به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، نویسنده یادداشت روزنامه ابتکار نوشت:
در حالی که حادثه آتشسوزی و ریزش ساختمان پلاسکو شهر را در زیر آوار غم فرو برده است، فارغ از هیاهو و اظهارنظرهایی که بعضا رنگولعاب سیاسی دارد و به دور از شایعاتی که هر لحظه بیشتر میشود، صرفا به عنوان یک پژوهشگر در رشته شهرسازی که اتفاقا روی موضوع مدیریت بحران شهری پژوهشهایی را انجام داده است، مطالب پیشرو را فارغ از هر وابستگی، به روح جانفشانان شهید این حادثه تقدیم میکنم، باشد که قدمی در مسیر جلوگیری از تکرار این حوادث تلخ باشد.
مدیریت بحران، چرخهای است که شاید اصلیترین گامهای آن پیش از رخداد بحران باید صورت گیرد. گامهای پیشگیری و آمادگی. در حادثه ساختمان پلاسکو گام پیشگیری این چرخه کاملا نادیده گرفته شده است.
با توجه به اخطاریههای شهرداری تهران پرواضح است که موضوع ناایمن بودن این ساختمان فرسوده برای مدیریت شهری محرز شده است. اما چطور است که شهرداری در مقابل فعالیت این ساختمان و پلمپ آن اقدامی نکرده؟ پاسخ این پرسش در فقر قانونی است در حالیکه شهرداریها حتی برای بدهی مالی تغییر کاربری صنوف مزاحم و امثال آن براساس قانون میتوانند از فعالیت واحد صنفی جلوگیری کنند اما قانون روشنی برای جلوگیری از فعالیت ساختمانهای پرخطری مانند ساختمان پلاسکو در اختیار مدیریت شهری نیست مگر با رای قضایی. از طرفی بازبینی اخطارهای صادره از شهرداری تهران نشان میدهد که رونوشت برخی از این اخطارها برای مقام قضایی نیز ارسال شده است. با این حال در مجموع واکنش به این اخطارها میتوان نتیجه گرفت که مرحله پیشگیری از بحران اولویت بالایی نداشته است. اگر مقام قضایی نیز رای جلوگیری از فعالیت واحدهای تجاری ساختمان پلاسکو میداد و مدیریت شهری رای را اجرا میکرد و بازگشایی را منوط به احراز اصول ایمنی میکرد، باز هم مالکان و ذینفعان این مجتمع، همه ظرفیتهای قانونی از جمله نقص رای از طریق مجاری پیشبینی شده در قانون و ظرفیتهای غیرقانونی و یا فراقانونی را فعال میکردند تا از اجرای رای جلوگیری و یا آن را نقص کنند. بنابراین کسبه و مالکان ساختمان مرحله آمادگی را جدی تلقی نکردهاند.
در آخرین پنجشنبه غمبار دی ماه حادثه اتفاق میافتد. صبح پنجشنبه در چرخه زمانی مدیریت بحران وارد مرحله حین بحران میشویم و در چرخه عملیاتی مرحله مقابله باید آغاز شود. اما از زمان رسیدن تیمهای پیشرو آتشنشان و تقاضا برای نیروهای کمکی تا از بین رفتن مقاومت سازهای دوساعت زمان میگذرد. در این دو ساعت که مدت زمان کمی نیست نیروهای آتشنشان به تنهایی در حال مدیریت واقعه هستند و این در ادبیات مدیریت بحران یعنی آنکه در طی این دو ساعت ماجرا به صورت یک حادثه دیده شده است تا بحران. بنابراین خدماترسانی همهجانبه دستگاهها در صحنه به کارگیری نمیشود. شاید بتوان این دو ساعت را زمان طلایی از دست رفته نامید که فرصت برای تشکیل ستاد مدیریت بحران از دست میرود. چیزی که در قانون و اساسنامه تشکیل سازمان مدیریت بحران مصوب شورای اسلامی شهر تهران آمده است در این حادثه مغفول مانده است. در این قانون پیشبینی شده است که در سطح اول شهردار منطقه فرمانده میدان باشد و همه عوامل با هماهنگی وی عملیات را پیگیری کنند و چنانچه بحران فراتر از حد منطقهای باشد ستاد مدیریت بحران شهر تهران به فرماندهی شهردار تهران تشکیل شود. اما چیزی که در واقعیت اتفاق میافتد آن است که کسی این قانون و ستاد مدیریت بحران و تبعیت از آن را به رسمیت نمیشناسد و هر دستگاهی به صورت جزیرهای و به زعم خود انجام وظیفه میکند. لذا بهمریختگی به وضوح قابل مشاهده است.
