روایت قهرمانهایی که از دل رمانهای قطور کلاسیک فرار کرده بودند
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا؛ «شاخص» اجرایی موزیکال و بیکلام فرانسوی در حالی روی صحنه رفت که تماشاگران زیادی برای تماشایش آمده و صندلیهای سالن تقریبا پر بودند.
نمایش «شاخص» به نویسندگی و کارگردانی فوآدکوچی و مایکل آدوبریتو با ورود چراغقوهای به صحنه تاریک آغاز شد و حرکات چراغقوه و نگاه کنجکاوش به پیرامون، به مرور فضای صحنه را برای تماشاگران نمایان کرد. وقتی صحنه از نور روشن شد؛ شخصیتی که مثل ربات راه میرفت و برای جابهجایی باید دست و پا و گردنش را دنبال خودش میکشاند و چند قفسه کتاب و مبلی قرمز، تمام چیزی بود که مقابل مخاطب قرار داشت اما به مرور آدمهای دیگری از پشت قفسهها ظاهر شدند...
«شاخص» روایت 5 شخصیت بود که در کتابخانه تجربه مواجههشان با کتاب را برای 4 نفر دیگر و تماشاگران روایت میکردند. روایتهایی از سفر و چمدانهای خالی تا داستانی ترسناک در شبی تاریک که با جیغ و وحشت همراه بود.
شخصیتها مدام باهم درگیر میشدند: مبلِ گوشه کتابخانه تا کتابهای داخل قفسهها؛ بهانهای بود برای سر وکله زدن و روایت نمایشی به نام «شاخص»؛ نمایشی که با موسیقی عجین بود و با وجود ظاهر کلاسیک دکور و موسیقی جز و لباس بازیگران، روایتی کاملا امروزی داشت و شخصیتهایش مثل ورزشکارهای پارکور مدام به این طرف و آنطرف میپریدند و از همهچیز و همهجا بالا میرفتند.
قهرمان کتابهای خاکخورده در کتابخانه بودند، شبانه از کتابها بیرون میآمدند. آدمهایی که دیگر از زندگی یکنواخت در کتابخانه سوت و کور به ستوه آمده بودند و برای فرار از روزمرگی، شبها در کتابخانه دور هم جمع میشدند و بیتفاوت به نقش تاریخیشان در رمانهای مشهور دنیای ادبیات، بازی میکردند و سر کوچکترین چیزها سرهم را کلاه میگذاشتند.
نمایش یک ساعته فرانسویها گاهی موفق شد تماشاگران را بخنداند و گاهی باعث شد چندنفر با عصانیت صندلیهاشان را ترک کنند و بروند سمت در خروج. نمایشی موزیکال که تلاش میکرد بدون دیالوگ مخاطب را به دنیای خودش بکشاند و پای قصههای شخصیتهایی بنشاند که انگار از دل کتابهای قطور و خستهکننده کلاسیک فرار کرده بودند و دلشان بازی میخواست و سرگرمی و کمی بیخیالی...
انتهای پیام/