قاتلی که با وجود اعلام رضایت اولیای دم اعدام میشود/ پشیمانی از عضویت در گروهکهای ضد انقلاب
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا از شهروند، هفتم مرداد سال ٨٧ پرونده این جنایت تشکیل شد. آن روز زن ٣٤ سالهای به اداره آگاهی نهاوند همدان رفت و به مأموران خبر ناپدیدشدن شوهرش را داد. او درباره جزییات این ناپدیدی گفت: «شب قبل بود که دو مرد ناشناس به خانهمان آمدند. آنها با یک خودرو جلوی در خانهمان توقف و شوهرم به نام حمید را صدا کردند. حمید سوار خودروی آنها شد و رفت؛ اما تا الان هنوز به خانه برنگشته است. حتی پاسخگوی تماسهایم هم نیست برای همین نگرانش شدم و گفتم موضوع را به پلیس اطلاع دهم.»
با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار مأموران قرار گرفت و تلاش در این رابطه آغاز شد. مأموران پیگیریهای خود را درباره شناسایی حمید ٤٨ ساله آغاز کردند که جسد یک مرد در اعماق درهای در جاده دهبور نهاوند پیدا شد. بررسیها نشان میداد که این جسد متعلق به حمید ٤٨ ساله است. بنابراین همسر حمید به پزشکی قانونی رفت و جسد شوهرش را شناسایی کرد. به همین دلیل تجسسها درباره شناسایی قاتل حمید آغاز شد. تا اینکه پسر ١٤ ساله مقتول در تحقیقات نخستین سرنخ را به پلیس داد و گفت: «ششم مرداد ماه بود که نیمه از خواب پریدم. سروصدایی از پشتبام میآمد. میخواستم بالا بروم که مادرم جلوی مرا گرفت. خیلی هول شده بود و میگفت پدرت را ربودهاند. همان لحظه داوود، مردی را که سر خیابانمان مغازه خدمات کامپیوتری دارد را دیدم که بلافاصله از خانه خارج شد. بعد از آن دیگر پدرم را ندیدم.»
با این اظهارات مأموران پلیس به همسر حمید مشکوک شدند و او را تحت بازجویی قرار دادند. همان موقع داوود نیز بازداشت شد و در بازجوییها راز این جنایت را فاش کرد. او گفت: «چند وقتی میشد که با شهره آشنا شده بودم. عاشقش بودم و میخواستم با او زندگی کنم. برای همین شب حادثه به پشتبام خانه شهره رفتم تا او را ببینم. حمید هم در خانه خواب بود. وقتی با شهره در پشتبام مشغول صحبت بودیم، ناگهان حمید از خواب بیدار شد و به پشتبام آمد. گویا از طریق کانال کولر صدای ما را شنیده بود. وقتی بالا آمد، شوکه شد و میخواست دعوا کند که ترسیدم. برای همین با لگد به شکمش زدم و شهره هم چادرش را دور گردن حمید پیچید. وقتی بیهوش شد او را با خودرو به جاده دهبور بردیم و به دره انداختیم.»
با اعتراف این مرد، زن جوان نیز بازداشت شد و به جرم خود اعتراف کرد. در ادامه مشخص شد که داوود با گروهکهای ضد انقلاب نیز ارتباط داشته و تحت تعقیب پلیس بوده است. برای همین پرونده این موضوع نیز به شعبه ١٥ دادگاه انقلاب رفت و او محارب شناخته و به اعدام محکوم شد.
همچنین پرونده این جنایت نیز در دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شد. با تشکیل جلسه محاکمه، داوود به قصاص و شهره نیز به سه سال زندان محکوم شد. این حکم به تأیید قضات دیوان عالی کشور نیز رسید. همچنین حکم اعدام داوود نیز تأیید شد؛ اما وقتی به مرحله اجرا رسید خانواده اولیای دم اعلام رضایت کردند. بنابراین داوود یکبار دیگر در مقابل هیأت قضائی دادگاه کیفری استان تهران ایستاد و اینبار از جنبه عمومی جرم محاکمه شد.
این مرد صبح دیروز به هیأت قضائی شعبه دوم دادگاه کیفری گفت: «این رضایت برای من هیچ تأثیری ندارد. حکم اعدامم در دیوان عالی کشور تأیید شده است؛ بهزودی اعدام میشوم برای همین هیچ حرفی برای گفتن ندارم و منتظر مرگ نشستهام. حتی هیچ تلاشی هم برای گرفتن رضایت نکردهام. نمیدانم چطور شد که آنها رضایت دادند. الان هم از کارهایم پشیمانم ولی فایدهای ندارد و بهزودی اعدام میشوم. به همین دلیل نمیخواهم درباره جنایت حرفی بزنم.»
پس از صحبتهای این مرد، در پایان این جلسه هیأت قضائی وارد شور شدند و متهم بهزودی طبق ماده ٦١٢ قانون مجازات اسلامی به زندان محکوم خواهد شد.
انتهای پیام/