتم سر لوکیشن تست دادم. ۷ نفر بودیم که تست تصویر دادیم. چون قرار بود یک مجری جدید بیاید وخبرهای اینترنتی و مهم رسانهها را بخواند. همانجا گفتم من در رادیو گزارشگری فوتبال هم انجام دادهام و نشان دادم. آنها هم گفتند بیا و ما هم آمدیم!
عکس یادگاری با «توماس هیلدبران» و «برانکو ایوانکوویچ»
روز اولی که قرار بود برای اولین بار در قاب تلویزیون قرار بگیرید چهحالی داشتید؟
برنامه افتتاحیه قرار بود ساعت ۴ بعد از ظهر شروع شود، اما من از ۱۱ صبح لباسم را پوشیده بودم و تمام بدنم یخ کرده بود. ولی وقتی از خانه رفتم بیرون و داخل استودیو شدم، دیگر هیچ مشکلی نداشتم.
اولین بازی که در تلویزیون گزارش کردید کدام بازی بود؟ واکنشها چطور بود؟
شیلی و هندوراس. وقتی از استودیوی گزارش بیرون آمدم و وارد استودیوی اصلی شدم، واکنش ها خیلی خوب بود: «آقا خیلی خوب بودی» و« تو تا الان کجا بودی؟!». همان تورنومنت با کمک خدا و به لطف آقای ذکایی، ردهبندی را هم گزارش کردم. در آن تورنومنت بازی «غنا- اروگوئه» سوارز توپ را با دست کشید بیرون و پنالتی غنا گل نشد که خیلی بازی جذابی شد و گزارش آن بازی را خیلی دوست دارم. بعد از آن تورنومنت، یکی از مجلات محبوبم تیتر زد: «پدیده گزارشگری تلویزیون» که خیلی برایم شیرین بود.
با گزارشگری کدام گزارشها برای مردم خاطرهساز شدید؟
خب مردم مرا با داربی ۲-۴ پرسپولیس بهتر میشناسند. آن زمان هرجا میرفتم میگفتند: «هتریک میکنه یا پاس میده؟!» ولی بازیهای خیلی مهم و جذاب زیادی را گزارش کردهام. فینال لیگ قهرمانان اروپا را گزارش کردم. تیم ملی تا دلتان بخواهد گزارش کردم. برزیل و آلمان ۷-۱ را هم من گزارش کردم که هیچکس این نتیجه را پیشبینی نمیکرد. جالب است بدانید هربازی که از تیم ملی گزارش کردهام، نباختهاست. یعنی بازی را هرطور شده درآوردهام! (میخندد)
این موضوع را برایتان دست گرفتهاند؟
بله همه می دانند. حتی بازیهایی که تیم ملی ۱۰نفره بازی کردهاست را من گزارش کردهام و باز نباخته است.
تیکه خاصی هم انداختهاید که تیتر روزنامهها شود و دهان به دهان بچرخد؟
بازی ایران و قطر در قطر که ۱۰ نفر بودیم. بعد از گل قوچاننژاد گفتم: «شلیک ۷۰ میلیون ایرانی به قلب قطر» که تیتر روزنامهها شد. همه اینها بداههست وگرنه بنویسی، خراب میشود.
تا به حال حرفی هم زدهاید که به یک فوتبالیست حسابی بَر بخورد و حاشیه دار شود؟
یک بار «میلاد میداوودی» از دست من ناراحت شد. چون گفتم توپ را خیلی بد زد و او هم میگفت این حرف را که زدی، همه وارد صفحه مجازی من شدهاند و توهین میکنند.
یکبار در بازی راه آهن- استقلال هم آقای محسن فروزان دایو زد ولی آنقدر شدت دایو زیاد بود که با همان دایو پرید داخل گل! من گفتم استقلال با دستان فروزان به صدر رفت که تیتر یکی از روزنامهها شد و از دست من حسابی دلخور شد. میگفت به خاطر آن حرف ۳ روز است از خانه بیرون نرفتم.
فوتبال چنددرصد زندگی شماست؟
درصد خیلی زیادی، اوقات فراغت ما فوتبال دیدن، فوتبال بازی کردن و فوتبال گزارش کردن است.