از سوی دیگر لزوم مدیریت یکپارچه شهری حداقل در مواقع بحران و سیستمپذیری و عدم عملکرد جزیرهای سازمانهای مربوطه است. اما پس از این دو ساعت، بحران وارد گام بعدی آن یعنی ریزش ساختمان میشود. سطح مقابله بالاتر میرود و بسیج خدمات سازمانهای مختلف که پیشتر باید انجام میشد روی میدهد. اما باز هم علیرغم تشکیل ستاد مدیریت بحران، فرمانده حادثه معلوم نیست و هریک از مسئولان در جلوی دوربینهای تلویزیونی خودنمایی میکنند اما در میدان عمل کمتر کسی حاضر به پذیرش مسئولیت و تبعات تصمیماتی است که در حین این بحران اخذ میشود. حاصل این عملکرد غیرسازماندهیشده است که استراتژی تیمهای مقابله سازمانهای مختلف که باید از یک مشی کلی تبعیت کنند، تبیین نشده است. ازاینرو، اعلام آمادگی دستگاهها و سازمانهای مختلف و حتی داوطلبان مردمی که خود میتواند یک فرصت باشد، تبدیل به یک کلافگی برای مدیران بحران میشود. در ستادهای مدیریت بحران بخشی به عنوان واحد اطلاعرسانی در نظر گرفته میشود تا با توجه به لزوم وجود اطلاعات شفاف در جهت
آگاهسازی خانوادههای آسیبدیدگان و عموم مردم فعال باشند و اطلاعرسانی صرفا از طریق آن مجاری صورت پذیرد. اما متاسفانه در این حادثه هر کسی که حاضر در صحنه است خود را مجاز به مصاحبه و اعلام خبر میداند. در این شرایط عدمسازماندهی شدن اطلاعات و آمار بحران است که حتی تعداد آتشنشانان مفقود شده بعد از گذشت ساعات زیادی از گام دوم بحران مشخص نیست. در این فضای غبارآلود اطلاعات است که حتی صداوسیما هم به اشتباه افتاده و بعضا آمار نادرستی را اعلام میکند. اما مرحله آخر چرخه مدیریت بحران، بازسازی است.
بحران پلاسکو، ریزش یک ساختمان چندطبقه در گوشهای از کلانشهر تهران است. آن چیزی که هر شهروند را به فکر فرو میبرد آن است که بحران پلاسکو بار دیگر به ما یادآور شد که آسیبپذیری ما از کجاست. نمود تشدید این آسیبپذیری را میتوان در موارد زیر مشاهده کرد:
فقر قانون الزامآور در مسائل ایمنی شهری
عدم توجه و در اولویت نبودن مراحل پیشگیری و آمادگی
عدم وجود فرهنگ ایمنسازی در بین آحاد مردم
لزوم بازتعریف حادثه و بحران و آموزش نیروهای امدادی در بکارگیری این تعاریف
عدم وجود مدیریت یکپارچه شهری
عدم سازماندهی مناسب ستاد مدیریت بحران.
*کارشناس ارشد شهرسازی و مدیریت بحران
انتهای پیام/