چه کسی نمیخواهد زنان فوتبال بازی کنند؟
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، روزنامه شرق به بهانه انحلال تیم فوتبال بانوان استقلال به موانع فوتبال بانوان پرداخشت و نوشت: فوتبال و فوتسال زنان ایران چندسالی میشود که پوستاندازی کردهاند؛ در این میان سهم تحولات و موفقیتهای فوتسال بیشتر از فوتبال بوده ولی این رشته دوم هم نسبت به دهه گذشته گام بلندتری برداشته و با نگاهی ویژهتر از سوی تعدادی از باشگاهها در حال پیشرفت است (حداقل این تصوری بود که تا ماههای گذشته وجود داشت). فوتبال زنان از «نگاه تفننی» و «سنتی» به این رشته هم بیرون آمده و با علمیترشدن سطح بازیکنان و مربیان شاغل در این زمینه، به نظر میرسد در حال گذار از سطح «آماتور» به «نیمهآماتور» است ولی حالا با اتفاقاتی که در حال رخدادن است، به نظر میرسد تلاشی در کار است تا فوتبال «زنان» در همان سطح تفنن باقی بماند و میل به پیشرفت را از دست بدهد.
مشکلات مالی
اگر قرار باشد وضعیت باشگاههای مطرح فوتبال کشورمان که در سطح لیگ برتر بازی میکنند، بررسی شود باید گفت که پرداختن به فعالیت در لیگ فوتبال زنان برای آنها هرگز در اولویت نبوده؛ به غیر از چند باشگاه که تعدادشان به اندازه انگشتان یک دست هم نمیرسد (نمیرسید)، بقیه میلی به فعالیت در این عرصه نداشتهاند. بیشتر این باشگاهها هم به دلیلی مشترک به نام «مشکلات مالی» از فعالیت در این عرصه سر باز زدهاند. حالا تعدادی دیگر هم که جسته و گریخته در این بخش مشغول به فعالیت هستند، بارها با اشاره به همین مشکل مالی به صورت ناقص و «پارهوقت» تیمداری کردهاند؛ یا بازیهای خارج از خانه را به دلیل نداشتن بودجه از دست دادهاند یا اینکه در میانه راه «انحلال» تیم زنانشان را به «توالی حضور» ترجیح داده و از دور رقابت کنار رفتهاند.
توهینهای جنسیتی
بخش درخورتأملتری که در این میان هم وجود دارد، مطرحشدن موارد غیرمالی است که بیشتر دربرگیرنده سوژههای «غیراخلاقی» است. در واقع با مطرحشدن موارد متعدد، برای دورکردن زنان از عرصه فوتبال و بازی در سطح حرفهای تلاش میشود. فارغ از اینکه این موارد تا چه حد صحت داشته باشند، مطرحکردن آنها موجی از ناامیدی را در میان خانوادهها به بار آورده که میل آنها را برای فراهمکردن زمینه برای حضور دخترانشان در زمین فوتبال را کاهش داده است. این موضوع البته در سطح حرفهای هم مطرح میشود. همین چند وقت پیش بود که تیم فوتبال زنان ملوان، یکی از باریشهترین تیمهای فوتبال زنان در لیگ، به دلیلی مشابه منحل شد. در واقع در بیانیهای که باشگاه ملوان در پی انحلال تیمشان منتشر کرد، نه «مشکلات مالی» بلکه «مشکلاتی دیگر که گفتنش میسر نمیباشد» دلیل انحلال این تیم بیان شد. در آن بیانیه آمده بود:« «بزرگترین دلیل آن (عدم تیمداری ملوان در بخش زنان) را باید در مواردی جستوجو کرد که نمیتوان در یک جامعه اسلامی آنها را مطرح کرد. شاید همان دلایلی که تمام تیمهای لیگبرتری را بر آن داشت که یا تیم فوتبال بانوان خود را منحل کنند و یا تصمیم به واگذاری آن بگیرند...»! موردی که بیانیه باشگاه ملوان در دلش داشت و از دیده پنهان ماند، تعمیمدادن این موضوع به «تمام تیمهای لیگبرتری» بود. در واقع همین موردی که «نمیتوان در یک جامعه اسلامی مطرحش کرد» ظاهرا جدیترین دلیلی است که باشگاههای لیگبرتری را از تیمداری در بخش زنان منصرف کرده است!