با این حساب لذت غیر فوتبالی هم در زندگی دارید؟
عاشق خرید کردن هستم. از جمله آقایونی هستم که عاشق این کار هستم، که ماشین را یک جای خوب پارک کنیم و خرید کنیم.
عاشق خرید چه چیزی؟
هرچیزی. برویم برای خانمم خرید کنیم یا حتی برای بقیه خرید کنیم. عاشق رستوران گردی هم هستم. آنقدر که هرکس دنبال رستوران جدید و خوب میگردد به من زنگ میزند! (میخندد) من جوری غذا میخورم که هرکس به وجد میآید. مثلا اگر هر روز به من مرغ سوخاری بدهید با اشتها میخورم.
این همه علاقه به فوتبال روی اعصاب بقیه افراد خانواده نیست؟
واقعا همسرم با من راه میآید و از او تشکر میکنم. البته خودش هم ورزشی و مربی شناست و این چندسال فوتبالی هم شدهاست. بنده خدا میداند سهشنبه و چهارشنبه لیگ قهرمانان است و من احتمالا برنامه دارم. نمیتوانم باشم و ممکن است گاهی اوقات نتوانیم خانه دوست و اقوام برویم. خدا را شکر در این زمینه با من همکاری میکنند.
قبل از ۲۰۱۰ ازدواج کردید یا بعد از آن؟
بعد از ورود به تلویزیون ازدواج کردم. گفتم بگذار اول معروف شوم بعدا ازدواج کنم! (میخندد)
اهل شبکههای مجازی هستید؟
اصلا. چون وقتمان را تلف میکند. اگر دنبال چیزی هم باشیم خب اصلش را سرچ میکنیم و پیدا میکنیم. فضای اینستاگرام و تلگرام بیشتر حاشیه است که ما اهلش نیستیم. به نظر من این طور چیزها نمادین و نمایشی شدهاست وهیچوقت برایم جاذبه نداشتهاست.
یعنی حتی به این ارتباط مستقیم با مردم هم فکر نکردهاید؟
من همین الان با مردم درباره فوتبال گپ میزنیم، بحث میکنیم و میخندیم و اینطوری رابطه داریم. همین الان اگر تلفن همراه مرا بیاورید، اینترنتش قطع است. چون حس میکنم برایم حاشیه دارد، سراغش نرفتم.
شما المپیک امسال و بازیهای آسیایی اینچئول به عنوان خبرنگار حضور داشتید. چه صحنهها و لحظههای جالبی را تجربه کردید؟
هر دو سفر از بهترین اتفاقات زندگی من بود که واقعا به خاطرشان از شبکه سه ممنونم. ماهم خیلی خوب توانستیم در آنجا اتفاقات را پوشش بدهیم و مردم لذت بردند. آنقدر که فکر میکنم از بهترین اتفاقات رسانهای کشور بود، چون همه بازیها به خصوص در المپیک پوشش داده شد. واقعا من و محمدحسین میثاقی به این فکر نمیکردیم که فقط نمایندگان ایران بازی دارند. خود من رفتم بازی هاکی آرژانتین و دانمارک را پوشش دادم که برایم جالب بود. یا با محمدحسین رفتیم فینال راگبی را گرفتیم درصورتیکه اصلاً قوانینش را نمیشناختیم. برای همین قبل از پوشش رفتیم قوانین را خواندیم و از چندنفر هم پرسیدیم و چه اتفاق جالبی هم افتاد! در فینال، فیجی انگستان را برد و اولین طلای تاریخ المپیکش را گرفت و در کشورش تعطیل رسمی و روز ملی اعلام شد! واقعاً فقط برای خوش گذرانی نرفتیم.
در این سفرها با چه افراد مهمی توانستید گفتگو کنید؟
برای مصاحبه با «اندی ماری» ۷ ساعت در سالن تنیس ماندم که عالی بود و خیلی خوش اخلاقتر از رافائل نادال بود. نادال احتمالا به خاطر جغرافیای منطقهای ش حس پرخاشگری را داشت. در حالیکه اندی ماری خیلی منضبطتر و راحتتر بود.
از نزدیک دیدن کدام یک از ورزشکاران المپیک برایتان جالبتر از بقیه بود؟
یوسین بولت دونده آمریکایی، اینکه تا لحظه آخر ایستاد و با همه خبرنگارها خوش و بش کرد و عکس انداخت. تیم ملی بسکتبال آمریکا با آن همه ستاره هم جذاب بود.
با دیدن اینهمه ستاره و تجربه سالها کار، ورزشکاری هست که دلتان بخواهد برای یکبار هم که شده او را از نزدیک ببینید؟
الساندرو نستا، خیلی دوست دارم ببینمش، وحشتناک! از بچگی علاقه زیادی به الساندرو نستا داشتم. آندرا پیرلو را هم واقعا دوست دارم.
قله گزارشگری کجاست؟
بستگی دارد که دنبال چه چیزی باشید. من داربی گزارش کردم. بازی تیمملی در جام جهانی را گزارش کردم و خیلی بازیهای مهم دیگر. اما به نظر من قله آنجاست که کمترین اشتباه را داشته باشید، در دلهای مردم محبوب باشید و مردم صدایتان را دوست داشته باشند.
خودتان وقتی فوتبال میبینید دوست دارید چه کسی آن را گزارش کند؟
(میخندد) من گزارش آقای فردوسی پور، مزدک میرزایی و پیمان یوسفی را دوست دارم.
غیرفوتبالیها هیچوقت این علاقه شدید و بی حد و حصر به فوتبال را نمیفهمند و همیشه برایشان سوال است که فوتبال مگر چه چیزی دارد که اینقدر علاقهمند دارد؟ شما در جوابشان چه چیزی میگویید؟
به نظر من تنها رشتهای که یک جمع، جوامع و حتی ملل مختلف را به هم برساند فوتبال است. در هیچ رشتهای بازی ایران و بحرینجذاب نیست. در فوتبال ۱۰۰ هزارنفر بیننده از نزدیک و میلیونها چشم از تلویزیون دارید. فقط در فوتبال است که وقتی یک بازیکن جابهجا میشود باعث اتحاد قومیتها و یا درگیری میشود. فوتبال ورزش غیرقابل پیشبینی ست که برنده از پیش تعیین شده ندارد و این جذابیت فوتبال است.
شما مجری برنامه آقای گزارشگر هستید. سرنوشت برندگان سالهای گذشته به کجا رسید؟
همگی جذب شدند و در شبکههای مختلف استانی در حال کار کردن هستند.
شرکت کنندههای این مسابقه چقدر شبیه روزهای اول خودتان هستند؟
عشق فوتبالی بودن ما را تعداد زیادی ندارند. ما واقعا دیوانه فوتبال بودیم و هیچ وقت برای شهرت گزارشگر نشدیم. اما بعضی از این بچهها برای آن شهرت اینجا میآیند. پس ممکن است در سوالهای سادهای که برای ما جواب دادن به آنها کاملا بدیهیاست، گیر کنند. وقتی طرف در این بازیها اشتباه میکند میخواهم سرم را به ستون بکوبم! آخر نباید شما بازیکن آرسنال و بارسلونا را نشناسید.
اگر بخواهید تیم خودتان را با فوتبالیستهای محبوبتان بسازید، از چه ترکیبی استفاده میکنید؟
ترکیب من بیشتر احساسی است و من اصولا حتی در بازی پلی استیشن هم از قبل دوست داشتم با تیم های مورد نظر روح و احساس خودم بازی کنم تا تیم های خیلی اسم و رسم دار. مثلا الان تو پلی استیشن با تیم هایی مثل پورتموث بازی میکنم بنابراین اگر بخواهم ترکیب موردعلاقهام را با فوتبالیستهای محبوبم بچینم اینطور میشود:
ترکیب ۱-۱-۴-۴
دروازه بان : جیان لوییجی بوفون
دفاع راست : کافو
دفاع چپ : پائولو مالدینی
مدافعان میانی : یاپ استام و الساندرو نستا
هافبک راست : دیوید بکام
هافبک چپ : رایان گیگز
هافبک های میانی : آندره پیرلو و زینالدین زیدان
مهاجمان : روبرتو باجیو / زلاتان
انتهای پیام/