خالهبازی در فوتبال زنان!
این هم یکی دیگر از موضوعاتی است که بهتازگی درباره فوتبال زنان مطرح میشود. مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال کشورمان، هم کسی است که در یک برنامه تلویزیونی آن هم به صورت زنده چنین واژهای را درباره فوتبال زنان به کار برده است. او میگوید: «سامانه فوتبال بانوان چندان قوی نیست. در فوتبال بانوان، مثل خالهبازیها برخی بازیکنان میگویند فلان مربی را نمیخواهیم. این چندان خوب نیست. سه، چهار باشگاه، تیم بانوان را با این سیستم راهاندازی کردند اما گفتند ما مشکلات بیشتری با وجود این تیمها داریم». «خالهبازی» که رئیس فدراسیون فوتبال کشورمان به آن اشاره میکند، مربوط به همین موضوع تازهتر، یعنی انحلال تیم فوتبال زنان استقلال است. ماجرا از این قرار است که این باشگاه مربی جدیدی (نیلوفر اردلان) را معرفی میکند ولی بازیکنان این باشگاه حاضر به بازیکردن برای این مربی نمیشوند و اعلام میکنند اگر مربی دیگری (امیر شقاقی) سرمربی استقلال نشود، حاضر به بازی نیستند! همین موضوع دو مورد را رقم میزند؛ اول اینکه باشگاه تصمیم به انحلال تیم زنان میگیرد و دوم اینکه رئیس فدراسیون فوتبال کشورمان هم واژه «خالهبازی» را ابداع میکند. تجمع دیروز بازیکنان تیم منحلشده استقلال هم نتیجهای نداد و مشخص شد مدیریت باشگاه در نامهای به سازمان لیگ رسما انحلال تیم بانوان این باشگاه را اعلام کرده است.
بگو «مدیر» نیستم و بس
«مشکلات مالی»، «توهینهای جنسیتی» و «خالهبازی» عمدهترین دلایلی است که تیمهای فوتبال و فوتسال زنان ایران را یکی پس از دیگری منحل میکند و از آنجا که پرداختن به این تیمها در سطح رسانهها هم ناچیز است، کسی ماجرا را پیگیری نمیکند؛ یکی، دو ماه چنین موضوعاتی (بیشتر در رسانههای مجازی) داغ میشوند و بعد هم برای همیشه به دست فراموشی سپرده میشوند؛ نمونهاش همان توهین باشگاه ملوان به بازیکنانش که حتی کار به شکایت هم کشیده شد و دیگر کسی پیگیری نکرد که سرانجام چه شد! حالا وقتی میشود تقصیر را به گردن بازیکنان یک تیم انداخت، دیگر دلیلی ندارد که مدیر یک باشگاه بخواهد دغدغهای برای پاسخگویی داشته باشد. واقعیتی که در این میان گم شده و ظاهرا هم به این زودیها حل نخواهد شد، «ضعف مدیریت» آنهایی است که برای رسیدن به پست و مقام حرفهای شیک و مجلسی (!) زیادی میزنند ولی در عمل از انجام سادهترین کارهای مدیریتی درمانده و عاجز میشوند. اگر کسی قرار است مشکلات مالی یک تیم را حل کند، آن فرد چه کسی است؟ اگر کسی قرار باشد نظم و دیسیپلین را بر تیمش حاکم کند، آن فرد چه کسی است؟ اگر کسی قرار باشد بازیکن را در پی بیانضباطی جریمه کند، آن چه کسی است؟ اگر کسی قرار باشد برای تیمش مربی بیاورد، آن فرد چه کسی است؟... مشابه این سؤالات زیاد است و راههای فرار از پاسخدادن به آنها هم زیاد ولی واقعیت موضوع این است که در سطح حرفهای، مدیرانی که مدیریت در فوتبال زنان را نه در حد حرف بلکه در عمل بدانند، بسیار اندکشمار هستند. نه اینکه قرار باشد همه مدیران به یک چوب رانده و تلاشهای آنها در این عرصه نادیده گرفته شود، نه، موضوع این است که «فوتبال زنان» نه «دغدغه» بلکه «شعار دهانپرکنی» برای عدهای از مدیران است که مدیریتکردن را با سخنوری اشتباه گرفتهاند.
انتهای پیام/